عنوان: شوالیهی ناموجود [1]
نویسنده: ایتالو کالوینو [2]
مترجم: پرویز شهدی
ناشر: نشر چشمه
چاپ اول:بهار 81
175 صفحه
-----------------------------------------------
مقدمه:
ایتالو کالوینو (1923-1985) یکی از بزرگترین نویسندگان ایتالیایی قرن بیستم است و بسیاری از آثار وی به زبان فارسی ترجمه شده است. او نویسنده، خبرنگار، منتقد و نظریهپرداز ایتالیایی است که فضای انتقادی آثارش باعث شده او را یکی از مهمترین داستاننویسهای ایتالیا در قرن بیستم بدانند. در زمان مرگش نسبت به باقی نویسندگان ایتالیایی معاصرش، بیشترین ترجمهها از کتابهایش صورت گرفتهبود.
شوالیهی ناموجود را میتوان در گروه سورئالهای تمثیلی قرار داد. کتاب داستان آژیلوف[3] را تعریف میکند. شوالیهای قرون وسطایی که مصداق کامل و بارزی از جوانمردی، پارسایی و وفاداری است اما تنها یک زره تو خالی است. کتاب به دنبال مفاهیمی چون هویت، همرنگی با اجتماع و پاکدامنی با آژیلوف همراه میشود.
داستان در زمان شارلمانی[4] میگذرد. آژیلوف شوالیهای درستکار، کمالگرا، پرهیزگار و وفادار است که تنها یک ایراد دارد: او وجود ندارد. تنها پژواک صدایی است که از درون زرهی آهنین طنینانداز میشود و با تکیه بر (به قول خودش) «نیروی اراده و ایمان به هدف مقدسی که در پیش دارد» وظایف شوالیهگریاش را در قبال سپاه، پادشاه و کشورش انجام میدهد.
آژیلوف نه به عنوان یک فرد بلکه به عنوان مجموعهای از قواعد و قوانین و وظایف شوالیهگری وجود دارد. این نوع تشابه زیادی به گونههای موجود در داستانهای مدرن دارد. آژیلوف سمبل یک آدم رباتیک است که یک سری اعمال قراردادی را به طرزی تقریباً غیر آگاهانه انجام میدهد. موضوع اختلال هویت و ناتوانی در ارتباط با دنیای بیرون، از مفاهیمی است که کالوینو در کتابهای بعدیاش نیز به آنها میپردازد.
اما داستان تنها حول محور آژیلوف نمیچرخد. از باقی شخصیتهای داستان میتوان به چند مورد اشاره کرد:
- گوردولو[5]: مردی بیخانمان که مشکل ذهنی دارد و هر آنچه را که میبیند فکر میکند خودش هم همان است یا به نقل از کتاب «خل و چل در مورد او صدق نمیکند. او فقط کسی است که وجود دارد با آن که خودش نمیداند.». او در ادامه مهتر آژیلوف میشود.
- رمبو [6]: پسری جوان و جویای نام که برای گرفتن انتقام پدرش، مارکی ژرار دو روسییون [7] از امیر ایزوآر [8] به میدان جنگ پا میگذارد اما در ادامه عاشق بردامانت میشود.
- بردامانت [9]: شوالیهی زن که دل در مهر آژیلوف بسته است؛ گرچه آژیلوف نمیتواند او را درک کند.
- توریسمند [10]: شوالیهای جوان که به دنبال جمعیت شوالیههای گراآل [11] میگردد و در ادامه حیثیت شوالیهای آژیلوف را تهدید میکند.
خلاصهی داستان:
جنگهای صلیبی در حال وقوع است. سپاه فرانسه با فرماندهی امپراتور شارلمانی وارد جنگ شده است. آژیلوف یکی از افسران این سپاه است که کارها و وظایفش را بدون هیچ نقص و در کمال کمال انجام میدهد اما در عین حال هیچکس از او خوشش نمیآید. یکی از سپاهیان شارلمانی با مطرح کردن مسائلی، شوالیه بودن آژیلوف را زیر سوال میبرد و در صورت اثبات این مدعا آژیلوف مقام و منسب خود را در ارتش شارلمانی از دست میدهد. پادشاه به او فرصت میدهد تا از حیثیت خود دفاع کند و آژیلوف به دنبال ثابت کردن مقام شوالیهگریاش به جستجوی زنی با نام سوفرونی میرود...
از مقدمهی مترجم:
«چون همان گونه که در عالم سینما و تئاتر، کمدی دشوارترین نوع آن است و خنداندن بسیار دشوارتر از گریاندن، در طنز نویسی نیز تمام جنبههای زندگی، مصائب، فاجعهها، زورگوییها، پستیها و در عین حال اعتلای روح طبع بلنداندیشی انسان مطرح است. طنز به همهی این مسائل نگاه دارد، ولی از دریچهای خاص و با نگاه رندانه.
