مقدمه
بعد از سؤال اصلی «اساساً علمیتخیلی چیست؟» مهمترین سؤال در زمینهی این گونهی ادبی «تاریخچه و نقطهی شروع علمیتخیلی» است. اگر چه در پاسخ به سؤال نخست هیچ گونه توافق جامع و تعریف واحدی وجود ندارد، گستردگی پاسخها به سؤال دوم محدودتر است و تفاوت در پاسخها، خود به تفاوت در گسترهی تعریف علمیتخیلی باز میگردد.
بر این اساس، گاهی شروع علمیتخیلی را رمان فرانکشتاین بیان داشتهاند، برخی آغاز آن را همزمان با جریان آمریکایی این حرکت و ابداع واژهی «علمیتخیلی» توسط هوگو گرنسبک دانستهاند و عدهای از هواداران، حماسهی گیلگمش را که کهنترین حماسهی مکتوب بشری است، به عنوان سرآغاز علمیتخیلی به حساب آوردهاند.
این نوشتار ضمن برشمردن برخی از معتبرترین تعاریف علمیتخیلی، یکی از آنها را به عنوان تعریف پایهای خود برمیگزیند و بر اساس آن، با تقسیم تاریخ علمیتخیلی به هفت بخش اصلی «علمیتخیلی نخستین، نخستین گامهای علمیتخیلی مدرن، علمیتخیلی عامهپسند، عصر طلایی علمیتخیلی، علمیتخیلی پس از عصر طلایی، علمیتخیلی دههی هشتاد میلادی، علمیتخیلی هزارهی سوم» تلاش دارد به اجمال و با استفاده از نمونههای موجود، سیر پیدایش و تکامل ادبیات علمیتخیلی را بسط داده و در کنار آن، مهمترین عناصر و مؤلفههای رایج در این نوع ادبی را مورد بررسی قرار دهد.
۱- به سوی تعریف علمیتخیلی
«زمین پس از آخرین جنگ هستهای مرده بود، چیزی رشد نمیکرد و چیزی زنده نبود. آخرین مرد تنها در اتاق نشست. چند ضربه به در نواخته شد...»
با آن که بیشتر مردم در ذهن خود تعریفی برای علمیتخیلی دارند، اصطلاح علمیتخیلی در مقابل تعریف ساده، از خود مقاومت نشان میدهد. آنچه عموماً از داستانهای علمیتخیلی در ذهن مردم جای گرفته است، روایاتی هستند که فرضیهای خیالانگیز را شرح میدهند، زنان و مردان را در شهرهای آیندهانگارانه یا سفینههای فضایی به تصویر میکشند، برخوردهایی با مخلوقاتی از دنیاهای دیگر، سفر میان سیارهها یا سفر در زمان را شامل میشوند. به بیانی ساده، علمیتخیلی خود را یک درجه با دنیای واقعی که ما در آن زندگی میکنیم، متمایز میسازد: تخیلی از تصورات به جای واقعیت پذیرفته شده؛ ادبیاتی تخیلی.
اما زمانی که نوبت به شرح و توضیح این تمایز میرسد، مقاومت خود را نمایان میسازد. انبوه تعریفهایی که توسط منتقدان و یا نویسندگان و ناشران ذکر شده، توسط دیگرانی رد و یا اصلاح شده، و هنوز هم میتوان نوشتههایی را یافت که طبق توافق همگان، علمیتخیلی باشند، اما در هیچ یک از این تعاریف جای نگیرند.
فرهنگ لغات آکسفورد علمیتخیلی را چنین تعریف میکند:
«داستانی خیالی بر منبای اکتشافات علمی مسلم فرض شده یا تغییرات محیطی که به ویژه اغلب در آینده یا سیارات دیگر میگذرد و سفر در فضا یا زمان را در بر دارد.» [۱]
هر چند این تعریف بسیار گسترده است، اما مواردی همچون روباتها، کامپیوترها، تاریخهای بدیل، جهانهای موازی و مانند اینها را در بر نمیگیرد. رمان مسخ نوشتهی کافکا را در نظر بگیرید. قهرمان یک روز صبح از خواب برمیخیزد و خود را در قالب حشرهای غولپیکر میبیند. داستانی خیالی مبتنی بر یک تغییر محیطی بنیادین، و با این وجود در زمرهی داستانهای علمیتخیلی قرار نمیگیرد.
