تری بیسون (متولد 1942)، یکی از گنجهای فانتزی و علمی-تخیلی است که داستانهای اصیل زیادی خلق کرده که تمام طبقهبندیهای موجود را به مبارزه میطلبد. رمانهایی چون «مرد ناطق (1986)» و «آتش روی کوهستان (1988)» و داستانهای هنرمندانهی «خرسها آتش را کشف میکنند (1993)» استعداد بکری را نشان میدهد که همیشه با مرزهای فانتزی دست و پنجه نرم میکند. حتی داستانی که در ادامه میآید، و یکی از سادهفهمترینِ داستانهای اوست، فرق زیادی با یک داستان ساده دارد.
به پول تو سه سوت خوش آمدید.
با 1343 شعبه
برای ارائهی خدمات در تمام نقاط شهر
لطفاً کارت پول تو سه سوت خود را وارد کنید
متشکرم
حالا شمارهی پول تو سه سوت خود را وارد کنید
متشکرم
لطفاً سرویس مورد نظر را انتخاب نمائید
سپردهگذاری
دریافت وجه
تراز مالی
آب و هوا
«آب و هوا؟»
«اِم[1]، مشکل چیه؟»
«از کی تا حالا این چیزها گزارش وضع آب و هوا میدهند؟»
«شاید جدیداً اینطور شده. فقط پول رو بگیر، ساعت 6:22 دقیقه است و داره دیر میشه.»
متشکرم
دریافت وجه از...
حساب پس انداز
حساب جاری
خط اعتباری
دیگر
حساب جاری
در حال بررسی
متشکرم
مبلغ مورد نظر را وارد نمایید
بیست دلار
شصت دلار
صد دلار
دویست دلار
60 دلار
60 دلار برای یک فیلم؟
«بروس[2]، بیا اینجا و اینو ببین.»
«امیلی[3]، ساعت 6:26 دقیقهاس. فیلم ساعت 6:41 شروع میشه.»
«آخه ماشین خودپرداز از کجا میدونه میخوایم فیلم ببینیم؟»
«در مورد چی صحبت میکنی؟ ام، از این که پول رو تو باید بدی دلخوری؟ آخه حالا که ماشین کارت من رو خورده، چه کاری ازم بر میاد؟»
60 دلار
شصت دلار برای یک فیلم؟
«دوباره این کارو کرد.»
«چیکار کرد؟»
«بروس، بیا اینجا و یه نگاه به این بنداز.»
«شصت دلار برای فیلم؟»
«من دارم پولم رو برای شام هم میگیرم. حتی اگه من مجبور باشم به فکر همهی برنامهها باشم، باز هم تولدمه. بیخیال اینکه پولش رو هم من باید بدم.»
«باورم نمیشه. از من دلخوری چون یک ماشین کارتم رو خورده.»
«بیخیال. مسئله اینه که ماشینِ خودپرداز از کجا میدونه میخوایم برای دیدن فیلم پول برداریم؟»
«اِمیلی، ساعت 6:29 دقیقه است. فقط ورود رو بزن و بیا بریم.»
«خیله خُب، خیله خُب.»
آن یارو که ساعت مچی به دست دارد کیست؟
دوست پسر
همسر
آشنا
دیگر
«بروس!»
«امیلی، ساعت 6:30 دقیقه است. فقط پول رو بگیر و بیا بریم.»
«حالا داره از من دربارهی تو میپرسه.»
«6:31 دقیقه!»
«باشه!»
دیگر
«ببخشید! میشه شما دو تا ...»
«ببین داداش، این ماشین مرده شور برده یک جورهایی قاطی داره. اگه خیلی عجله داری، یک خودپرداز دیگه یک خورده پائینتر هست.»
«بروس! چرا اینجوری با یارو حرف زدی؟»
«بیخیال، اون رفت.»
