نغمهی آتش و یخ(۱)
نویسنده: جرج ر. ر. مارتین(۲)
ناشر در آمریکا: انتشارات بنتام(۳)
ناشر در انگلستان: انتشارات ویجر(۴)
مجموعهی «نغمهی آتش و یخ» شاید پرسر و صداترین مجموعهی فانتزی حال حاضر باشد. بخش عمدهای از این سر و صدا به خاطر ساخت سریال تلویزیونی «بازی تاج و تخت» توسط شبکه HBO بر اساس کتاب اول این مجموعه است، اما از دیگر سو، محبوبیت روزافزون خود این –فعلاً- پنجگانه بود که در درجه اول HBO را به ساخت یکی از پرخرجترین سریالهای تلویزیونی تاریخ ترغیب کرد.
جرج ر. ر. مارتین، نویسندهی این مجموعه، از برجستهترین نویسنگان ژانر ادبیات گمانهزن حال حاضر است. مجله تایم او را یکی از صد شخصیت بانفوذ سال ۲۰۱۱ میداند. هرچند معروفترین کار مارتین، یعنی همین مجموعهی نغمهی آتش و یخ، یک اثر فانتزی است، ولی مارتین در ژانر علمیتخیلی هم کارهای برجستهای دارد که از میان آنها میتوان به رمان «مرگ روشنایی»(۵) اشاره کرد که نامزد جایزه هوگو هم شد. در واقع بسیاری از کارهای مارتین نامزد جوایز برجستهی ادبیات گمانهزن شدهاند که در این میان تعداد محدودی برنده جوایز شدهاند. سه کتاب اول مجموعه علاوه بر نامزدی جوایز نبیولا و هوگو، برنده جایزه لوکاس هم شدهاند. نقل است وقتی کتاب چهارم این سری جایزه هوگو را به «هری پاتر و جام آتش» واگذار کرد، مارتین خطاب به رولینگ (نویسنده هفتگانهی هری پاتر) گفت: «این قدر خودتو نگیر، رولینگ!! شاید میلیاردها دلار و جایزه هوگوی منو برده باشی، ولی خوانندههایی مثل این نداری!»(۶) حرف مارتین دربارهی هوادارانش چندان هم بیراه نیست و این را میتوان از هیاهوی به پا شده برای سریال HBO دریافت، چنان که این سریال مدتها پیش از آغاز پخشش یکی از مورد انتظارترین سریالهای تلویزیونی تاریخ لقب گرفت. همین نبردن جایزهی هوگو و نبیولا برای بهترین رمان را هم شاید بتوان یکی از عوامل تشدید کنندهی میزان علاقهی طرفداران مارتین دانست.
نغمهی آتش و یخ یک مجموعهی فانتزی-حماسی است که در دنیای تخیلی وستروس(۷) و نیز تا حدودی در سرزمین همسایهی آن، اسوس(۸)، اتفاق میافتد. فانتزی داستان بیش از آن که مدام در جلو چشم خواننده باشد، اکثراً در پشت پرده رخ میدهد. بیشتر شخصیتهای داستان انسان هستند، اما با پیشرفت داستان گونههای دیگر مانند «دیگران»(۹) سرد و ترسناک در شمال و اژدهایان در شرق هم ظاهر میشوند.
داستانهای مجموعه، سه خط اصلی داستانی را دنبال میکنند:
- کشمکش میان خاندانهای اشرافی وستروس بر سر تخت پادشاهی، سرزمین موسوم به «تخت آهن».
- ظهور خطر «دیگران» در شمال وستروس، در ورای دیوار عظیم یخی که مرز شمالی وستروس را تشکیل میدهد و تشکیلاتی با عنوان «نگهبان شب»(۱۰) که نگهبانان این دیوار هستند .
- تلاش شاهدخت دنریس(۱۱) تارگرین که او هم به دنبال تخت آهن است که زمانی به پدر او تعلق داشته.
داستان توسط چند راوی سوم شخص محدود و از دیدگاه شخصیتهای مختلف تعریف میشود. تغییر مداوم دیدگاه راوی به خواننده این فرصت را میدهد که هم با شخصیتهای متنوعی آشنا شود و هم با نقاط مختلف سرزمین پهناور داستان، که هفت پادشاهی(۱۲) هم خوانده میشوند، آشنا گردد.
