نام کتاب: Assassin`s Apprentic
نویسنده: رابین هاب [۱]
ناشر: ویجر [۲]
تاریخ انتشار : ۱۹۹۵
تعداد صفحه: ۴۰۰
رابین هاب نام مستعار مارگارت آسترید لیندهولم آگدن[۳]، نویسندهی فانتزی و علمیتخیلینویس آمریکایی متولد کالیفرنیا است. نویسندهی ۱۴ رمان تحت نام رابین هاب است و تا به حال برای جوایز هوگو و نبیولا نامزد بوده، گرچه هیچگاه موفق به دریافت آنها نشده است. تا به حال تعداد معدودی داستان کوتاه نیز به رشتهی تحریر درآورده است. او هماکنون در واشنگتن زندگی میکند.
از او تا به حال ۴ سهگانه با نامهای سهگانهی «فارسیر» [۴]، سهگانهی «سوداگران کشتی سرنوشت» [۵]، سهگانهی «مرد گندمگون» [۶]، سهگانهی «پسر سرباز» [۷] و همچنین دوگانهای با نام ماجراهای [Rain Wild [۸ تحت نام رابین هاب منتشر کرده است. نوشتههایی نیز تحت نام مگان لیندهولم به چاپ رسانده که شاید بتوان از آنها به «جادوگر کبوتران» [۹] اشاره کرد که به عنوان یک فانتزی شهری مورد توجه دیگر نویسندگان و منتقدان قرار گرفته است.
نوشتههای هاب اغلب در زمرهی فانتزیهای حماسی قرار میگیرند. جرج مارتین [۱۰]، فانتزینویس بزرگ و نویسندهی مجموعهی «نغمهای از یخ و آتش» [۱۱] در مورد او گفته است: «در شلوغ بازار امروز فانتزی، کتابهای رابین هاب مثل الماس در دریای زیرکن هستند.»
فارسیر که به اعتقاد برخی برترین نوشتهی هاب است، مشتمل بر سه کتاب دنبالهدار با نامهای «شاگرد مأمور ترور» [۱۲]، «مأمور ترور سلطنتی» [۱۳] و «پویش مأمور ترور» [۱۴] است. این سهگانه داستان برههای زندگی فیتز شیوالری فارسیر [۱۵] در سنین کودکی و اوایل جوانی را نقل میکند. زمان داستان همانند اکثر فانتزیهای حماسی به حوالی قرون وسطی بازمیگردد. در دنیای خیالی کتاب که برخی آن را چیزی بینابین دریازمین و ارباب حلقهها دانستهاند، دو نوع قدرت جادویی شناخته شده است. یکی قدرتی به نام اسکیل [۱۶] که چیزی شبیه به تلهپاتی است و با استفاده از آن میتوان از راه دور با افراد ارتباط برقرار کرد و حتا آنان را به انجام اعمالی واداشت و دیگری ویت [۱۷] است که همین قدرت را در ارتباط با حیوانات با خود دارد.
داستان در قلمرو خیالی شش دوکنشین [۱۸] میگذرد. جایی که شاه شرود [۱۹]، بر پایتخت شش دوکنشین، باککیپ [۲۰] فرمانروایی میکند و باقی دوکنشینها در عین استقلال از فرمان او پیروی میکنند. شاه شرود سه فرزند دارد. به ترتیب دو فرزند با نامهای شیوالری [۲۱] و وریتی [۲۲] از همسر اولش و یک فرزند با نام ریگال [۲۳] از همسر دوم. فیتز همانگونه که از نام کامل او برمیآید، فرزند ولیعهد است؛ اما به صورت نامشروع! برملا شدن هویت فیتز در وهلهی اول باعث کنارهگیری شیوالری از مقام ولیعهدی و همچنین برخورد زنندهی افرادی چون ریگال با فیتز میشود، هرچند همه معتقدند او بسیار به پدرش شباهت دارد. داستان از جایی شروع میشود که فیتز شش ساله است. پدرش او را به برادر خود، وریتی میسپارد. وریتی نیز بزرگ کردن او را به بریچ [۲۴]، جنگجوی قدیمی و اصطبلدار وفادار شیوالری محول میکند. فیتز همراه بریچ به باککیپ سفر میکند و تحت آموزشهای بریچ بزرگ میشود و به سرعت طی یکسال مهارتهایی در مراقبت از حیوانات و اصطبلداری میآموزد. بریچ تا آنجا که میتواند در تربیت فیتز کوشا است، اما با اینحال فیتز با توجه به هویتش پسری تنها است. همین سبب میشود تا فیتز با سگی به نام نوزی [۲۵] دوست شود. اینجا است که درمییابیم رگههایی از جادویی به نام ویت در فیتز وجود دارد که در قلمرو شش دوکنشین بسیار نکوهیده است و مجازات اعدام به همراه دارد و بریچ شدیداً او را از ویت برحذر میدارد.
