دانلود شمارهی ۳9 به صورت کامل در قالب یک فایل
«هیچکس نمیداند آینده چه خواهد شد. به همین دلیل است که قابلیت های آن نامحدود است.» رینتارو اوکابه
ژانر: علمیتخیلی، معمایی، عاشقانه
تعداد قسمت: 24
سال پخش: 2011
کارگردان: تاکویا ساتو
خلاصهی اثر: رینتارو اوکابه یک دانشجو است که به خودش لقب «دانشمند دیوانه» داده و معتقد است یک سازمان بینالمللی قصد دارد دنیا را در جهت منافع خود تغییر دهد. او و دوستش به طور اتفاقی یک وسیله طراحی میکنند که در ابتدا تنها کار جالبش تبدیل موز به شکل یک جسم سبز لزج مانند است. کشفیات آنها زمانی جالب میشود که آنها میفهمند این دستگاه میتواند پیامهایی به گذشته ارسال کند. آنها که از عواقب کارشان اطلاع ندارند، تغییرات فاجعهآمیزی در گذشته ایجاد میکنند و سپس تلاش میکنند برای نجات اعضای گروهشان زمان را به حالت اولیه برگردانند.
آیا معتقدید یک انیمه نمیتواند بازگشت در زمان را خوب نشان دهد؟ آیا فکر میکنید در انیمه برای نشان دادن تبادلهای زمانی به جای استفاده از منطق، از جلوههای تصویری استفاده میشود؟ آیا تا به حال هر انیمهای که دیدهاید با مشکل «تایم پارادوکس» روبرو بوده است؟
پس شدیداً به شما توصیه میشود که انیمهی «اشتاین گیت» یا «دروازهی اشتاین» را ببینید. نویسنده و کارگردان این انیمه با زیرکی تمام بر مشکلات و نقضهایی که در اکثر داستانهای جابهجایی زمان پیش میآید، فائق آمده است و داستانی منطقی و بدون نقض زمانی را روایت میکند.
به رغم ساخته شدن انیمهها و فیلمهای سفر زمانی، به جرات میتوان گفت اشتاین گیت بهترین انیمهی سفر در زمان است که تاکنون ساخته شده است. در کلِ انیمه زیرساختهای علمی را شاهد هستیم. در برخی قسمتها به تئوری بلکهولِ کار*، تاثیرات پروانهای* و دنیای موازی* اشاره میشود. بازخوردهای تاثیر پروانهای بر اثر پیامهای سادهای که به گذشته فرستاده میشوند، در قسمتهای میانی کار اتفاق میافتد و تاثیرات مخرب کارهای کوچکی که کاراکترها برای آزمایش و سرگرمی انجام دادهاند، تنها زمانی مشخص میشود که دیر شده است.
اشاره به دنیای موازی هم در تمام انیمه مشاهده میشود. اوکابه دائماً از اشخاص و سازمانی صحبت میکند که امکان ندارد در دنیای فعلی حضور داشته باشند.
سیر پیشرفت انیمه بسیار جالب است، ابتدا داستان آرام با شوخیهای کلیشهای شروع میشود و کمکم سیر تندتری پیدا میکند و در قسمت های 18 به بعد، به حدی خشن میشود که بیننده به هیچ وجه انتظار آن را ندارد. همچنین صحنههای عاشقانه و افسرده کنندهای به نمایش در میآید که بار احساسی انیمه را دو چندان میکند.
روند حوادث خصوصاً در چند قسمت آخر کاملاً غیرقابل پیشبینی و غافلگیر کننده است. اینطور به نظر میآید که کاراکترها به صورتی رشد داده شدهاند که توانایی درک و انطباق با آینده و حوادث پیشرو را داشته باشند. خصوصاً اوکابه که باید نقش اصلی را در تغییر درست گذشته ایفا کند.
دیگر نکتهی قابل توجه، اشتباهات مکرر اوکابه در اصلاح گذشته و رسیدن به آیندهی صحیح است. در انتها بیننده درک میکند که تمام اشتباهات او در جهت رسیدن به شخصیت فعلی و آیندهی او بوده است به زبان سادهتر، اگر اوکابه مرتکب این اشتباهات نشود قادر نخواهد بود آیندهی خود و جان دوستانش را نجات دهد.
در ذیل به بررسی جزییات کلی انیمه میپردازیم.
داستان: کل داستان حول شخصیت اصلی اوکابه میگردد که در نظر اول کاملاً دیوانه به نظر میآید. او دائماً با موبایلش با کسی صحبت میکند که حضور خارجی ندارد و بیننده تا چندین قسمت اول نمیتواند به درستی تشخیص بدهد که آیا حرفهای اوکابه اساس دارد یا نه. ابتدای داستان کمی کند است و دو قسمت اول مملو از مکالمات غیرمهم با کاراکترهای غیراصلی است. همچنین بسیاری از صحبتها پراکنده و بیربط به نظر میرسند که برای فهمیدن آنها باید کل انیمه را مشاهده کرد. در اوسط داستان چند اتفاق را داریم که بسیار گیج کننده هستند، ولی نگران نباشید؛ در انتها همه چیز به قشنگی کنار هم میآید و داستان به تمام سوالات بیننده پاسخ میدهد.
کاراکترها: بدون شک کاراکترها جزء نکات قوت اصلی انیمه هستند. نکتهی قابل توجه در کاراکترهای این انیمه این است که برخلاف اکثر انیمهها که کاراکترها شخصیت ثابت دارند، شخصیت کاراکترها در این انیمه پیشرفت دارند و روند وقایع روی آنها تاثیر میگذارد. مسلماً بیشترین تغییر را در اوکابه میبینیم و دیگر کاراکترها به نسبت اهمیت در انیمه، تغییر کمتری دارند. گذشته از تکامل شخصیتی، کاراکترهای اشتاین گیت بسیار جذاب هستند. بیننده از همان دقایق اول علاقه مند میشود که بداند عاقبت هر کاراکتر به کجا ختم میشود.
هنر: هنر ِکار شاید جزء نکات قوت اصلی آن نباشد، ولی به جرات میتوان گفت در تاثیرگذاری بر مخاطب نقش مهمی داشته است. بر خلاف اکثر انیمهها که به جذابیت کاراکترها بیش از اندازه بها میدهد، در این انیمه کاراکترها خصوصاً کاراکترهای مرد، جذابیت خاصی ندارند. این امر باعث شده بیننده بیشتر به خصوصیات شخصیتی تا جذابیتهای ظاهری آنها توجه نشان دهد. در بسیاری از صحنه شاهد هستیم که کاراکترها حرکتهای ریزی انجام میدهند که معنی خاصی ندارد و تنها تیپ شخصیتی آنها است. این حرکتها باعث شده کاراکترها انسانیتر و ملموستر به نظر برسند. در نهایت شهر آکیهابارا به حدی واقعی و عالی طراحی شده که هر کسی آن شهر را دیده باشد، در نظر اول و با دیدن حتا چندین نمای بسته میتواند فوراً آن را تشخیص دهد.