تاریخ سرزمین وستروس تا حدود دوازده هزار سال پیش از زمان وقایع داستان گسترش مییابد و گاهگاه در طول مجموعه به وقایع رخ داده در هزاران سال پیش و نژادهای مختلفی که در طول این دوران در سرزمین وستروس ساکن بودهاند، اشاره میشود. یک خصوصیت اصلی سرزمین داستان، زمستانها و تابستانهای طولانی است که هر یک گاه سالها طول میکشند. در آغاز سری، تابستان رو به اتمام است و نشانههای زمستان طولانی و سخت کمکم دیده میشوند.
همانطور که اشاره شد، هر چند مجموعهی نغمهی آتش و یخ به واسطه حضور گونههای غیرانسان و موجودات اسطورهای به طور قطع یک مجموعهی فانتزی است، اما فانتزی در همه وقایع داستان نقش ندارد و عمده داستان حول مسأله سیاست در یک سرزمین نیمهافسانهای میگذرد. اکثر شخصیتها از خانوادههای اشرافی هستند. شاید آشنایی با خاندانهای اصلی مجموعه به درک بهتر فضای عظیم داستان کمک کند (برای دیدن مکانها میتوانید به نقشه وستروس در پایان این متن مراجعه کنید):
ñ خاندان استارک(۱۳). نگهدارندگان شمال و کهنترین خاندان وستروس هستند. بزرگ خاندان استارک در قلعه وینترفل ساکن است. شعار آنها «زمستان در راه است»(۱۴) و نشانشان یک دایرولف(۱۵)، که گونهی منقرض شدهای از گرگ است (البته منقرض شده در دنیای ما، نه در دنیای داستان). رابطهی نیمهجادویی اعضای خاندان استارک با این گرگها از عناصر مهم مجموعه است. چندین شخصیت اصلی سری از این خاندان هستند. از خصوصیات اصلی استارکها حس عمیق شرافت است که نمونه بارز آن در لرد ادارد استارک(۱۶)، بزرگ خاندان، در آغاز داستان دیده میشود. در واقع بخش عمدهای از حوادث کتاب اول در توصیف برخورد شخصیت تزلزلناپذیر لرد ادارد با درباریان فاسد شکل میگیرد.
ñ خاندان باراتیان(۱۷). شاه رابرت که فرمانروای قلمرو هفت پادشاهی است به این خاندان تعلق دارد. شعار آنها «خشم از ماست» و نشانشان یک گوزن سیاه در زمینهای زرین است. دو برادر رابرت، رنلی(۱۸) و استانیس(۱۹) هستند که هر دو و به ويژه استانیس از شخصیتهای کلیدی مجموعه میباشند.
ñ خاندان لنیستر(۲۰). ثروتمندترین خاندان وستروس. بزرگ این خاندان در کاسترلیراک ساکن است. شعارشان «غرش مرا بشنو» و نشانشان شیری زرین در زمینه سرخ است. لنیسترها هم تعدادی از شخصیتهای اصلی داستان هستند. از جمله این شخصیتها میتوان به سرسی لنیستر(۲۱)، همسر رابرت و ملکه قلمرو هفت پادشاهی، جیمی(۲۲) برادر دوقلوی او و تیریون(۲۳) برادر کوتوله و کوچکتر، ولی بسیار زیرکشان اشاره کرد. معروف است که یک لنیستر همیشه قرضش را ادا میکند. البته این ادای قرض همیشه آن چیزی نیست که طلبکار انتظار دارد. لنیسترها در آغاز داستان عمدتاً شخصیتهایی منفی تلقی میشوند، ولی با گسترش داستان مانند اکثر شخصیتها میبینیم که قضاوت در مورد آنها به همین سادگيها هم نیست.
ñ خاندان آرین(۲۴). بزرگ این خاندان در آیری(۲۵) در ناحیه ویل(۲۶) ساکن است. در آغاز داستان لرد جان آرین(۲۷)، بزرگ این خاندان که مشاور اصلی شاه (موسوم به دست شاه) است، به قتل میرسد و قتل اوست که لرد ادارد استارک را وارد صحنه کثیف سیاست وستروس میکند. نشان خاندان آرین ماه و شاهین سفید روی زمینه آبی و شعارشان «به بلندای شرافت» است.