دراکو ساوین علمیتخیلی را چنین تعریف کرده است:
«ژانری ادبی که شرایط لازم و کافیاش حضور و کنش متقابل بیگانهسازی و شناخت است، و ابزار اصلی رسمیاش چهارچوبی خیالپردازانه به جای محیط تجربی نویسنده است.» [۱]
ایراد تعریف ساوین در این است که بسیاری اوقات علم در داستانهای علمیتخیلی به صورت «شبه علم» نمایش داده شده است. مشخصترین مثال برای این مورد، سفر با سرعت بیش از سرعت نور است که بر مبنای تحقیقات دانشمندان، هرگز اتفاق نخواهد افتاد؛ با این وجود نویسندهی علمیتخیلی برای اثبات این فرض، به جای رها کردن منطق علم، با ارائهی دلایلی معقول، به طوری که مانند یک گفتمان علمی معقول به نظر برسد، به دامن شبه علم میافتند.
رابرت هاینلاین، یکی از سه غول بزرگ علمیتخیلی تمام دوران، تعریف زیر را برای علمیتخیلی ارائه میکند:
«تفکر واقعگرایانه دربارهی رویدادهای احتمالی آینده، از طریق فهم کامل طبیعت و فهم اهمیت روش علمی که سخت بر آگاهی دقیق از جهان خارج، گذشته و حال استوار است.» [۲]
ایراد این تعریف، همانند ایراد تعریف فرهنگ لغات آکسفورد است؛ مواردی همچون دنیاهای موازی و تاریخ بدیل را شامل نمیشود و برخی از داستانهای ژول ورن –مانند سفر به اعماق زمین- را از حوزهی علمیتخیلی بیرون میگذارد.
این تعاریف گوناگون را میتوان به همین ترتیب ادامه داد. حداکثر اشتراکی که میتوان پیدا کرد، این است که علمیتخیلی پذیرش نویسنده بر مبنای فرضیات منطقی است: او تخیل را به صورت منطقی توضیح خواهد داد. با وجود تمام اشتراکها، همچنان هیچ تعریف واحدی برای این گونهی ادبی به دست نیامده و میتوان گفت به تعداد خوانندگان علمیتخیلی، تعریف از علمیتخیلی وجود دارد. در این میان، برخی از نویسندگان و منتقدان، چارهی کار را در ساده کردن تعریف و پرهیز از هر گونه شرط خاص دانستهاند؛ شیوهای که این نوشتار برای تعریف علمیتخیلی در پی میگیرد و تعریف خود را بر مبنای چهار تعریف زیر بنا مینهد:
«علمیتخیلی همان چیزی است که با عنوان علمیتخیلی چاپ میشود.» (نورمن سپینرید) [۱]
«آنچه نویسندهی علمیتخیلی مینویسد، علمیتخیلی به حساب میآید.» (اورسون اسکات کارد) [۲]
«علمیتخیلی همان چیزی است که به عنوان علمیتخیلی در بازار به فروش میرسد.» (ادوارد جیمز) [۱]
«علمیتخیلی همان چیزی است که وقتی اصطلاح علمیتخیلی را میگوییم، منظورمان است.» (دمون نایت) [۱]
این نوشتار، ضمن پذیرفتن تعاریفی که در پاراگراف بالا آمد، شرط تعریفی تئودور استورجن را برای اطمینان از شاکلهی علمی داستان در نظر میگیرد. تئودور استورجن برداشت خود را از علمیتخیلی چنین بیان میدارد:
«علمیتخیلی صرفاً برای داستانی میتواند به کار رود که در آن با کنار گذاشتن درونمایهی علمی داستان، روایت داستان عقیم بماند.»[۳]
و تعریف خود را از علمیتخیلی این چنین ارائه میکنیم:
«علمیتخیلی آن چیزی است که خواننده به عنوان علمیتخیلی قبول دارد، مشروط بر آن که با حذف علم از داستان، شاکله آن از هم نپاشد.»
