دیو وودبری [1]و جان هانسن [2] که در لباسهای فضایی خود مضحک و عجیب به نظر میرسیدند، با نگرانی مراقب صندوق بزرگی بودند که به آرامی در خارج از کشتی باربری تاب میخورد و به هوابند نزدیک میشد.
در حالی که حدود یک سال از گیر افتادن آنها در ایستگاه فضایی «الف-5» میگذشت، کاملاً میشد فهمید که آنها از تصفیه خانهای که صدا میکرد، لولههای هیدروپونیک[3] که چکه میکردند و ژنراتورهای هوا که همیشه وزوز میکردند و گهگاه از کار میافتادند بیزار بودند.
وودبری با درماندگی گفت: «هیچی کار نمیکنه، همهاش به خاطر اینکه همه چیز رو خودمون به طور دستی سر هم کردیم.»
هانسن اضافه کرد: «دستور العملها را دنبال کنید... نوشتههایی که یک احمق تهیهشون کرده.»
بدون شک محلهایی برای شکایت بردن به آنها وجود داشت. گرانترین قسمت یک کشتی فضایی اتاقی بود که که برای حمل بار اختصاص داده شده بود، بنابراین همه تجهیزات بایستی سر هم نشده و بسته بندی شده از میان فضا فرستاده میشد. همه تجهیزات بایستی با دستهایی زمخت و ناآزموده، ابزارهای ناکافی و به کمک برگههای دستور العمل دو پهلو و نامفهوم به عنوان راهنما در ایستگاه فضایی سر هم میشد.
وودبری با رنج و تلاش شکایت نامههایی نوشته بود که هانسن موارد مناسب و درخواستهای رسمی برای ایجاد آسایش و راحتی در وضعیتی که آنها را مجبور به بازگشت به زمین میکرد به آن اضافه کرده بود.
زمین هم پاسخ داده بود، یک روبات مخصوص طراحی شده بود که مغز پوزیترونیکاش[4] از دانش چگونگی سر هم کردن هر نوع دستگاه مجزا و سر هم بندی نشده در هستی انباشته شده بود.
روبات درون صندوقی بود که اکنون تخلیه شدن بود و وودبری در حالی که هوابند در پشت آن بسته شد میلرزید.
او گفت: «اول... دستگاه طبخ غذا رو دوباره سوار میکنیم و قسمت اضافی کباب پز رو تنظیم میکنیم و بعدش یک کباب نیمپز به جای سوختهاش داریم.»
آنها وارد ایستگاه فضایی شدند و با تماسهای ظریف میلههای دمولکولایزر [5] به صندوق حمله بردند تا مطمئن شوند که حتی یک اتم فلزی گرانبها از روبات سرهم کننده مخصوص آنها آسیب نمیبیند.
آنجا، درون صندوق، پانصد قطعه مجزا و یک برگه دستور العمل دو پهلو و نامفهوم برای سر هم کردن روبات بود...
[1] Dave Woodbury
[2] John Hansen
[3] Hydroponics
[4] Positronic
[5] Demoleculizer