تولدت مبارک امیلی
چه میخواهید؟
دریافت وجه
سپردهگذاری
تراز مالی
آب و هوا
«از کجا میدونه تولدمه؟»
«ای خدا! اِم، شاید توی کارتت نوشته. ساعت 6:34 دقیقه است و دقیقاً هفت دقیقهی دیگه... این دیگه چه کوفتیه؟ آب و هوا؟»
«تموم مدت داشتم جون میکندم همین رو بگم.»
«اون دگمه رو نزن!»
«چرا نزنم؟»
آب و هوا
n
متشکرم
شرایط مورد نظر خود را انتخاب کنید
سرد و ابری
مساعد و ملایم
برف سبک
باران سبک
«اِم، میشود این بازی رو بس کنی؟»
باران سبک
«بارون؟ اون هم روز تولدت؟»
«فقط یه بارون سبکه. میخوام بدونم کار میکنه یا نه. ما که داریم میریم فیلم ببینیم.»
«اگه از اینجا نریم بیرون فیلمی هم در کار نیست.»
بهترین آب و هوا برای رفتن به سینما
چه میخواهید…
سپرده گذاری
دریافت وجه
تراز مالی
پاپکورن
«اِم، این دستگاه راس راسی ریده!»
«میدونم. من فقط موندم که تو چرا انقدر بددهن شدی.»
«ساعت 6:36 دقیقه است. فقط دریافت وجه رو انتخاب کن و بگذار از این جهنم خلاص شیم. تا شروع فیلم فقط پنج دقیقه مونده.»
دریافت وجه
دریافت از
حساب پس انداز
حساب جاری
خط اعتباری
دیگر
«عذر میخوام. شما دو تا میخواید فیلم قصر طلاییِ گناه رو ببینید؟»
«لعنت به این شانس. یارو برگشته.»
«من همین حالا جلوی سالن بودم، انگار توی روزنامه زمان رو اشتباه لیست کردهاند. باجهفروش بلیط میگه فیلم ساعت 6:45 دقیقه شروع میشه. پس شما نه دقیقه وقت دارید.»
«فکر کردم رفتی سراغ ماشینِ دیگهای.»
«اونجا صف بسته بودن، منم نمیخواستم بیرون زیر بارون بایستم.»
«بارون؟ بروس، نگاه کن!»
«بارون سبکیه. اما من لباس پلوخوریم را پوشیدم.»
دیگر
«امیلی، ساعت 6:37 دقیقهاس و تو داری دیگر رو انتخاب میکنی؟»
«تو دلت نمیخواد بدونی از این ماشین چه کارهای دیگهای بر میاد؟»
«نه!»
متشکرم
حساب دیگر را انتخاب نمائید
اندرو[4]
آنت[5]
بروس
«اندرو و آنت دیگر کدام خرهایی هستن؟ اسم من دیگه چطور از توی این کوفتی سر در اوورده؟»
«تو به من گفتی ماشین کارتت رو خورده.»
«اون... یه ماشین دیگه بود.»
«عذر میخوام، آنت نامزد منه. راستش، بود. یا تقریباً نامزد من بود. به خیال من که بود.»
«دوباره خودت رو انداختی وسط؟»
«صبر کن ببینم! نکنه تو...»
«اندرو هستم. اندرو پی کلیبورن سوم[6]. شما باید امیلی باشید و او باید...»
«اون بروسه. اگه یک خورده بددهنه به دل نگیرین.»
«بددهن!»
بروس
«هی، امیلی! این حساب منه. تو حق نداشتی بروس رو بزنی.»
«چرا نزنم؟ تو گفتی میخوای پول شام و فیلم رو بدی، اما ماشین کارتت رو خورد. خب پس بذار همین کار رو بکنیم.»
همین کار رو بکن، امیلی
مبلغ مورد نظر را وارد کنید
بیست دلار
شصت دلار
صد دلار
دویست دلار
60 دلار
متاسفم، موجودی کافی نیست
میخواهید 20 را امتحان کنید؟
20دلار
متاسفم، موجودی کافی نیست
میخواهید تراز مالی را ببینید؟
«نه!»