۲- علمیتخیلی نخستین
![]() |
تعیین نقطهای به عنوان سرچشمه آثار علمیتخیلی، به همان اندازهی ارائهی تعریف برای این گونهی ادبی بحث برانگیز است. طبق تعریف فرهنگ آکسفورد، اصطلاح علمیتخیلی تا پیش از ۱۹۲۰ به طور عمومی استفاده نمیشد. با این حال، داستانها و رمانهایی که در سبکی نوشته شدهاند که با نام علمیتخیلی شناخته میشود، قطعاً پیش از ۱۹۲۰ به وجود آمدهاند. اچ. جی. ولز و ژول ورن در اواخر قرن نوزدهم مصداق بارز این ادعا هستند. بعضی منتقدان عقبتر رفته و فرانکشتاین مری شلی (۱۸۱۸) را به عنوان نخستین اثر علمیتخیلی به حساب میآورند ]برایان آلدیس[. همچنین دیگرانی هستند که دربارهی منشاء قدیمیتر از این صحبت کردهاند و بحث را به سفرهای گالیور (۱۷۲۶) اثر جاناتان سوییفت ]آیزاک آسیموف[، رویا (۱۶۲۳) نوشتهی یوهان کپلر ]دانشنامهی بریتانیکا[، بهشت گمشده (۱۶۷۴) اثر جان میلتن ]آدام رابرتز[ و اتوپیا (۱۵۱۶) نوشتهی تامس مور ]متیو ریچاردسون[ کشیدهاند. عدهای نیز آثار همچنان متقدمتری را به عنوان سرمنشاء این گونه ادبی ذکر میکنند. با وجود تمام این گفتهها، عقیدهی غالب بر این است که علمیتخیلی را به دو گروه علمیتخیلی نخستین (پروتوساینسفیکشن) و علمیتخیلی امروزی (ساینسفیکشن) دستهبندی کنند؛ چرا که در آثار نخستین که نشانی از علمیتخیلی دارد، صرفاً مضامین علمیتخیلی به کار رفته و نویسنده به قصد خلق اثری در این گونهی ادبی، دست به قلم نبرده، و هیچ درک آگاهانهای از ادبیات علمیتخیلی به عنوان یک گونهی ادبی وجود نداشت. از سوی دیگر، روند نویسندگانی که هر از گاه و بنا به دلایل گوناگون، به قصد نگارش متنی متفاوت نزدیک به این گونهی ادبی، اثری خلق کردهاند، پیوسته نبوده است و اصراری بر خلق اثر در این گونهی ادبی نداشتهاند.
در ادامهی متن، مهمترین آثار متقدم آورده شده است که به عنوان سنگ بنای این گونهی ادبی مورد بحث قرار میگیرند:
سفر پیدایش: برای برخی منتقدان فقط کافی است یک کلیشهی علمیتخیلی، بدون توجه به باقی ماجرا در یک کتاب پیدا کنند. کار تا آنجا پیش میرود که برخی به دلیل وجود مؤلفههای علمیتخیلی، حماسه گیلگمش را، که کهنترین حماسه مکتوب بشری است، جزو داستانهای علمیتخیلی به حساب میآورند.
قبل از میلاد: افلاطون با کتاب جمهوری، نخستین میخ داستانهای آرمانشهری را کوبید. در این رساله، نخبگان زندگی اشتراکی -در فقر- دارند و نوعی نظام همهگیر و طراحی شدهی آموزش را پیادهسازی کردهاند. کتاب قانون افلاطون مکمل این رساله به شمار میرود.
قرن دوم میلادی: لوسین ساموساتا در کتاب تاریخ حقیقی، داستان مردی را میگوید که کشتی او گرفتار گردباد میشود و به ماه میرسد، جایی که خود را در میانه جنگی بین پادشاه ماه و پادشاه خورشید و نیروهای آن دو بر سر تملک ژوپیتر مییابد. این اثر را نخستین نوشتهای است که در آن صحبت از سفر به خارج از زمین و اشکال بیگانهی حیات شده است. بعدتر در اثر دیگری از این نویسنده با عنوان مرد آسمانی، نویسنده از منیپوس میگوید که به تقلید از ایکاروس برای خود یک جفت بال درست میکند و ضمن سفر به ماه، از شهر خدایان نیز دیدن میکند تا شاهد تصمیم زئوس در برخورد با فلاسفه شود. البته لوسین طنز، هجو و هزل مینوشت.