پس از مدتی فیتز موافقت میکند تا یکی از مردان شاه شود. به این ترتیب به درون قصر راه پیدا میکند و آموزشهای مقدماتی مبارزه را فرا میگیرد. همچنین او با چید [۲۶]، مأمور ترور سلطنتی آشنا میشود. مردی تنها که دور از چشم و اطلاع باقی درباریان در قصر زندگی میکند و مأموریتهایش را مستقیم از شاه میگیرد. فیتز تحت آموزشهای چید قرار میگیرد و در مأموریتهای خرده ریز، استعداد و نبوغ خوبی از خود نشان میدهد. در این ایام است که با اتفاقی در خانوادهی سلطنتی نشانههایی از آیندهای تاریک برای قلمرو ظاهر میشود و سرنوشت تاج و تخت وارد فاز جدیدی میشود.
قلمرو شش دوکنشین توسط جزیرهنشینان بیرونی که با نام «مهاجمان کشتیقرمز» [۲۷] شناخته میشوند، مورد تهاجم قرار میگیرد. آنها به یک شهر ساحلی به نام فرج [۲۸] حمله میبرند و عدهای را گروگان میگیرند. پس از مدتی گروگانها آزاد میشوند، اما... گروگانها، آدمهایی که سابقاً انسان شناخته میشدند، اکنون تبدیل به شبه انسانهایی شدهاند که به پایینتر از حیوانات تقلیل یافتهاند و بعضی اوقات بدون دلیل دست به کشتار میزنند و دهکدهی فرج را در اختیار خود میگیرند. حتا فیتز با قدرت ویت هم نمیتواند با آنها ارتباط برقرار کند. این هجوم باعث میشود تا در باککیپ گروهی برای آموزش دیدن جادوی اسکیل ترتیب داده شوند. فیتز نیز برای آموزش در این گروه انتخاب میشود. این گروه تحت آموزشهای سخت گالن [۲۹]، پزشک دربار، قرار میگیرند. گالن از افراد وفادار به ریگال است و با فیتز خصومت زیادی دارد. او در میان آموزشهای سختش حتا سعی میکند فیتز را بکشد. گالن او را در آخرین امتحانش به شهر فرج میفرستد. فیتز باید بتواند با استفاده از نیروی اسکیل به باککیپ بازگردد تا بتواند به انجمن وارد شود.
در حالی که خطر جزیرهنشینان بیرونی همچنان قلمرو را تهدید میکند و جنگی در شرف وقوع است، اواخر کتاب فیتز مأمور میشود تا همراه هیأتی تحت کاروانسالاری ریگال از سوی باککیپ به یکی از دوکنشینان کوهستانی برود. مأموریت او در این سفر این است که شاهزادهی آن قلمرو را به قتل برساند. کیتریچن [۳۰]، خواهر شاهزاده است. یکی دیگر از مأموریتهای این هیأت دیپلماتیک این است که کیتریچن را به باککیپ بیاورد تا او با وریتی ازدواج کند. حضور افراد انجمن گالن و افراد وفادار به ریگال برای فیتز که دستتنها است، کمی مخاطره آمیز به نظر میرسد و در طی این مأموریت، توطئهای شوم علیه تاج و تخت رقم میخورد که فیتز هم از آن در امان نیست...
