شناسنامهی اثر
کارگردان: شهرام مُکری
ژانر: معمایی، درام، ترسناک
محصول: ایران
خلاصه داستان:
تعدادی دانشجو برای یک جشنوارهی دانشجویی که در آن بادباکهایشان را هوا میکنند، به منطقهای بِکر در جنگلهای شمال رفتهاند. در اینجا آدمهای عجیب و مرموزی را اطراف کمپشان مشاهده میکنند و در حینی که مشغول برپا کردن کمپ و آمادهسازی مقدمات جشنواره هستند، ماجراهایی مرموز حول و حوشِ آنها اتفاق میافتد.
دربارهی فیلم:
مکری این فیلم را با الهام از فرمِ داستانهای هزار و یک شب، نقاشیهای موریس اشر هلندی و سینماگرانی که ساختارهای مرسوم و رایج را در هم ریخته و شیوهی جدیدی برای روایت خود خلق کردهاند، ساخته است. همچنین او تحت تاثیر پیشرفت سینما و تکنولوژیاش نیز بوده. «با ورود سینمای دیجیتال چیزهای تازهای به سینما اضافه شد. این ابزار جدید قید و بند کاست را از سینما جدا کرد. از آن زمان به بعد به این فکر میکردم که این دوربینها میتوانند دو ساعت روشن باشند و فیلم بگیرند بدون این که قطعی اتفاق بیفتد. پس ما اگر طول پلان را اضافه کنیم، میتوانیم تعریفهای دیگر را هم دچار تغییر کنیم.» مکری با بیان این که مضمون اصلی فیلم دربارهی وجود تهدید در جامعه است، توضیح داد: «این فیلم دربارهی جامعهای است که دائم مورد تهدید قرار میگیرد و این حس در همه وجود دارد. این فیلمنامه را زمانی نوشتم که اوج زورگیری در خیابان وجود داشت و فیلمهای متعددی دربارهی این کار در اینترنت منتشر میشد. حالا هم وقتی از عابربانک پول میگیرید، حس میکنید با تهدید زورگیر مواجه خواهید شد. در این جامعه به ظاهر اتفاقی نمیافتد، اما سایهی تهدید را نمیتوانیم منکر شویم و آن را همیشه حس میکنیم.» این کارگردان با توضیح دربارهی این که چرا بدون کات و با این ایده فیلم خود را ساخته است، تاکید کرد: «برای این که به تعریف روشنی از زمان برسیم و بتوانیم جادوی آن را به تصویر کشیم، بهترین روش این است که شکست زمان را در یک پلان سکانس نمایش دهیم. یعنی اتفاقاتی را که در یک زمان درهم و به طور موازی رخ میدهند، در یک پلان نشان دهیم. الگوی من دراین کار تابلوهای اشر بود که می توانیم با نگاه به این تابلوها حرکت را حس کنیم.»
در صورت کلی میتوان گفت فیلم او بیشتر از هر چیز دیگری تحت تاثیر فرم روایت فیلم «فیل» ساختهی گاس ونسنت است؛ یک طرح کلی داستانی رئالیستی که در زمانی کوتاه اتفاق میافتد و روایت ِ داستانهای جزئیای که این کل را تشکیل دادهاند به صورت روایتهای هم زمان. در شروع کار دوربین (روی دست) یکی از شخصیتها را همراهی میکند و ما همراه او پا در دل داستان میگذاریم و سپس هر جا که فرم روایت اقتضا بداند، دوربین این شخصیتها را رها کرده و به دنبال شخصیت دیگری میافتد و قصهگوییاش همین طور ادامه پیدا میکند. این در مورد فیلم مُکری نیز صدق میکند، با این تفاوت که روایت مکری عمیقتر از چیزی است که ما در «فیل» با آن مواجه هستیم و این جا ظرافتِ شخصیتپردازی، کیفیت و کمیت روابط شخصیتها با هم و نیز اشارههایی به گذشته و حتا آیندهی آنها از طریق چرخشهای زمانی و مونولوگها برای ما آشکار میشود. شخصیتهایی که بیشتر آنها بیانگر نسل جوان جامعه هستند؛ اینجا نیز شباهتی با محتوای فیلم «فیل» دارد که برشهایی از جوانان جامعه، دغدغهها، تصمیمگیریها و کمابیش چگونگی زندگیشان را نشانمان میدهد. درست است که فیلم مکری داستانی شبیه به بیشتر فیلمهای اسلشر دارد -گروهی جوان که برای برپایی مسابقهی پرواز بادبادک به کمپ دانشگاه آمدهاند و نزدیک این محل رستورانی است که آشپزهایش گوشت انسان طبخ میکنند و حالا در کمین چند نفری از این جوانها هستند- اما در گوشه و کنار روایت اشارههایی عمیقتر اجتماعی نیز دارد.