بله
تراز مالیِ بروس: 11.78 دلار
غافلگیر شدید؟
«غافلگیر شدید؟ کفر من در اومده! بنازم به این جشن تولد! تو حتی پول بلیط سینما رو هم نداری، چه برسه به شام! دروغ هم که میگی!»
«عذرمیخوام، تولد شما امروزه؟ تولد من هم هست.»
«تو دیگه دخالت نکن، اندرو یا چه میدونم اسمت هر آشغالی که هست.»
«انقدر دری وری نگو، بروس. او کاملاً حق داره به من تولدت مبارک بگه.»
«او به تو تولدت مبارک نمیگه، داره پا برهنه میپره وسط زندگی من.»
«امیلی، به من اجازه بدید که تولد شما رو تبریک بگم و سال خوشی براتون آرزو کنم.»
«همچنین برای شما اندرو!»
«بعلاوه، اون یه آشغال کثافت عوضی هم هست!»
لطفا از فحش دادن خودداری کنید
آیا میل دارید تراز مالی دیگری را هم کنترل کنید؟
بروس
امیلی
اندرو
آنت
«آنت دوست دختر شماس؟»
«بود. همین چند دقیقه پیش برای آخرین بار من رو کاشت...»
«چه وحشتناک! روز تولدت! اندرو، دقیقاً میدونم چه احساسی داری.»
«در حقیقت، شما جفتتون آشغال کثافت عوضی هستید!»
لطفا از فحش دادن خودداری کنید
امیلی و اندرو،
خواهشمندم اجازه دهید شما را به صرف شام
و تماشای فیلم دعوت کنم
«صد دلار! اندرو، ببین!»
«میگه داره مهمونمون میکنه! برش دار، امیلی.»
«میتونی من رو اِم صدا کنی.»
«باورم نمیشه! تف به قبر پدرت!»
«بهتره عجله کنیم. عذر میخوام بروس. رفیق قدیمی، ساعت چنده؟»
«6:42، نکبت آشغال عوضی.»
«اگر بدویم، شاید به 6:45 برسیم. خب، با اسنیکی پیت[7] چه طوری؟»
«من عاشق تکسمکس[8]ام.»
لطفاً کارت خود را بردارید
فراموش نکنید که
فوجیتای ذغالی را هم امتحان کنید
«تف به قبر پدر هر سه تا تون! آشغالهای عوضی! باورم نمیشه! اِمیلی با اون رفت!»
به پول تو سه سوت خوش آمدید
با 1343 شعبه
برای ارائهی خدمات در تمام نقاط شهر
لطفاً به ماشین لگد نزنید
«برو گمشو!»
لطفاً کارت پول تو سه سوت خود را قرار دهید
«تف به قبر پدرت!»
ادامه بده، بروس
دیگر چه داری از دست بدهی؟
متشکرم
کارتت که هیچ وقت خورده نشده بود، اینطور نیست؟
«خودت میدانی که نشده بود. آشغال عوضی.»
لطفاً از فحش دادن خودداری نمایید
چه میخواهید
همدردی
انتقام
آب و هوا
آنت
«ببخشید.»
«ای داد و بیداد! خانم، انقدر در نزن. خودم میدونم باران میآد. به درک! نمیگذارم بیایی تو. این ماشین خودپردازه، نه سرپناه بیخانمانها. اصلا ببینم مگه تو کارتی چیزی داری؟ چی؟»
«میگم خفه شو و دکمهی آنت رو بزن!»
[1]Em
[2] Bruce
[3] Emily
[4] Andrew
Ann[5] در ترجمهی فارسی، از اسم خاص آنت استفاده شده، چرا که آن یا ان هر دو کژتابی داشتهاند.
[6] Andrew P. Claiborne III
Sneaky Pete's [7] ، گویا نام یک فیلم ساخته شده در سال 1979 باشد. اطلاعات بیشتری به دست نیامد. به علت کثرت دادههای موجود، ریشهیابی کلمه ممکن نشد.
Tex-Mex [8] ، نوعی غذای مکزیکی