تابستان بود. از نوروز به بعد همیشه تابستان است. بیشتر از یک دهه میشود کهاین طور است. بعضیها حتی به خودشان جرأت میدهند و میگویند زمین گرم شده است. پنجشنبه بود و باران میبارید و آن پنجشنبهی بارانی که امروز به دنبالش آمده است، همان روزی بود که همیشه به نظرم تابستانی میآید، هر چند همه لباس گرم پوشیده بودند. باران بود. یعنی قرار بود ببارد و وقتی شروع کردیم، آسمان هم شروع کرد. مثل تالار اقلیم شده بود آن اتاق جلسات شرکت مهندسی که گرفته بودیم برای جلسهی سرنوشت آکادمی فانتزی. از پنجرهها که باز بود باد تو میآمد و گاهی هم قطرات باران از همان پنجرهها تو میآمد و به چندی از آن پانزده شانزده نفری که آمده بودند شتک میزد. دود هم گاهی به جای این که از همان پنجره بیرون برود، داخل میآمد و به همه خیری میرساند.
اعلان این طور بود که همه بیایند. هر کس سرنوشت آکادمی فانتزی برایش مهم است بیاید. حرفها را گفتیم. بحث عجیبی بود. بحث نسلهایی این قدر مختلف که خودش باعث توجه بود. بحثها هم به همان متفاوتی بود. از تعریف ژانر بود تا این که چه کسی در چه سالی چه کاری کرد و کی برای اولین بار فلان کار را در وب فارسی به راه انداخت. قدیمیها گفتند تغییر دهیم. یکی گفت دگرگون شویم به یک شبکهی اجتماعی برای علاقمندان فانتزی و علمیتخیلی. یکی پرچم بلند کرده بود که تعطیل کنیم و برویم پی زندگی و بس شد پنج شش سال سینهزنی برای ادبیات گمانهزن. یک عده هم میگفتند نه! یک عده هم میگفتند اشتباه میکنید! ما هستیم. ما نیستیم. ما طرح میدهیم. اصلاً من خودم اجرا میکنم! تنهایی! این خط و این هم نشان!
همین طور هم شد. هر چند نه آن قدر تنها که حرفش زده شد.
گذر یک سال از آن روز بهاری تابستانی که با وجود سرما در خاطراتم بوی تابستان میدهد را بهانه میکنم که نقبی بزنم به زمانی دورتر. زمانهایی دورتر شاید. در چند سال اخیر در تمام مراسم سالانهی آن چیزی که الان شده «جایزهی ادبیات و هنر گمانهزن»، گزارش سالانه دادهام و آمار عددی ردیف کردهام. اما هویت آکادمی فانتزی انگار چیزی باشد که همه میدانند همواره ناگفته باقی مانده است و اگر هم گفته شده لابهلای دیگر قصهها و سخنها مدفون شده است.
تعریف رسمی الان این است که «آکادمی فانتزی» نام رسانهی ارتباطی اینترنتی گروهی غیرانتفاعی غیردولتی غیرسیاسی است که در زمینهی ادبیات علمیتخیلی و فانتزی و الخ فعالیت میکند. «گروه ادبیات گمانهزن» هم چیزی نیست جز مجموعهی من و دوستانی که مجلهی شگفتزار را میآفرینند و آنهایی که سایت اینترنتی «آکادمی فانتزی» را میگردانند و آنهایی که در قمرهای دانشنامه، فنزین، داستانهای مصور و غیر آن فعالیت میکنند و شمای خواننده و آنهایی که در تالارهای گفتگو به بحث مینشینند و شرکتکنندگان در هر یک از پنجاه و چند نشست
هفتگی در انجمن نویسندگان کودک و نوجوان و ....
تغییر ماهیت آکادمی فانتزی از محل انجام همه فعالیتها به رسانهی اینترنتی گروه، شاید حتی اندکی دیر انجام شد. گروه من و شما و دیگرانی که بالا گفتم، خیلی زودتر از اینها آماده بود تا هویتی بیرونی بگیرد. شاید یکسالگی مجله و
این که برخلاف بسیاری گمانها و ناامیدیها کار ادامه پیدا کرد، مقدمهی خوبی باشد برای گام بعدی.
پیش از تمام کردن صحبت مبحث دیگری را مطرح کنم که قلت فضای سخن ماه نگذاشت آن را به جای خود مطرح کنم. با رخدادهای اخیر فکرم سخت مشغول این شده است که در مورد چرایی ادبیات فانتزی و علمیتخیلی هیچ گاه بحثی جدی در نگرفته است. همواره مسلم بوده است که کسانی به آکادمی فانتزی میآیند که این ژانرها را میپسندند.
اما به نظر من وقت آن رسیده است که ببینیم چرا!
مهدی بنواری