داستان فیلم همان ابتدا که اذعان میشود بر مبنای یک داستان واقعی در سال هفتاد و هفت ساخته شده، گفته میشود و تعلیق آن بیشتر بر اساس فرم روایتش (دوربین روی دست، تک پلان بودن و چرخشهای زمانی) شکل میگیرد. روایتی سیال بین واقعیت همراه با ترس و توهم و خیال. لوکیشن و موسیقی فیلم به خلق این فضاها بیشتر کمک میکند. در این جا نیز باید اشاره کرد که بازیهایی که با موسیقی در مواقع هندزفری گذاشتن در گوشها میشود نیز در «فیل» وجود داشت. البته در «فیل» موسیقی کنترل شدهتر بود تا در «ماهی و گربه». در اینجا و در برخی لحظهها، موسیقی بیشتر از فضا سعی در القای حس ترس دارد و یا پیش از واقعه ما را خبردار میکند.
رگههای فانتزی که برای بعضی از شخصیتها در نظر گرفته شده، گاهی از فضای رعب آور فیلم میکاهد و گاهی به تشدید آن کمک میکند؛ شخصیتهایی مثل عسل و جمشید یا مونولوگهای بعضی از شخصیتها یا حتا صحنهی پایانی کار که از دید مارال است. حتا در قسمتی یکی از قاتلها به دیگری میگوید که این جوانها به لحاظ کاراکتر عجیب هستند. البته که خود این قاتلها هم همینطورند؛ در مورد انگیزهشان برای این قتلها فقط این گفته میشود که نیاز به گوشت برای طبخ غذا دارند و با قتلی که پارسال در حین برگزاری همین مسابقه انجام دادهاند، گویا این کار برایشان راحتتر شده و زنندگی یا ترس خاصی ندارند.
در رفت و آمدهای این روایتهای همزمان که مکمل همدیگر هستند، فقط در دو بخش به آینده اشاره میشود؛ یکی مربوط به روایت مارال است که از آیندهی خیلی نزدیک حرف میزند و دیگری روایت عسل که پسر همراه او میگوید که عسل به خاطر اتفاقی که قبلاً برایش افتاده بود، چیزهایی را حس میکند و همین حس پیش از واقعه ی او باعث میشود که آن دو کمپ را ترک کنند و خطری تهدیدشان نکند.
در نهایت میتوان گفت فیلم مکری به نوعی در ستایش فرم در سینما و داستانگویی است؛ فرمی که جادوی زمان را برای ما آشکار می کند. فیلمی که نظیری در سینمای ایران ندارد.
با استفاده از:
گفتوگوهای شهرام مکری در نشست نقد و بررسی فیلم در ایوان شمس
مقاله «روایت شهرام مکری از ساخت ماهی و گربه/یک داستان ترسناک بر اساس داستانی واقعی» در سایت خبرآنلاین
مصاحبهی شهرام مکری با خبرگزاری ایلنا
کتاب تحولات معاصر در مفهوم زمان سینمایی، شهاب الدین عادل، دانشگاه هنر، 1389