نام: تولد یک قهرمان[۱]
نويسنده: ديويد گمل[۲]
سال انتشار: ۱۹۹۲
ناشر: كتابسرای تنديس
مترجم: سهیلا فرزین نژاد
چاپ اول: ۱۳۸۸
تيراژ: ۲۰۰۰ جلد
تعداد صفحات: ۴۰۰
قیمت: ۶۴۰۰ تومان
کاری نیست که جارک مایس[۳] در ازای قیمت مناسب انجام ندهد ... حتا تبدیل شدن به یک قهرمان.
(نوشته روی جلد کتاب انگلیسی)دیوید گمل (۲۰۰۶-۱۹۴۸) از پرفروشترین نویسندگان انگلیسی در سبک فانتزی حماسی[۴] بود. او به عنوان یک روزنامه نگار و سپس یک ویراستار به فعالیت مشغول شد. وی در سال ۱۹۸۴ اولین کتاب خود را منتشر کرد و تا قبل از مرگش بیش از ۳۰ داستان بلند نوشت. در کتابهای گمل خشونت بسیاری دیده میشود اما وی آنها را با مفاهیمی چون افتخار، وفاداری و رستگاری تلفیق کردهاست. یکی از مسائلی که وی را به شهرت رساند این بود که او ابایی از کشتن قهرمانانش نداشت.
از ویژگی نوشتههای گمل میتوان به وجود راویها و شخصیتهای متعدد اشاره کرد اما کتابی که در ادامه معرفی خواهد شد به دلیل روایت اول شخص تنها یک راوی دارد و تعداد شخصیتهای اصلی نسبت به دیگر کارهای گمل کمتر هستند.
تا کنون در کشور ما از این نویسنده کتابهای «شوالیههای بدنام»[۵]، «شبح شاه»[۶]، «آخر
ین شمشیر قدرت»[۷]، «پژواک آوای دوران»[۸]، «شاهزاده سیاه»[۹]، «اسطوره»[۱۰] و «تولد یک قهرمان» ترجمه و توسط کتابسرای تندیس به چاپ رسیدهاند.
کتاب تولد یک قهرمان با نام اصلی Morningstar در سال ۱۹۹۲ به چاپ رسید. این کتاب یک فانتزی حماسی است و به گفته برخی منتقدان از داستان رابین هود[۱۱] الهام گرفتهاست. همچنین این کتاب به نبرد همیشگی میان جنوب و شمال جزیره انگلستان اشاره دارد و حکومتهای موجود در کتاب به صورت نمادی از انگلیسیهای استعمارگر و اسکاتلندیهای مغرور و کوهنشین هستند و از این رو میتوان گفت جارک مایس گوشههایی از ویلیام والاس[۱۲] را هم با خود دارد. همان طور که گفته شد روایت داستان به صورت اول شخص بوده و اوئن اودل[۱۳] کهنسال خاطرات زمان جوانی خود را از قهرمانی اسطورهای به نام ستاره صبح بازگو میکند و خواننده را با بخشی از واقعیت یک اسطوره آشنا میکند. دیوید گمل در این کتاب به زیبایی از فنون گرهگشایی داستان بهره برده و این امر باعث میشود خواننده تا قبل از اتمام داستان، کتاب را زمین نگذارد.
نقل از خلاصه پشت کتاب:
هنگامی که سپاه جنگاور آنگوستین[۱۴] از مرزهای جنوبی سرزمین حمله ور میشود، راهزنی به نام جارک مایس و دوستش اودلِ شعبدهباز و نقال، خود را در سرزمینی مییابند که نیازی فوری به قهرمان دارد. اشغالگران احترامی برای افراد بیگانه و اماکن قائل نیستند، آنها همه جا را غارت میکنند و سر راه خود همه چیز را منهدم میکنند. پشت سرشان جادوی اهریمنی جریان مییابد و ساحری دیوانه به سلاطین خونآشام که قرنها پیش مرده بودند، زندگی میبخشد.
