جهانِ اسپاک ]١[ دایان دوئِین ]٢[ چاپ اول ١٩٨٦ انتشارات Doubleday & Co.
|
|
نویسنده:
دایان دوئِین متولد آمریکا و اکنون ساکن بریتانیا است. شهرت او بیشتر در زمینهی ادبیات فانتزی کودک و نوجوان، به خصوص مجموعهی «جادوگران جوان» ]٣[ (و دنبالههای آن، «جادوگران گربهای» ]4[ و «جادوگران بالغ» ]۵[) است، اما او به طور گسترده در زمینهی علمیتخیلی نیز فعالیت داشته است و در کنار رمانهای اصیل خود، دوازده رمان در جهان «پیشتازان فضا» ]6[ نگاشته است.
پیرنگ داستان
جهان اسپاک رمان قطوری است (بیش از صد و ده هزار کلمه) و در خط زمانی سریال اصلی پیشتازان فضا قرار دارد، این رمان شامل دو خط داستان میشود که (کم و بیش) یک فصل در میان عنوان میشوند.
خط داستان فرعی دربارهی تکامل و پیشرفت و پسرفت تمدن در سیاره وُلکان ]٧[ (زادگاه اسپاک) است. از سیارهای سرسبز که به خاطر فاجعهای طبیعی به صحرایی برهوت مبدل شده، طریقهی زندگی شکارچیان بدوی، به وجود آمدن فرهنگ خاندانی، خلق قدرتهای خارقالعاده و ذهنی از طریق دستکاریهای ژنتیکی و برنامههای بهبود نژاد، جنگهای بسیاری که بیشتر به خاطر غرور و خشم به وجود آمدند، تا ورود سوراک ]٨[، فیلسوف مشهور وُلکان با فلسفهی «تنوع بینهایت در کیهان نامتناهی»، تأثیر این فلسفه بر تمامی سیاره، و در نهایت داستان آشنایی سارِک ]٩[، نمایندهی ولکان در فدراسیون، با آماندا ]١٠[، یک زن زمینی و به دنیا آمدن شخص اسپاک شرح داده میشود. در این قسمت با cthia، فلسفهی سوراک آشنا میشویم؛ مفهومی فلسفی (و گاهاً مذهبی) ولکانها که ترجمهی تقریبی آن «واقعیتِ حقیقت» است. این مفهوم به این صورت تفسیر میشود: «مشاهدهی مسایل همان طوری که هستند، نه آن طوری که خودمان مایل به دیدنشان هستیم.» ولکانها با پذیرش فلسفهی سوراک، به یک هزاره جنگ داخلی پایان میدهند و وارد عصر فضا میشوند.
در خط داستان اصلی، در زمان «حال»، ولکان به طور غیرمنتظره و با تعصبی خاص نسبت به سیاره زمین و انسانیت، اعلام یک همهپرسی به منظور تصمیمگیری برای جدایی از فدراسیون میکند؛ گروههایی خاص و ضدانسانی بر روی سیارهی ولکان ایجاد شدهاند که معتقدند احساساتی و غیرقابل پیشبینی بودن انسانها مانع پیشرفتهای آتی سیارهشان خواهد بود.
افسران سفینهی «انترپرایز» ]١١[ به همراه تعدادی مهمان، من جمله والدین اسپاک، رهسپار ولکان میشوند تا به عنوان دیپلماتهای زمینی در بحثهای قبل از همهپرسی شرکت کنند و ولکانها را متقاعد کنند از فدراسیون جدا نشوند. شخص اسپاک نیز که یک نیمهانسان-نیمهولکان است و یکی از افسران بلندپایهی فدراسیون محسوب میشود، در این بحثها نقشی حیاتی دارد.
در حالی که کاپیتان کِرک ]١٢[ حیرتزده در حال آشنایی با فرهنگ زادگاه بهترین دوست خود اسپاک است، دکتر مککوی ]١٣[، پزشک سفینه، پنهانی درگیر ریشهیابی این جنبش تازه بر روی ولکان میشود و میفهمد شخصی به نام تیپرینگ ]١4[ که دوست و نامزد دوران کودکی اسپاک بوده، به خاطر مسایلی از اسپاک و کاپیتان کرک کینه به دل گرفته است و قصد دارد با استفاده از منابع مالی گستردهای که در اختیار دارد، باعث جدایی ولکان از فدراسیون شده و اموال مشترک فدراسیون را به نفع ولکان، تسخیر کند.