کالوینو مثل سایر هموطنانش دنیا را به همین چشم مینگرد، در نتیجه ماجرای جنگهای صلیبی که سالهای فراوان به طول انجامید و به بهای زندگی هزاران مسیحی و مسلمان تمام شد، جنگی بیهوده که غرور و خودخواهی عدهای، تعصبات کورکورانهی عدهای دیگر، جاهطلبیها و زیادهخواهیهای شماری از دولتمردان آتش آن را بر افروخت، از دید طنزپرداز واقعنگر به معرکهای مسخره تبدیل میشود که هیچیک از شعارهای پر طمطراق آن مفهوم واقعی پیدا نمیکند، و میشود آن چیزی که در واقع بود، نه آن چیزی که وانمود میکردند هست. افسانهپردازیها دربارهی شارلمانی و سنلوی و رولان و ریشارد شیردل، شوالیههای جمعیت مقدس سنگراآل و غیره، وقتی زیر ذرهبین حقیقتبینی میرود، تبدیل میشود به ماجراهای مسخره که نه تقدسی در آن وجود دارد، نه زهد و پارسایی و نه سلحشوری و حماسهآفرینی.»
شوالیهی ناموجود به همراه «ویکنت دو نیم شده» [12] و «بارون درخت نشین» [13] در مجموعهی سهگانهای با نام «نیاکان ما» [14] نیز به چاپ رسیده است و در سال 1970 کارگردانی ایتالیایی با نام پینو زاک [15] از آن فیلمی تهیه کرد.
قسمتی از داستان:
«پس تو میخواهی انتقام پدرت، مارکی دو روسییون را بگیری که یک ژنرال بوده، خب ببینم! برای گرفتن انتقام یک ژنرال، سادهترین راه کشتن سه سرگرد از ارتش دشمن است. میتوانیم این سه نفر را در اختیارت بگذاریم، کار دشواری نیست، به هدفت میرسی.»
«انگار منظورم را خوب توضیح ندادهام: من ایزوآر امیر را میخواهم بکشم. اوست که با دستهای خود پدر بزرگوارم را از پای درآورده است.»
«خب بله، منظورت را خیلی خوب فهمیدهام؛ فقط مسئله این است که فکر نکنی کشتن یک امیر کار آسانی است... میخواهی به جای سه سرگرد، چهار سروان برایت بفرستیم؟ میتوانیم همین امروز صبح چهار سروان را از ارتش دشمن برایت تضمین کنیم. حواست باشد که چهار سروان برای گرفتن انتقام خون یک سپهبد به کار میرود، حال آن که پدر تو یک سرتیپ بوده است.»
«من به دنبال امیر ایزوآر خوهم رفت و رودههایش را از شکمش بیرون خواهم کشید! فقط او و نه کس دیگر!»
«خاطرت جمع، آخر و عاقبت کار تو به زندان خواهد کشید نه میدان نبرد! به هر حال پیش از حرف زدن خوب فکرهایت را بکن. اگر در مورد ایزوآر سختگیری میکنیم حتماً دلیلی وجود دارد... مثلاً این که امپراتورمان در حال حاضر در حال انجام مذاکراتی با او باشد...»
ناگهان یکی از میرزا بنویسها که تا حالا سرش را از روی پروندهها بلند نکرده بود، شادمانه قد راست کرد و گفت:
«مسئلهای نیست! مسئلهای نیست! دنبال کردن این قضیه بیفایده است! و شما هم موضوع انتقام گرفتنتان را منتفی است! چند روز پیش، اولیویه به تصور اینکه دو عمویش در جنگ کشته شدهاند، انتقامشان را گرفت! در حالی که آنها زیر میزی مانده و به خواب رفته بودند! در نتیجه ما ماندیم با این دو انتقام نا به جا، چه دردسر جالبی! در حال حاضر همه چیز طبق قاعده صورت میگیرد: طبق معیارهای ما، یک انتقام به خاطر عمو، معادل نیم انتقام برای پدر به شما میرود. بنابراین، انگار ما یک انتقام خون پدر داشتهایم، قضیه تمام است!»
«آه مارکی بیچاره!»
رنبو احساس میکرد دارد از خشم دیوانه میشود.
«معلوم است تو را چه میشود؟»
-----------------------------------------------
پینوشت:
1-The Nonexistent Knight
2-Italo Calvino
3-Agilufe
4-Charlemagne
پادشاه فرانسوی که به قول خودش برای پسگرفتن اماکن مقدس از دست مسلمانان وارد جنگهای صلیبی میشد.
5-Gurdulu
6-Rambaldo
7-Gerard de Roussillon
8-Emir Izoard
9-Bradamante
10-Torrismond
11-Saint Graal
12-The Cloven Viscount
13-The Baron in the Trees
14-Our Ancestors
15-Pino Zac