ñ خاندان گریجوی(۲۸). خاندان اصلی «جزایر آهن». نشان خاندان، کراکن(۲۹) (نوعی هیولای دریایی افسانهای) زرین روی زمینهی سیاه و شعار آنها «ما بذر نمیکاریم» است. در کتابهای متأخر مجموعه، بعضی اعضای این داستان هم به جمع شخصیتهای اصلی میپیوندند. مردم جزایر آهن که خود را مردمان آهن میخوانند، دریانوردان قهاری هستند.
ñ خاندان تالی(۳۰). فرمانروایان ریورران(۳۱) هستند با نشان قزلآلای سیمین روی زمینه سرخ و شعار «خانواده، وظیفه، شرف». همسر لرد ادارد استارک از این خاندان است.
ñ خاندان مارتل(۳۲). فرمانروایان دورن(۳۳) هستند. نشانشان نیزه زرینی است که در خورشید سرخ فرو رفته و شعارشان «کمر به تعظیم نداده، زانو نزده، در هم نشکسته» است. یکی از اعضای این خاندان در کتاب چهارم به شخصیتهای اصلی میپیوندد.
ñ خاندان تایرل(۳۴). فرمانورایان سرزمین موسوم به «پهنه»(۳۵). نشان این خاندان رز زرینی است روی زمینهی سبز و شعارشان «قویتر و قویتر».
ñ خاندان تارگرین(۳۶). تا سیصد سال پیش از شاه رابرت، تارگرینها فرمانروایان وستروس بودند. نشان آنها اژدهای سهسر و شعارشان «خون و آتش» است. اعضای این خاندان در طول تاریخ خود را اژدها میخواندند و رابطه نزدیکی با اژدها داشتند. در واقع اولین شاه تارگرین به کمک سه اژدها وستروس را به تصرف خود درآورد. یکی از سه خط داستانی سری حول محور آخرین بازمانده تارگرینها میگذرد که به دنبال تاج و تخت ازدسترفتهاش است.
علاوه بر این ده خاندان، از دهها خاندان فرعی دیگر هم در مجموعه نام برده میشود. هرچند هیچ کدام از شخصیتهای اصلی از این خاندانها نیستند، اما بعضی رخدادهای کلیدی مجموعه به دست این خاندانها رقم میخورد.
قرار است این مجموعه هفتگانه باشد که تا الان چهار کتاب به چاپ رسیده و کتاب پنجم هم قرار است در اوایل تابستان امسال به بازار بیاید. عناوین کتابها عبارتند از:
ñ بازی تاج و تخت(۳۷)(۱۹۹۶)
ñ برخورد شاهان(۳۸)(۱۹۹۸)
ñ توفان شمشیر(۳۹)(۲۰۰۰)
ñ ضیافت کلاغها(۴۰)(۲۰۰۵)
ñ رقص با اژدهایان(۴۱)(۲۰۱۱)
ñ بادهای زمستان(۴۲)
ñ رؤیای بهار(۴۳)
همهی کتابهای چاپ شده حجم بسیار بالایی دارند. کوتاهترین کتاب مجموعه تا این زمان کتاب اول است که در نسخه کاغذی بیش از هشتصد صفحه دارد.
چرا این مجموعه را دوست دارم؟
تا پیش از آن که خواندن این مجموعه را آغاز کنم، بسیاری مرا به خواندن سری دعوت کرده بودند و هر بار من به بهانهای جای «بازی تاج و تخت» را در فهرست خواندنم به کتابهای دیگر میدادم. اما خواندن کتاب اول نظرم را به طور کامل تغییر داد. در واقع در اواسط کتاب بود که متوجه شدم این کتاب از آن کتابهاست که به راحتی نمیتوان زمینش گذاشت. درواقع من شخصاً دو خصوصیت برای بهترین کتابهایی که خواندهام قائل هستم. یکی آن که نمیتوان کتاب را به این راحتیها کنار گذاشت، و دوم این که بعد از خواندن کتاب تمایل شدیدی در وجودم شکل میگیرد که خواندن کتاب را از اول شروع کنم! نغمهی آتش و یخ به جرأت هر دو خصوصیت را برای من داشت. در واقع، همین حالا که در حال بازخوانی مجموعه هستم، جذابیت داستان کمتر از قبل نیست و پیگیری مجموعهی تلویزیونی هم که این دنیای جادویی را به تصویر کشیده، اصلاً خالی از جذبه نبوده است.