قرن چهاردهم میلادی: دانته آلیگیری، شاعر و نویسنده ایتالیایی، در فاصله بین سالهای ۱۳۰۸ تا ۱۳۲۱ میلادی، کمدی الهی را نوشت. دانته در این کتاب از زبان اول شخص، سفر خیالی خود به دوزخ، برزخ و بهشت را تعریف میکند. هر چند این کتاب در آن زمان به سفارش کلیسای کاتولیک نوشته شد، عدهای معتقدند کمدی الهی دانته نخستین اثر علمیتخیلی و بئاتریس، نخستین فضانورد بوده است.
۱۵۱۶: سر توماس مور کتاب اتوپیا را نوشت. اتوپیا رسالهای در باب جامعهی آرمانی است. در این کتاب، نسبت به کتاب جمهوری، وجوه عملیتر و دقیقتری از آرمانشهر برای خواننده گشوده میشود. اتوپیا که در لغت به معنی ناکجاآباد است، از آن پس برای نامیدن چنین جوامعی استفاده شد. در فارسی برای آن معادل آرمانشهر را به کار میبرند. متیو ریچاردسون، از جملهی کسانی است که این کتاب را سرآغاز علمیتخیلی به حساب میآورد.
۱۶۲۳: اوایل قرن هفدهم، یوهان كپلر، ستارهشناس آلمانى، در كتاب رویا (که به نام دریای ماه نیز شناخته میشود)، گزارش مفصلى از سفر به ماه را نوشت. البته در این داستان به شدت تحت تأثیر داستان لوسین بود که خود چندی پیش از یونانی به لاتین ترجمه کرده بود. اما این میان تفاوتی مهم دیده میشود؛ کپلر از دلایل علمی و مواردی همچون فشار جاذبه در زمان پرتاب و بیوزنی حاکم بر فضای بین سیارات برای موجه جلوه دادن داستانش استفاده کرد. در این کتاب نخستین نمونه از موجودات فرازمینی غیر اساطیری ارائه شده است. هر چند این اثر نه به قصد خلق داستان علمیتخیلی، بلکه به قصد بیان نظریات علمی در قالب داستانی و گریز از تکفیر کلیسا نگارش شده است، بسیاری این کتاب را نخستین علمیتخیلی اصیل میدانند. دانشنامهی بریتانیکا این کتاب را به عنوان آغازگر علمیتخیلی به حساب آورده است.
۱۶۲۷: فرانسیس بیکن، انسانشناس و فیلسوف، در کتاب آتلانتیس جدید، آرمانشهری خلق شده بر پایه علم و فنآوری را شرح میدهد. این نوشتار در حقیقت جزوهای تبلیغاتی در وصف علم است که به صورت روایتی سرگرم کننده نوشته شده بود تا برای توجیه پایهگذاری انجمن سلطنتی علوم، به جیمز اول، پادشاه وقت انگلستان ارائه شود.
۱۶۳۸: کمی دورتر، فرانسیس گادوین، اسقف هرفورد، کتاب مردی در ماه یا سفرنامهی دومینگو گونزالس را نوشت. در این کتاب، گونزالس تبعید شده به جزیرهی هلنا، دستهای غاز وحشی را به قصد فرار به خشکی تربیت میکند، اما در این راه سر از ماه در میآورد! این کتاب را عموماً نخستین داستانی میدانند که با رویکردهای واضح علمیتخیلی در ادبیات انگلیسی نوشته شده است.
در همین سال، کشیش انگلیسی دیگری به نام جان ویلکینز کتابی با عنوان کشف دنیای دیگر در ماه را به چاپ رساند. ویلکینز اندیشههای شخصی خودش را دربارهی سفر به فضا در چاپ سوم به متن داستان اضافه کرد. اندیشههایی که به روشنی ملهم از نوشتههای گادوین بود.