***
علاوه بر هستهی داستانی فوقالعاده پویا و جذاب که شاید بتوان آن را قویترین نقطهی داستان دانست، باید به شخصیتپردازی بسیار خوب آن هم اشاره کرد. شخصیتهای زنده و پر طراوتی که در طول داستان به خوبی نقشآفرینی میکنند و در کنار هستهی داستانی قوی، سبب میشوند کتاب با وجود نداشتن فرازهای نبرد و جنگ و مبارزههای معمول تن به تن، که معمول کتابهای فانتزی حماسی هستند، بسیار خواندنیتر از مثالهای مشابه خود باشد و از سوی مخاطبان هم بازخوردهای خوبی دریافت کند. نامگذاری پرمعنای شخصیتها نیز از نبوغ نویسنده حکایت دارد و از نکات جالب داستان به شمار میرود. پیچیدگیهای روابط درون قصر، اسرار و افراد مرموزی چون چید و وظایفشان یکی دیگر از نقاط قوت کتاب است که هاب به خوبی از آنها استفاده کرده و ماجرایی پیچیده را به خوبی روایت میکند. البته کتاب آغازی بسیار کند و کسالتآور دارد. از آنجا که روایت کتاب اول شخص است و از زبان فیتز در تعریف خاطراتش نقل میشود، کمی هم طبیعی به نظر میرسد. در هنگام کودکی فیتز اتفاقات مهمی روی میدهد که به نظر میرسد به دلیل کودکی راوی، چندان اهمیتی برای شخصیت اصلی داستان ندارند و جلوهای نمییابند؛ در حالیکه بسیار تعیین کننده هستند و همین عدم تفاوت راوی نسبت به این اتفاقات بر کندی آهنگ داستان میافزاید. اما به مرور با بزرگتر شدن و بلوغ فیتز داستان نیز شکل بهتری به خود میگیرد و در اواخر کتاب شاهد ضرباهنگ تندی از سوی راوی هستیم که تا حدی کسالتبار بودن اوایل کتاب را پوشش میدهد. از طرفی کتاب در چنان حالتی پایان میپذیرد که خواننده به شدت منتظر خواندن ادامهی داستان در کتاب بعد است، اما به دلیل پیچیدگی داستان معمولاً نمیتوان حدس زد که چه اتفاقی خواهد افتاد، کما اینکه در پایان کتاب خواننده انتظار حوادثی را دارد که در آغاز کتاب دوم حتا عکس آن رخ میدهد.
در کل به نظر میرسد اگر از دو سوم اول کتاب عبور کنید، دیگر نمیتوانید به راحتی از انتهای کتاب اول و حتا کتابهای بعد دل بکنید.
پانویس:
[۱] Robin Hobb
[۲] Voyager
[۳] Margaret Astrid Lindholm Ogden
[۴] Farseer
[۵] Liveship Traders
[۶] The Tawny Man
[۷] Soldier Boy
[۸] Rain Wild
[۹] Wizard of the Pigeons
[۱۰] George R. R. Martin
[۱۱] A song of Ice and Fire
[۱۲] Assassin’s apprentice
[۱۳] Royal Assassin
[۱۴] Assassin’s Quest
[۱۵] Fitz Chivalry Farseer
[۱۶] Skill
[۱۷] Wit
[۱۸] Six Duchies
[۱۹] Shrewd
[۲۰] Buckkeep
[۲۱] Chivalry
[۲۲] Verity
[۲۳] Regal
[۲۴] Brich
[۲۵] Nosy
[۲۶] Chade
[۲۷] Red-ship Raiders
[۲۸] Forge
[۲۹] Gallen
[۳۰] Kettrichen