در دنیای «نغمهی آتش و یخ» المانهای جذابی مانند دیوار عظیم ساخته دست انسان و یا اژدهایان جادویی کم نیست. اما جذابترین عنصری که میتوان در این دنیا دید، شخصیتهایی هستند که در کشاکش قدرت، و در میان دسیسهها و نبردها، وجود خود را به رخ خواننده میکشند و هر یک برای به دست آوردن دل او تلاش میکنند و به همین دلیل است که کتابهای این مجموعه نه تنها برای طرفداران ژانر فانتزی، که برای همه خوانندگان میتوان جذابیت داشته باشد. خواندن این کتابها را از دست ندهید!
قطعهای از متن داستان
جنگل که اطرافشان شروع به تاریک شدن کرد، گَرِد(۴۴) به اصرار گفت: «باید برگردیم. وحشیا مردن.»
سِر وِیمار رویس(۴۵) با مختصر لبخندی پرسید: «مردهها میترسوننت؟»
گرد دم به تله نداد. سنی ازش گذشته بود، بیش از پنجاه سال، و آمدن و رفتن بچه اعیانها را دیده بود. گفت: «مرده مرده است. ما رو با مردهها چه کار؟»
رویس ملایم پرسید: «مردن؟ با کدوم مدرک؟»
گرد گفت: «ویل(۴۶) میگه مردن. حرفش برای من سنده.»
ویل میدانست که دیر یا زود به بحث میکشانندش، هرچند ترجیح میداد که دیرتر این کار را میکردند. ناچار خودش را وارد بحث کرد. «مادرم میگفت مردهها حرفی برای گفتن ندارن.»
رویس جواب داد: «دایه منم همینو میگفت، ویل. هیچ وقت حرفی رو که تو بغل یه زن میشنوی، باور نکن. حتا از مردهها هم میشه یه چیزایی یاد گرفت.» صدایش در گرگ و میش جنگل طنین میانداخت؛ زیادی بلند.
گرد اشاره کرد: «کلی راه داریم که بریم. هشت، شایدم نُه روز، و شب هم تو راهه.»
سر ویمار رویس بیعلاقه نگاهی به آسمان انداخت. «هر روز تو این ساعتا همین بساطه. از تاریکی میترسی، گرد؟»
ویل متوجه تنش دور دهان گرد شد، و خشمی که به زحمت درون چشمانش، زیر آن باشلق و ردای سیاه مهار شده بود. گرد چهل سال را در خدمت کشیک شب گذرانده بود، از بچگی تا بزرگسالی، و عادت نداشت حرفش را سبک بشمارند. ولی همشاش همین نبود. زیر آن غرور زخم خورده، ویل چیزی وراتر را در وجود مرد مسنسالتر حس میکرد. طعمشرا میشد چشید؛ تنشی عصبی که تا لبهی خطرناک پرتگاه ترس میرسید.
ویل هم همان اضطراب را داشت. چهار سال بود که روی دیوار بود. اولین باری که به ورای دیوار فرستاده بودندش، همه قصههای قدیمی سراغش آمده و توی دلش را خالی کرده بودند. بعدش البته به همه اینها خندیده بود. حالا سربازی بود که صد بار مأموریت رفته بود و دیگر برهوت تاریک و بیپایان، و آن گسترهای که جنگل روحزده میخواندندش، برایش ترسی در خود نداشت.
تا امشب.
پانویسها:
1-A Song of Ice & Fire
2-George R. R. Martin
3-Bantam Books
4-Voyager Books
5-Dying of the Light
6- “Eat your heart out, Rowling. Maybe you have billions of dollars and my Hugo, but you don’t have readers like these.”
7- Westeros
8- Essos
9- Others
10- Night's Watch
11- Daenerys
12- Seven Kingdoms
13- House of Stark
14- Winter is coming
15- Direwolf
16- Lord Eddard Stark
17- House of Brotheon
18- Renly
19- Stannis
20- House of Lannister
21- Cersei
22- Jaime
23- Tyrion
24- House of Arryn
25- Eyrie
26- Vale
27- Jon Arryn
28- House of Greyjoy
29- Kraken
30- House of Tully
31- Riverrun
32- House of Martell
33- Dorne
34- House of Tyrell
35- The Reach
36- House of Targaryen
37- A Game of Thrones
38- A Clash of Kings
39- A Storm of Swords
40- A Feast for Crows
41- A Dance with Dragons
42- The Winds of Winter
43- A Dream of Spring