۱۶۴۸: یک دهه بعد، سیرانو دو برژاک، که تحت تأثیر عمیق داستان گادوین بود، در کتاب تاریخ مسخرهی امپراتوری ماه، روش بهتری برای سفر به ماه پیدا کرد. آن موقع گمان میکردند شبنم از هوا سبکتر است، برای همین بعد از مدتی از روی برگها به آسمان میرود. شخصیت داستان بطریهایی را از شبنم پر کرد، به کمرش بست و به ماه رسید. از بخت بد، ساکنان ماه اعتقاد راسخ داشتند زمین است که به دور ماه میچرخد، برای همین او را که گفته بود ماه قمر زمین است، زندانی کردند.
![]() |
۱۶۷۴ : جان میلتن در کتاب بهشت گمشده، ضمن بیان داستان آدم و حوا و رانده شدن ایشان از بهشت، یکی از آشناترین مضامین علمیتخیلی را در اثرخویش آورده است؛ بیگانگانی که در جهانهای دیگری به جز زمین زندگی میکنند و به نوعی به اکتشاف در احوال ساکنان بیگانه در دیگر دنیاها میپردازد. هر چند اثر میلتن تأثیر عمدهی خود را بر رمانتیسم داشته است، اما برخی به دلیل وجود چنین عناصر آشنا، آن را به نوعی جزو آثار علمیتخیلی نخستین به حساب میآورند.آدام رابرتز، منتقد نام آشنای علمیتخیلی، از جمله کسانی است که ریشهی علمیتخیلی نخستین را از این کتاب دانسته است.
۱۷۲۶: به عنوان نخستین قدم مهم قرن هجدهم، جاناتان سوییفت با کتاب سفرهای گالیور، هر چند با پسزمینهای سیاسی، افسانهای علمی به تمام معنا خلق کرد. در این داستان نکات علمی بسیار، با دقت تمام مطرح شدهاند. به عنوان مثال، تمام نسبتها و اندازهگیریهای کتاب به طور دقیق محاسبه شده است. به هر حال سوییفت دریانوردی میدانست و با توجه به آن که در آن زمان دریانوردی جزو علوم به حساب میآمد، دشوار نیست درک کنیم سوییفت چندان با علم بیگانه نبوده است. سوییفت به واسطهی برژاک، تحت تأثیر گادوین بود. سفرهای گالیور، نخستین اثری است که بخش عمدهای از آن عمداً و آگاهانه، با ذهنیت علمیتخیلی نوشته شده و آیزاک آسیموف آن را نخستین رمان علمیتخیلی واقعی میداند.
۱۷۵۲: ولتر قدم دوم را در قرن هجدهم برداشت و در کتاب میکرومگا، دو مخلوق عظیمالجثه را، یکی از زحل و دیگری مخلوقی از منظومهی شعرای یمانی، به دیدار زمین گسیل میکند. موجوداتی که هندسهی انتزاعی یونانی را درک نمیکنند و با دیدن انسان، انتزاع و فلسفهبافیهایش، او را بیش از هر موجود دیگری در کهکشان سرگرم کننده مییابند.
۳- نخستین گامهای علمیتخیلی مدرن
اکثریت منتقدانی که این گونهی ادبی را بررسی میکنند، اغلب تمایل هواداران آن را برای کشیدن پای لوسین، دانته، میلتن و دیگر ادبای برجسته به این گونهی ادبی مردود دانستهاند. نه تنها مفهوم علم در معنای امروزی، به سالهای بعد از قرن هجدهم میلادی بازمیگردد، که پیشرفت واقعی علمیتخیلی در قرن نوزدهم و پس از صنعتی شدن اروپا و آمریکا به دست آمد؛ زمانی که ماشین بر اریکهی قدرت نشست، تقدس یافت، به کمک آن هر چیزی امکانپذیر شد و زمان اعتقاد به پیشرفت بیحد و مرز فرا رسید. به تبع آن، نویسندگانی آمدند تا نسبت به سوء استفاده از این دستاوردهای نوین بشری هشدار دهند. به نظر اغلب منتقدان، علمیتخیلی مدرن از این زمان و با پیشگامی یک نویسندهی زن شروع شده است.