خلاصه داستان:
جنگی بزرگ در شرف درگیری است. اشغالگران به سرزمینهای کوهستانی حمله میکنند و دست به آشوب و غارت میزنند. جارک مایس دزدی هوسباز است و کسی است که به هیچیک از اصول اخلاقی پایبند نیست. اما وی جرأت ایستادگی در مقابل آنگوستینها و نامیرایان را دارد. وی را به عنوان اسطورهای گرامی میدارند و میگویند ستاره صبح افسانهای آمدهاست تا مردم را نجات دهد. زمانی که داستان اوج میگیرد و نبرد نزدیک میشود دو شخصیت جارک مایس رو در روی هم قرار میگیرند. کدام یک پیروز خواهد شد؟ دزدی خودخواه یا قهرمانی به نام ستاره صبح؟
کتاب در یک نگاه:
ترجمهی نام کتاب از «ستاره صبح» به «تولد یک قهرمان»، از یک نظر بسیار هوشمندانه است و به نظر میرسد جان کلام اکثر نوشتههای گمل را در خورد دارد: تولد یک قهرمان. تولد نه به معنای آن که از بدو تولد قهرمان زاده میشوند، بلکه از آن روی که در مسیری گام میگذارند که به قهرمان تلقی شدن آنان میانجامد. افرادی که تاریخ در مورد آنها قضاوت خود را کردهاست: قهرمانانی فانی اما در عین حال جاوید. جارک مایس از تیپ قهرمانان یا حتا ضد قهرمانان معروف گمل است که شاید بتوان شاخصترین آنان را ویلندر[۱۵] دانست. از جهاتی بارقههایی از جارک مایس را میتوانیم در لرد گراندسل[۱۶] ببینیم. راهزنی شیاد و غیر قابل اطمینان که تحت تأثیر جادوی کلام نوادا[۱۷]-که در اینجا اودل چنین نقشی را ایفا میکند- ابتدا تنها از تصور قهرمان بودن لذت میبرد ولی به تدریج متوجه میشود که نمیتواند از اقتضائات یک قهرمان رها شود و ارزشهایی را که تا به حال به هیچ میانگارید، به راحتی منکر شود و این گونه کم کم به اسطورهای در تاریخ و الگویی برای نسلهای آینده بدل میشود که از نظر گمل هر جامعه و تمدنی به آنها نیاز دارد. حالا گمل از زبان اودل سعی میکند حجاب تاریخ و قضاوتش را کنار بزند و تا حدی پرده از حقیقت اسطورهای به نام ستاره صبح بردارد. حقیقتی که درنهایت در یک لحظه بین یک اسطوره و یک راهزن مجبور به انتخاب میشود. ولی با تمام این توصیفات او نمیتواند از بند کسی که قبلاً بود هم رها شود. او یک راهزن بوده و مشی تبهکارانه داشتهاست. و در پایان این من، شما و نسلهای آیندهی مایس، که تنها داستانش را شنیدهاند، به نوبهی خودمان به این سوال جواب میدهیم: جارک مایس اسطورهی ستاره صبح بود، یا یک راهزن و یا هردو؟ این جواب هم کامل نخواهد بود زیرا حقیقت ماجرا تنها نزد کسی است که از لحظه لحظهی جارک مایس و تأثیر افعالش بر دیگران و بالعکس با خبر است و ما تنها بخشی از ماجرا را که اودل میداند میخوانیم که البته همین در مقایسه با حماسهی ستاره صبح به واقعیت نزدیکتر است.
قسمتی از متن داستان :
فیلسوفانه سرش را تکان داد و با دست به من اشاره کرد که راهم را بکشم و بروم.
گفتم: «لطفا دست از سر ایشون بردارین، وگرنه نگهبان رو صدا میکنم.»
با این حرف من، صدای خنده بلند شد و دو نفر دیگر از مردان به طرف من آمدند.
دیگر چارهای برایم نمانده بود جز فرار... و همین کار را هم میکردم. اما ترس تمام عضلات مرا منجمد کرده بود و من مثل بزی که قرار است قربانی شود، در انتظار کارد و چنگک و سیم گلوبر عجیب و غریب ایستاده بودم.
ناگهان مردی از بالای بالکن به میان آنها پرید و دو تا از مردان را روی زمین ولو کرد. مردی که هنوز سر پا ایستاده بود، همان مرد چنگک به دست، اسلحهاش را به سوی تازه وارد پراند. او هم جاخالی داد، کمربند غلاف شمشیری را که در دست داشت کشید و ضربهای به سوی مرد حواله کرد. قلاب کمربند به بالای گونه چپ مرد اصابت کرد...
--------------------------------------------------
پانویس:
[۱]. Morningstar: در ایران با نام «تولد یک قهرمان» به چاپ رسیدهاست.
[۲]. David Gemmell
[۳]. Jarek Mace
[۴]. heroic fantasy / epic fantasy
[۵]. Knights of Dark Renown (۱۹۸۹)
[۶]. Ghost King (۱۹۸۸)
[۷]. Last Sword of Power (۱۹۸۸)
[۸]. Echoes of the Great Song (۲۰۰۲)
[۹]. :(Lion of Macedon (۱۹۹۰) and Dark Prince (۱۹۹۱(هر دو کتاب با نام شاهزاده سیاه به چاپ رسیدهاند)
[۱۰]. Legend(۱۹۸۴)
[۱۱]. Robin Hood
[۱۲]. William Wallas
[۱۳]. Owen Odell
[۱۴]. Angostin
[۱۵]. Waylander: شخصیت اصلی کتابی با همین نام. کتاب از نظر زمان چاپ سومین کتاب از چندگانهی درنای است که در سال ۱۹۸۶ به چاپ رسید.
[۱۶]. Groundsel: یکی از شخصیتهای کتاب «شوالیههای بدنام».
[۱۷]. Nuada: یکی از شخصیتهای کتاب «شوالیههای بدنام» و مبلّغ شوالیهها در آن کتاب.