در این بین تیپاو ]١۵[، یکی از مسنترین و مورد احترامترین ولکانها میمیرد؛ اما قبل از مرگ روح خود را به جای یک ولکان، به مادر زمینی اسپاک منتقل میکند و به اسپاک و کاپیتان کرک پیشنهاد میدهد در مقابل خرابکاری و دسیسه بازیهای پنهانی تیپرینگ، صادقانه و آشکارا با او مقابله کنند.
در این بین زمان آخرین سخنرانی پیش از همهپرسی از راه میرسد و اسپاک باید به عنوان آخرین سخنگوی مخالف با پیشنهاد، جلوی جدایی سیارهی پدریاش از فدراسیون را بگیرد...
چرا این کتاب را دوست دارم
به دلایل بسیار. خانم دوئین دست خوبی برای عنوان کردن مسائل فلسفی بدون خسته کردن خواننده دارد و خط داستان اصلی شامل شوخیهای بسیار خاص میان شخصیتهای آشنای این سریال میشود که حالت درام و در واقع تراژیک خط داستان فرعی را جبران میکند. کرک، اسپاک و دوستان با حوصله و بدون فشار زمانی و هیجان داستان اکشنبه تصویر کشیده شدهاند و همکاری چندین و چند سالهی آنها کاملاً مشخص است.
خانم دوئین از این فرصت استفاده میکند و برخی از شخصیتهای فرعی غیرانسانی را که در سریال انیمیشن و کتابها معرفی شده بودند، اما در سریال تلویزیونی حضور نداشتند، مورد بررسی قرار میدهد. یک صحنهی جذاب (از میان صدها صحنهی جذاب)، میهمانی آغاز سفر سفینه و مشکلات سرگرم کردن و پذیرایی از بیش از چهار صد شخصیت، با فرهنگها و نیازهای جسمانی متفاوت است...
جهانسازی ولکان، چه در گذشته و چه در زمان «حال» بسیار با دقت انجام گرفته است، به خصوص فاش میگردد که اسپاک به خاطر فشارهای اجتماعی از زمان کودکی، آنقدر خود را بیاحساس و منطقی نشان میدهد و در میان خود ولکانها تنوع شخصیتی بسیاری وجود دارد.
من تمام این کتاب را شاید پنج یا شش بار، و صحنههای مورد علاقهام را شاید تا ده بار مطالعه کردهام و داستان هنوز جذابیت اول خود را حفظ کرده است. برای من که از فلسفه بیزارم، صحنهی زیر به خصوص لذتبخش است: کستلک ]١6[، موجودی عنکبوتمانند و سیلیکونی، پیشنهاد جدایی ولکان را از جهت علمی بررسی و رد میکند و با یک شخصیت ولکانی وارد بحث فلسفی وجودیت میشود:
کستلک گفت: «آهان، همون مشکل دوگانگی قدیمی. فکر نمیکنین یکی از اون دو نوع حیات، واقعیت فیزیکی یا غیرواقعیت فرضی، بر دیگری ارجحیت داشته باشه؟»
مرد ولکان گفت: «البته که نه. این یک اشتباه تفکری کلاسیکه. به خصوص، البته اگر اجازهی گفتنش رو داشته باشم، از طرف انسانها. طبیعت پنداری یا مسندالیهی داخلی وجودیت فیزیکی شاید مهمترین و نمادینترین شاخصهاش باشه. وقتی به خاطر داشته باشیم که در اکثر سطوح نظری وجود نداریم، مسائلی چون بحث امروز جایگاه حقیقی خودشوووو..... ااااااااخ!»
استاد محترم چنان مشغول توضیح طبیعت پنداری ماده شده بود، که اصلاً متوجه نشد کستلک آهسته از جایگاه سخنرانان پایین و از راهروی کنار محل ایستادن او بالا آمده بود. از بقیهی اتفاق هم باید این را گفت که حتی یک ولکان هم زمانی که یک موجود زندهی شیشهای پایش را گاز بگیرد، از خود واکنش نشان خواهد داد.
کستلک گفت: «خیلی جالبه. به عنوان شخصی که در اکثر سطوح نظری وجود خارجی نداری، با اشتیاق زیادی جیغ میکشی. حتا من هم صدات رو شنیدم. بهتره همین مسأله رو مورد بررسی قرار بدی.»
