علمیتخیلی نویس كهنهکار، آنچه را دربارهی خلق داستان باید بدانید به شما میگوید:
این كه چطور داستانتان خواننده را میخكوب كند.
این روزها چه كسی داستان كوتاه مینویسد؟ چه كسی آن را میخواند؟ اصل مطلب را بگویم، اصلاً چه كسی آن را میخرد؟ به نظر میرسد فقط كارآموزهاي دورههای داستاننویسی از این جور داستانها مینویسند، چيزهايي كه در مجلات ادبی كوچك و ناشناخته چاپ میشود و خوانندهاش تنها دوستان و همدورههايشان هستند. حقالزحمهشان هم فقط چند نسخهی رایگان همان مجله است.
وضع همیشه اين قدر خراب نبوده است. روزگاري بازار داستانهای كوتاه داغ داغ بود، از Saturday Evening Post گرفته تا Redbook ميآمدند و داستان كوتاه میخریدند، و اگر داستانتان در آن نشريات میشد، آن قدر پول گیرتان میآمد كه یك ماشین نو –و نه دست دوم– بخرید. اسكات فیتزجرالد و اروین شاو برای نقد شدن یا برای رفقایشان داستان كوتاه نمینوشتند. مینوشتند چون بابتش پول میگرفتند.
قسمت بد ماجرا این كه امروزه به زحمت میتوانید داستان كوتاهتان را جایی چاپ كنید؛ مگر این كه یك چهرهی سرشناس ادبی باشید. قسمت خوبش این كه هنوز یك بازار تجاری داغ برای چاپ داستان كوتاه باقي مانده است. همان قدر كه امكان چاپ داستان براي کهنهکارها در این بازار فراهم است، درش به روی تازهواردان هم باز است. بازاری كه میراث روزگار مجلات عامهپسند پیش از تلویزیون است؛ روزگاری كه مجلات قطع كوچك روی كاغذهای كاهی چاپ میشد، یك پول سیاه قیمت داشت و میلیونها نفر هم آنها را میخواندند.
اگر از آن دسته نویسندههای علاقمند به پول درآوردن هستید (چرا نباشید!)، باید علمیتخیلی نوشتن را امتحان كنید. اگر میخواهید برای مجلهای قلم بزنید كه به شما پول میدهد و خوانندههایش به جای این که داستاننویسان دیگر باشند، هواداران پر و پا قرص داستان هستند، باز هم باید علمیتخیلی نوشتن را امتحان کنید. فقط یادتان نرود هر چند علمیتخیلی با ادبیات جریان اصلی یا داستان كوتاههای ادبی شباهتهایی دارد، و حتا مشترکاتی هم بین این ژانر و بسیاری دیگر از ژانرهای ادبی برقرا است، با این حال تفاوتهای خاص خودش را هم دارد.
بدون این كه دستورالعمل خاصی برایتان تجویز کنم، برای نوشتن یك داستان علمیتخیلی پیشنهاداتی به شما میدهم. راهنمایی که با آنها بشود داستان را فروخت.
1. انتظارات خواننده را برآورده كنید.
خوانندگان وسترن دنبال اسب، كلاه و تفنگ هستند. خورههای داستان كارآگاهی منتظر قتل نشستهاند یا حداقل چشمشان دنبال خلافكاری است. رمانتیكها عاشق صحنههای تغزلی هستند. گرچه خواستههای ادبی هوادارهای علمیتخیلی چندان مشخص نیست، اما به همان اندازه دیگر ژانرها اهمیت دارد. قضیه اینجا است که خواننده دنبال یك ایدهی فوقالعاده، جذاب، یا دست كم جدید است. در واقع برای چنین چیزی جانش را هم میدهد. شاید خوانندهی علمیتخیلی پیش خودش گمان كند داستان را برای داستان بودنش میخواند، اما در واقع این طور نیست. خواننده دنبال این هست كه مبهوت شود. دلش میخواهد جا بخورد. علمیتخیلی حس شگفتی خواننده را ارضاء میكند. تخیلی مهیج که در مواجهه با جهانهای دیگر یا واقعیتهای موازی برانگیخته میشود؛ خواه این تخیل منظرهی یک سیارهی دوردست باشد یا خطراتی که در آیندهای نزدیک زندگی بشر را تهدید میکند.
2. قواعد ژانر را بشناسید و به آن بچسبید.