۱۸۱۸: مری شلی رمان فرانکشتاین را چاپ کرد که بنا به گفته برایان آلدیس، که خود از مشهورترین نویسندگان علمیتخیلی است، نخستین رمانی است که به واقع میتوان عنوان علمیتخیلی را با توجه به مؤلفههای مدرن به آن اطلاق کرد. نکتهی جالب توجه این که اولین رمان علمیتخیلی مدرن توسط یک زن نویسنده نوشته شده است. فرانکشتاین به نوعی اولین تلاشها در زیرسبک علمیتخیلی بایوپانک به شمار میرود.
۱۸۲۶: مری شلی دومین رمان خود را با عنوان آخرین انسان چاپ کرد که بر اساس داستان کوتاهی از خودش با عنوان راجر دادزورت، انگلیسی دوباره حیات یافته در همان سال نوشته بود. این داستان، که اولین نمونهی کلیشهی انجماد انسانی به شمار میآید، تأثیر بسیار زیادی بر روی اچ. جی. ولز گذاشت.
۱۸۳۵: ادگار آلن پو، داستان کوتاه ماجراجویی بینظیر هانس فال را در روزنامهای که برای آن کار میکرد نوشت. این داستان، به نوعی پایه و شروع رویکرد چاپ داستانهای علمیتخیلی در مجلات به شمار میرود.
۱۸۶۴: ژول ورن، نخستین رمان علمیتخیلی خود با عنوان سفر به اعماق زمین را به بازار عرضه کرد. یک سال پیش از این، ورن رمان جنجال برانگیز پنج هفته پرواز با بالن را به چاپ رسانده بود. او در هنگام نوشتن این رمان تقریباً هیچ چیز از آفریقا و یا بالن نمیدانست و بیشتر داستان را تنها با تخیل خلاق خود پیش برده بود. ژول ورن نخستین نویسندهای بود که به طور منظم به خلق داستانهای علمیتخیلی پرداخت.
۱۸۶۵: ژول ورن در رمان از زمین تا ماه چند نفر از اعضای باشگاه تیراندازی بالتیمور را در داخل محفظهای به ماه فرستاد. این کتاب نخستین موردی از این دست (سفر به ماه) بود که به صورت منطقی و با پایههای علمی به تحریر درآمد.
در فاصلهی ۱۸۶۵ تا شروع قرن بیستم، هر چند ورن خود را به عنوان بنیانگذار سبکی خاص در ادبیات علمیتخیلی مطرح نکرد، در عوض در داستانهای گوناگون به پیشبینی اموری پرداخت که بعدها به پدیدههای علمی تبدیل شدند و به این ترتیب توانمندی خود را در گمانهزنی پدیدههای علمی و اختراعات و اکتشافات بشری از روی مطالعهی دقیق مسیر پیشرفت علم زمان خود به اثبات رساند. مطرح نشدن ورن به عنوان آغازگر زیرسبکی خاص چندان عجیب نمینماید، چرا که شکلگیری زیرسبکها مستلزم رسیدن دوران علمیتخیلی عامهپسند بود.
۱۸۸۴: ادوین ابوت ابوت، رمان پختستان را نوشت. این داستان یکی از بهترین نمونههای رمانس علمی محسوب میشود. رمانس علمی نامی منسوخ شده برای چیزی است که امروزه با نام کلی علمیتخیلی شناخته میشود و بیشتر به علمیتخیلی اولیه انگلستان اطلاق میشد.
۱۸۸۷: ادوارد بلامی کتاب نگاه به گذشته را نوشت. این رمان مهمترین داستان آرمانشهری متقدم و از تأثیرگذارترین نوشتههای آرمانشهری تمام دوران است. ادوارد بلامی، سوسیالیست و نویسندهی آمریکایی، با کتاب نگاه به گذشته که پس از کتابهای کلبهی عمو تام و بن هور، سومین کتاب پرفروش آن سال شد و بعد از کلبهی عمو تام دومین کتاب پرفروش قرن نوزدهم لقب گرفت، یکی از نخستین نمونه داستانهای آرمانشهری و از کتابهای مطرح در این سبک را نوشت. روانشناس معروف، اریک فروم، این کتاب را یکی از جالب توجهترین کتابهایی میدانست که تا به حال در آمریکا به چاپ رسیده است. البته این کتاب بیشتر از آن که رمان باشد، اعلامیهای سیاسی بود.
