مثل خیلیهای دیگر، ری بردبری من را هم اولین بار با «مرد مصور» متعجب کرد. شگفتی بود پشت شگفتی پشت شگفتی. کتاب جادو بود. دنیای جوان و شناخت تازهام را شکافت و گسترش داد و زوایای عجیبی را به من نشان داد که قبلاً هیچ جا ندیده بودم. بعداً ترجمهی قدیمی «۴۵۱ درجهی فارنهایت» را هم توی یک دست دوم فروشی پیدا کردم و دیدم آقای بردبری هنوز هم شگفتیهای بسیار دارد...
۱۶ خرداد ۱۳۹۱، ۵ ژوئن ۲۰۱۲، ری بردبری درگذشت. آقای نویسندهای که با اسباببازی قهر نکرده بود. شاعر علمیتخیلی. مرد رؤیاها. هومر مریخ... و دیگر کسی نیست که بتواند بگوید: «بالهایت را وقت سقوط بساز!»
نوشتن از بردبری برای خودمان کار سختتری است. برای بقیه، بردبری نویسندهای است که در دنیا شهرتی داشته و فلان و بهمان را نوشته و تروفو هم کتابش را فیلم کرده و با هیوستون هم همکاری داشته و از این قبیل جزییات ویکیپدیایی. برای ما، بردبری، «یک نویسنده» نیست. بردبری نویسندهی ژانر است.