از دیگر نکات جالب توجه این کتاب، دقت و تأکید بر جزییات علمی و فنی داستان است. مسائلی چون قوانین دستگاههای چند زبانهی ترجمه، فیزیک ذرات ریزاتمی و هوش مصنوعی با در نظر گرفتن وقایع رخ داده در سریال، با ریزبینی بسیار ذکر میشوند. برای مثال دستگاه ترجمهی چند زبانهی کاپیتان کرک قادر به ارائهی معادلی برای cthia نیست و این مسأله نشان میدهد مفاهیم پیچیدهی فلسفی فرهنگهای بیگانه به راحتی برای فردی خارجی قابل درک نیستند. از طرف دیگر دکتر مککوی نوعی دستگاه مترجم شیمیایی دارد که با افزودن سلولهای جدید به مغز او، کمک میکند زبان ولکانها را بهتر بفهمد. این دستگاه خاص که با RNA کار میکند، خصوصیات ژنتیکی نژاد بیگانه را به انسان میافزاید تا قدرت درک فرهنگ بیگانه، بالاتر رود. کامپیوتر هوشمند انترپرایز نیز که نام و شخصیتی مؤنث و شبه انسانی دارد، با میزان پیشرفتهای هوش مصنوعی دوران چاپ کتاب کاملاً هماهنگ است. این کامپیوتر در جایی اشاره میکند انسانهایی که هوش خود را برتر از کامپیوترهای کاملاً پیچیده و برابر با خود میدانند، «پروتئینپرست و متعصب» هستند.
توصیه میشود برای...
علاقمندان به علمیتخیلی، مجموعه پیشتازان فضا، و دوستداران جهانسازی.
پینوشتها:
[1] Spock’s World
[2] Diane Duane
[3] Young Wizards
[4] Feline Wizards
[5] Adult Wizards
[6] Star Trek
[7] Vulcan
[8] Surak
[9] Sarek
[10] Amanda
[11] Enterprise
[12] Captain Kirk
[13] McCoy
[14] T’Pring
[15] T’Pau
[16] Kstlk
جهانِ اسپاک ]١[ دایان دوئِین ]٢[ چاپ اول ١٩٨٦ انتشارات Doubleday & Co.
|
|
نویسنده:
دایان دوئِین متولد آمریکا و اکنون ساکن بریتانیا است. شهرت او بیشتر در زمینهی ادبیات فانتزی کودک و نوجوان، به خصوص مجموعهی «جادوگران جوان» ]٣[ (و دنبالههای آن، «جادوگران گربهای» ]4[ و «جادوگران بالغ» ]۵[) است، اما او به طور گسترده در زمینهی علمیتخیلی نیز فعالیت داشته است و در کنار رمانهای اصیل خود، دوازده رمان در جهان «پیشتازان فضا» ]6[ نگاشته است.
پیرنگ داستان
جهان اسپاک رمان قطوری است (بیش از صد و ده هزار کلمه) و در خط زمانی سریال اصلی پیشتازان فضا قرار دارد، این رمان شامل دو خط داستان میشود که (کم و بیش) یک فصل در میان عنوان میشوند.
خط داستان فرعی دربارهی تکامل و پیشرفت و پسرفت تمدن در سیاره وُلکان ]٧[ (زادگاه اسپاک) است. از سیارهای سرسبز که به خاطر فاجعهای طبیعی به صحرایی برهوت مبدل شده، طریقهی زندگی شکارچیان بدوی، به وجود آمدن فرهنگ خاندانی، خلق قدرتهای خارقالعاده و ذهنی از طریق دستکاریهای ژنتیکی و برنامههای بهبود نژاد، جنگهای بسیاری که بیشتر به خاطر غرور و خشم به وجود آمدند، تا ورود سوراک ]٨[، فیلسوف مشهور وُلکان با فلسفهی «تنوع بینهایت در کیهان نامتناهی»، تأثیر این فلسفه بر تمامی سیاره، و در نهایت داستان آشنایی سارِک ]٩[، نمایندهی ولکان در فدراسیون، با آماندا ]١٠[، یک زن زمینی و به دنیا آمدن شخص اسپاک شرح داده میشود. در این قسمت با cthia، فلسفهی سوراک آشنا میشویم؛ مفهومی فلسفی (و گاهاً مذهبی) ولکانها که ترجمهی تقریبی آن «واقعیتِ حقیقت» است. این مفهوم به این صورت تفسیر میشود: «مشاهدهی مسایل همان طوری که هستند، نه آن طوری که خودمان مایل به دیدنشان هستیم.» ولکانها با پذیرش فلسفهی سوراک، به یک هزاره جنگ داخلی پایان میدهند و وارد عصر فضا میشوند.