اگر قهرمان داستان یك قرص بخورد یا با نصب یك تراشه، نامیرا شود، داستان علمیتخیلی است. اگر چوبدستی یا معجون او را نامیرا كند، داستان فانتزی است. فانتزی به جادو میپردازد و بیشتر در گذشته اتفاق میافتد؛ حال آن که علمیتخیلی (همان طور كه از نامش بر میآید) مربوط به فناوری، فوائد و مشكلات آن است. اگر میخواهید این دو را در هم آمیزید، یادتان باشد چه چیزهایی را مخلوط میكنید. اگر خواننده لحظهای شک کند شما نمیدانید چه میكنید، حتا یك كلمه دیگر از داستان شما را نخواهد خواند. بله، قوانین برای شكسته شدن ساخته شدهاند، اما اگر میخواهید بیسر و صدا آنها را بشکنید، قبل از هر چیز باید آنها را بشناسید.
3. مهمترین مسأله، داشتن ایدهی بكر است.
یك ایدهی خارقالعاده، به مراتب مهمتر از پیرنگ و شخصیتپردازی است. اگر چه در داستان علمیتخیلی شخصیت هم وجود دارد، اما تنها در جهت پیشبرد و پرداخت ایده کار میكند. شخصیتها موضوع اصلی داستان نیستند، موضوع اصلی داستان «ایده» است. البته كه شما دنبال این هستید كه شخصیتهایتان واقعی به نظر برسد، اما در این كار زیادهروی نكنید. در مورد پیرنگ هم این قضیه صادق است؛ پیرنگ فقط برای این است که خواننده را در طول داستان جلو ببرد تا در نهایت، به همان ایده برسد. من داستانهایی علمیتخیلی فروختهام که نه پیرنگی داشتهاند و نه شخصیتی، ولی هیچ کس نتوانسته حتا یك داستان علمیتخیلی بدون ایده بفروشد (راستش حالا که فکرش را میکنم، در آن داستانها هم حداقل یک شخصیت داشتهام، خود خواننده!).
4. ایدهتان را خوب پرورش دهید.
یك دستگاه، به عنوان مثال یك ماشین خاص، ایده محسوب نمیشود. یك ماشین خاص كه شما را به گذشته برمیگرداند، یك ایده است؛ چرا كه شخصیتهای داستانتان را وارد قضیه میکند. عروسكی که از آینده آمده، ایده محسوب نمیشود. یك عروسك شش بعدی كه به بچهها یاد میدهد چطوری از مدرسه و یا حتا از کل كائنات جیم شوند اسمش ایده است. ایده بایستی گرهی داشته باشد كه نیاز به گرهگشایی دارد. دلیلی دارد كه به این ژانر، گمانهزن گفته میشود. به خاطر این نبوده که از اصطلاح علمیتخیلی مؤدبانهتر به نظر میآید؛ دلیلش این است كه این ژانر كلا بر مبنای «چه میشد اگر...» كار میكند.
5. خواننده را وارد بازی كنید.
خوانندگان علمیتخیلی درست مانند یک گیمر هوشمند هستند. این بزرگترین –و به عقیده برخی، تنها– مزیت برای نویسندهی علمیتخیلی است. از آن استفاده كنید. تصور کنید قرار است در داستانتان مجموعهای از اطلاعات را به شکل حساب شدهای ارائه دهید. اجازه بدهید دنیا، شخصیت و گره داستانی شما نه یک مرتبه، که به مرور و در طی چند پرده ظاهر شوند. دستتان را خیلی سریع رو نكنید. خواننده علمیتخیلی متحد و دوست شما نیست، بلكه دشمن و حریف شما است. داستان خود را به مثابه جدالی در نظر بگیرید كه در آن خواننده تنها زمانی راضی میشود كه بازنده باشد.
6. ساده بنویسید.
هر قدر كه جهانتان پیچیدهتر شود، شخصیتهایتان مرموزتر و ایدهتان غافلگیرانهتر باشد، به همان میزان بایستی نثرتان (روایتتان) سادهتر و سرراستتر باشد. تجربینویسی خاص ادبیات جریان اصلی است. ویرجینیا ولف و جیمز جویس از زندگی روزمره مینوشتند. كار نویسندهی علمیتخیلی این نیست كه جهان ما را به گونهای خارقالعاده غریب كند، بلكه بایستی جهانی غریب را باورپذیر سازد. این امر به زاویه دید، ترتیب زمانی و شیوهی روایت بازمیگردد. نویسندگان جریان اصلی غالباً با ترتیب زمانی و زاویه دید بازی میكنند؛ اما شما چنین كاری نكنید. یك زاویه دید كافی است. یك فلشبك زیادی هم هست!