۱۸۸۹: هر چند هنوز علمیتخیلی در سیطرهی نویسندگان اروپایی است، مارک تواین به عنوان نویسندهای آمریکایی با داستان یانکی اهل کنتیکات در شورای شاه آرتور، دست به تجربهی نگارش فانتزیهای کلاسیک و متفاوت زد و در این داستان به نوعی حوادث جنگ جهانی اول را پیشگویی کرد؛ هر چند که اچ. جی. ولز چند سال بعد این پیشگویی را به شکل دقیقتری به تصویری کشید. این داستان یکی از نخستین تلاشهای زیرسبک سفر در زمان به شمار میرود.
۱۸۹۵: اچ. جی. ولز، داستان مشهور ماشین زمان را نوشت. گرچه فردی به نام ادوارد پیج میچل هفت سال قبل از او داستانی به نام ساعتی که برعکس میرفت را نوشته بود، این رمان مبداء پیدایش داستانهایی است که در ادبیات علمیتخیلی در زیرسبک سفر در زمان جای میگیرند.
۱۸۹۸: ولز دومین رمان علمیتخیلی خود را با عنوان جنگ دنیاها روانهی بازار کتاب کرد. رمان جنگ دنیاها پدر تمامی داستانهایی است که به موضوع حضور بیگانگان بر روی زمین میپردازند. به این ترتیب ولز با دومین کتاب خود ضمن وارد کردن کلیشهی موجودات فضایی به علمیتخیلی، زیرسبک علمیتخیلی نظامی را نیز پایهگذاری کرد. ولز همچون ورن، به طور منظم به خلق داستانهای علمیتخیلی پرداخت.
۱۹۲۰: یوگنی زامیاتین کتاب آرمانشهری ما را منتشر کرد. داستان در کشوری تخیلی به نام یکتاکشور میگذرد، کشوری که دورتادور آن را دیواری شیشهای محصور کرده و دارای خیابانها و کوچههایی کاملاً هموار است؛ با آپارتمانهایی که آنها نیز با دیوارهایی شیشهای پوشیده شدهاند. پاسدارانی که محافظان یکتاکشور هستند به واسطهی این دیوارها میتوانند همهی امور مملکت را تحت کنترل داشته باشند. هر چند این اثر پیشتر از دنیای قشنگ نو و ۱۹۸۴ به چاپ رسید، اما سانسور عظیم توتالیتاریسم شوروی بر نویسندگان آن سرزمین مانع از آن شد که این اثر در زمان خود در حد و اعتباری درخور مطرح شود. هاکسلی صراحتاً به تأثیرپذیری از زامیاتین اعتراف کرد و اعتقاد اکثر صاحبنظران ادبیات داستانی این است که اورول نیز تحت تأثیر زامیاتین بوده است.
۱۹۲۱: رمان آر. یو. آر. نوشتهی کارل چاپک، نویسندهی چک تبار، به عنوان رمانی که برای نخستین بار کلمه روبات در آن به کار رفت، جایگاه مهمی در تاریخ ادبیات علمیتخیلی دارد. رمان دیگر این نویسنده با عنوان نبرد با سمندرهای آبی که در سال ۱۹۳۶ چاپ شد، از دیگر رمانهای مهم در تاریخ علمیتخیلی به شمار میرود.
۴- اعلام موجودیت رسمی علمیتخیلی
زمانی که دربارهی مبدأ و آغاز علمیتخیلی مدرن گفت و گو میشود، باید جریان آمریکایی این حرکت را مورد توجه قرار داد. گرنسبک داستانهای تخیلی و پیشبینی کننده را از بدنهی اصلی ادبیات جدا و بر ابعاد آن تأکید و اصطلاح علمیتخیلی را نیز ابداع کرد تا این گونهی ادبی داستانهاى عامهپسند را متمایز کند. به این ترتیب لغت علمیتخیلی در فرهنگهای لغت ثبت شد. با ابداع این واژه توسط گرنسبک، ادبیات علمیتخیلی به طور رسمی اعلام موجودیت کرد. آسیموف، یکی از سه غول برتر علمیتخیلی، که اعتقاد داشت تنها با آغاز دههی ۱۹۳۰ میلادی بود که علمیتخیلی به معنای واقعی شکل گرفت، فاصلهی سالهای ۱۹۳۱ تا ۱۹۳۸ را با عنوان دوران پیش از عصر طلایی یاد میکند. بسیاری از داستانهای کلاسیک علمیتخیلی در این دوره چاپ شدند.