در خط داستان اصلی، در زمان «حال»، ولکان به طور غیرمنتظره و با تعصبی خاص نسبت به سیاره زمین و انسانیت، اعلام یک همهپرسی به منظور تصمیمگیری برای جدایی از فدراسیون میکند؛ گروههایی خاص و ضدانسانی بر روی سیارهی ولکان ایجاد شدهاند که معتقدند احساساتی و غیرقابل پیشبینی بودن انسانها مانع پیشرفتهای آتی سیارهشان خواهد بود.
افسران سفینهی «انترپرایز» ]١١[ به همراه تعدادی مهمان، من جمله والدین اسپاک، رهسپار ولکان میشوند تا به عنوان دیپلماتهای زمینی در بحثهای قبل از همهپرسی شرکت کنند و ولکانها را متقاعد کنند از فدراسیون جدا نشوند. شخص اسپاک نیز که یک نیمهانسان-نیمهولکان است و یکی از افسران بلندپایهی فدراسیون محسوب میشود، در این بحثها نقشی حیاتی دارد.
در حالی که کاپیتان کِرک ]١٢[ حیرتزده در حال آشنایی با فرهنگ زادگاه بهترین دوست خود اسپاک است، دکتر مککوی ]١٣[، پزشک سفینه، پنهانی درگیر ریشهیابی این جنبش تازه بر روی ولکان میشود و میفهمد شخصی به نام تیپرینگ ]١4[ که دوست و نامزد دوران کودکی اسپاک بوده، به خاطر مسایلی از اسپاک و کاپیتان کرک کینه به دل گرفته است و قصد دارد با استفاده از منابع مالی گستردهای که در اختیار دارد، باعث جدایی ولکان از فدراسیون شده و اموال مشترک فدراسیون را به نفع ولکان، تسخیر کند.
در این بین تیپاو ]١۵[، یکی از مسنترین و مورد احترامترین ولکانها میمیرد؛ اما قبل از مرگ روح خود را به جای یک ولکان، به مادر زمینی اسپاک منتقل میکند و به اسپاک و کاپیتان کرک پیشنهاد میدهد در مقابل خرابکاری و دسیسه بازیهای پنهانی تیپرینگ، صادقانه و آشکارا با او مقابله کنند.
در این بین زمان آخرین سخنرانی پیش از همهپرسی از راه میرسد و اسپاک باید به عنوان آخرین سخنگوی مخالف با پیشنهاد، جلوی جدایی سیارهی پدریاش از فدراسیون را بگیرد...
چرا این کتاب را دوست دارم
به دلایل بسیار. خانم دوئین دست خوبی برای عنوان کردن مسائل فلسفی بدون خسته کردن خواننده دارد و خط داستان اصلی شامل شوخیهای بسیار خاص میان شخصیتهای آشنای این سریال میشود که حالت درام و در واقع تراژیک خط داستان فرعی را جبران میکند. کرک، اسپاک و دوستان با حوصله و بدون فشار زمانی و هیجان داستان اکشنبه تصویر کشیده شدهاند و همکاری چندین و چند سالهی آنها کاملاً مشخص است.
خانم دوئین از این فرصت استفاده میکند و برخی از شخصیتهای فرعی غیرانسانی را که در سریال انیمیشن و کتابها معرفی شده بودند، اما در سریال تلویزیونی حضور نداشتند، مورد بررسی قرار میدهد. یک صحنهی جذاب (از میان صدها صحنهی جذاب)، میهمانی آغاز سفر سفینه و مشکلات سرگرم کردن و پذیرایی از بیش از چهار صد شخصیت، با فرهنگها و نیازهای جسمانی متفاوت است...
جهانسازی ولکان، چه در گذشته و چه در زمان «حال» بسیار با دقت انجام گرفته است، به خصوص فاش میگردد که اسپاک به خاطر فشارهای اجتماعی از زمان کودکی، آنقدر خود را بیاحساس و منطقی نشان میدهد و در میان خود ولکانها تنوع شخصیتی بسیاری وجود دارد.