7. از نویسندگان رمانهای تاریخی یاد بگیرید.
آنها با همان مشكلاتی دست و پنجه نرم میكردهاند که امروز نویسندهی علمیتخیلی با آنها روبهرو است. نویسندگان رمانهای تاریخی كه پاریس قرون وسطی را به تصویر میکشیدند، همان مشکلاتی را داشتند كه شما در نوشتن شیكاگوی قرن بیست و سوم دارید. البته فضایی که شخصیتهای شما در آن سیر میکنند، با فضای روزمرهی اطراف خواننده یکی نیست و همین کار شما را سختتر میکند. كارهای سسیلیا هالند و دوروتی دانت را بخوانید. حواستان باشد خواننده را با توصیف بیش از حد خسته نكنید. شما در داستان كوتاه حجم چندانی در اختیار ندارید و یك دسته گل هولوگرافیك یا یك جفت كفش یادگاری برای خودش دنیایی محسوب میشود. مثل یك كارگردان هنری با قضیه برخورد كنید.
8. منطق جهانتان را خراب نكنید.
علمیتخیلی مثل رئالیسم جادویی نیست كه مبتنی بر شگفتی و تغییر واقعیت باشد. ایده اصلیتان را سفت و سخت به واقعیت بچسبانید و منطق داستانتان را با یك آیندهی باورپذیر و در صورت امكان محتمل، سازگار کنید. اگر شخصیت داستانیتان لباس فضایی میپوشد، گربهاش نیز باید لباس فضایی بپوشد.
9. به دیالوگ بها بدهید.
دیالوگ حاوی اطلاعات است، پس اجازه بدهید چیزی را دربارهی شخصیت، جهان و خود داستان بازگو كند. «میدانم یک ربات است، اما نامزد سابقم من هم هست و مطمئن هستم به عروسیام نمیآید.» حرفهای بیهوده در علمیتخیلی مثل رگهی ناخالصی وسط سنگ مرمر است. چنین چیزی از ارزش داستان میكاهد.
10. توضیح اضافه ندهید.
همین كه دلفینها به ژنرال گزارش میدادند كفایت میكند، لزومی به گفتن این نیست که برای نیروی دریایی كار میكنند. آنچه تعریف نمیکنید، تأثیر آنچه را که تعریف کردهاید بیشتر میکند. همین قضیه در مورد اصطلاحات و کلمات جدیدی هم که در داستانتان ابداع میکنید، صادق است. این جور چیزها زمانی به درد میخورد كه لازم نباشد ترجمه شوند: ده چهار.
11. دنبال پارتی نباشید.
اگر چه سردبیران مجلات علمیتخیلی خوششان نمیآید با داستانهای كوتاه خودشان را عذاب دهند، اما مشكلی هم این وسط وجود ندارد. در واقع آنها هر جور دریوری را میخوانند و دنبال ایدهها و نویسندگان جدید هستند (در ضمن خیلی هم علاقه دارند زنده بمانند). نگران معرفینامه و این جور چیزها نباشید. برای كسی مهم نیست در فلان، بهمان یا بهسار مجله مطلب چاپ كرده باشید. اگر یك مجله علمیتخیلی بوده باشد، سردبیرها خودشان این را میدانند. اگر خبر نداشتند، بیخیالشان شوید.
با همه اینها شاید بد نباشد این راهنماییها را قانون فرض کنید. در این صورت ممکن است با رضایت تمام آنها را زیر پا بگذارید. و یادتان باشد به شما هشدار دادم: «پول که گرفتید، حتا اگر به ازای هر کلمه چندرغاز باشد، بدجوری کیف میدهد.»
تری بیسون، از مشهورترین نویسندگان علمیتخیلی و برنده جوایز هوگو و نبیولا است. عمده شهرتش را مرهون داستانهای کوتاهش هست. از جمله این نوشتهها باید به داستان بسیار معروف «آنها از گوشت ساخته شدهاند» اشاره داشت.