من تمام این کتاب را شاید پنج یا شش بار، و صحنههای مورد علاقهام را شاید تا ده بار مطالعه کردهام و داستان هنوز جذابیت اول خود را حفظ کرده است. برای من که از فلسفه بیزارم، صحنهی زیر به خصوص لذتبخش است: کستلک ]١6[، موجودی عنکبوتمانند و سیلیکونی، پیشنهاد جدایی ولکان را از جهت علمی بررسی و رد میکند و با یک شخصیت ولکانی وارد بحث فلسفی وجودیت میشود:
کستلک گفت: «آهان، همون مشکل دوگانگی قدیمی. فکر نمیکنین یکی از اون دو نوع حیات، واقعیت فیزیکی یا غیرواقعیت فرضی، بر دیگری ارجحیت داشته باشه؟»
مرد ولکان گفت: «البته که نه. این یک اشتباه تفکری کلاسیکه. به خصوص، البته اگر اجازهی گفتنش رو داشته باشم، از طرف انسانها. طبیعت پنداری یا مسندالیهی داخلی وجودیت فیزیکی شاید مهمترین و نمادینترین شاخصهاش باشه. وقتی به خاطر داشته باشیم که در اکثر سطوح نظری وجود نداریم، مسائلی چون بحث امروز جایگاه حقیقی خودشوووو..... ااااااااخ!»
استاد محترم چنان مشغول توضیح طبیعت پنداری ماده شده بود، که اصلاً متوجه نشد کستلک آهسته از جایگاه سخنرانان پایین و از راهروی کنار محل ایستادن او بالا آمده بود. از بقیهی اتفاق هم باید این را گفت که حتی یک ولکان هم زمانی که یک موجود زندهی شیشهای پایش را گاز بگیرد، از خود واکنش نشان خواهد داد.
کستلک گفت: «خیلی جالبه. به عنوان شخصی که در اکثر سطوح نظری وجود خارجی نداری، با اشتیاق زیادی جیغ میکشی. حتا من هم صدات رو شنیدم. بهتره همین مسأله رو مورد بررسی قرار بدی.»
از دیگر نکات جالب توجه این کتاب، دقت و تأکید بر جزییات علمی و فنی داستان است. مسائلی چون قوانین دستگاههای چند زبانهی ترجمه، فیزیک ذرات ریزاتمی و هوش مصنوعی با در نظر گرفتن وقایع رخ داده در سریال، با ریزبینی بسیار ذکر میشوند. برای مثال دستگاه ترجمهی چند زبانهی کاپیتان کرک قادر به ارائهی معادلی برای cthia نیست و این مسأله نشان میدهد مفاهیم پیچیدهی فلسفی فرهنگهای بیگانه به راحتی برای فردی خارجی قابل درک نیستند. از طرف دیگر دکتر مککوی نوعی دستگاه مترجم شیمیایی دارد که با افزودن سلولهای جدید به مغز او، کمک میکند زبان ولکانها را بهتر بفهمد. این دستگاه خاص که با RNA کار میکند، خصوصیات ژنتیکی نژاد بیگانه را به انسان میافزاید تا قدرت درک فرهنگ بیگانه، بالاتر رود. کامپیوتر هوشمند انترپرایز نیز که نام و شخصیتی مؤنث و شبه انسانی دارد، با میزان پیشرفتهای هوش مصنوعی دوران چاپ کتاب کاملاً هماهنگ است. این کامپیوتر در جایی اشاره میکند انسانهایی که هوش خود را برتر از کامپیوترهای کاملاً پیچیده و برابر با خود میدانند، «پروتئینپرست و متعصب» هستند.
توصیه میشود برای...
علاقمندان به علمیتخیلی، مجموعه پیشتازان فضا، و دوستداران جهانسازی.
پینوشتها:
[1] Spock’s World
[2] Diane Duane
[3] Young Wizards
[4] Feline Wizards
[5] Adult Wizards
[6] Star Trek
[7] Vulcan
[8] Surak
[9] Sarek
[10] Amanda
[11] Enterprise
[12] Captain Kirk
[13] McCoy
[14] T’Pring
[15] T’Pau
[16] Kstlk