۱۹۲۶: تا پیش از این گرنسبک مجلهی آزمایشگر الکتریکی را چاپ میکرد و به دلیل علاقهی مفرط به این گونهی ادبی، داستانهای علمیتخیلی را نیز در آن مجله به چاپ میرساند. او نام داستان علمی را روی آنها گذاشته بود. در این سال گرنسبک مجلهی تمام علمیتخیلی داستانهای شگفتانگیز را منتشر کرد که منجر به زمینههای پدید آمدن دوران طلایی در تاریخ علمىتخیلی شد.
۵- علمیتخیلی عامهپسند
دههی بیست و سی میلادی را در ادبیات جهان دوران ادبیات عامهپسند مینامند. داستانهای سطحی علمیتخیلی فراوانی طی دهههای سی تا شصت میلادی به طور گسترده تولید شد و اغلب در مجلات علمیتخیلی به چاپ رسید. این داستانها شامل تمامی گونههای علمیتخیلی، فانتزی شمشیر و جادو، ماجراهای پلیسی و معمایی، وسترن، جنگی، رمانس و وحشت میشد. عمده دلیل جذابیت این مجلات، طرح جلد آنها بود که اغلب زنی جوان را در چنگال بیگانهای نشان میداد که قهرمانی افسانهای، با قدرتهای فرابشری برای نجات او از راه میرسد. داستان نویسندگان بزرگی چون آیزاک آسیموف، فیلیپ کی. دیک، لرد دانسنی، رابرت هاینلاین، فرانک هربرت، اچ. پی لاوکرافت، رابرت سیلوربرگ، کلارک اشتون اسمیت و اچ. جی. ولز در این مجلات به چاپ رسید. از دل همین دوران بود که عصر طلایی علمیتخیلی بیرون آمد.
۱۹۲۸: ادوارد اسمیت نخستین قسمت از مجموعهی چکاوک فضا را برای چاپ به مجلهی داستانهای شگفتانگیز سپرد و زیرسبکی را به ادبیات علمیتخیلی اضافه کرد که با نام اپرای فضایی معروف شد. نکتهی قابل توجه این که اسمیت طرحریزی این داستانهای از سال ۱۹۱۵ آغاز و در سال ۱۹۲۱ به پایان رسانده بود، اما تا سال ۱۹۲۸ که داستانهای شگفتانگیز به عنوان نخستین مجلهی مختص داستانهای علمیتخیلی راه نیافتاده بود، آن را منتشر نکرد.
۱۹۳۰: داستان آخرین و اولین انسان، نوشتهی اولاف استاپلتون که نخستین بار در سال ۱۹۳۰ به چاپ رسید، یکی از مشهورترین کتابهای علمیتخیلی به شمار میرود که تا پیش از آن نظیرش دیده نشده بود. استاپلتون در این کتاب، زندگی بشری را در طی دو میلیارد سال و در قالب هجده گونهی مختلف بشری، که انسان امروزی نخستین گونهی آن است به تصویر میکشد. این اثر یکی از مشهورترین نمونه داستانهای آینده است.
۱۹۳۲: آلدوس هاکسلی، رمان معروف خود با عنوان دنیای قشنگ نو را به چاپ رساند. وقایع این رمان در سال ۲۵۴۰ در شهر لندن میگذرد و آرمانشهری را به تصویر میکشد که در آن مهندسی ژنتیک به آفرینش انسانها با ویژگیهای از پیش تعیین شده منجر شده، نظام اخلاقی جامعه با تشکیل حکومت جهانی و از میان بردن جنگ و فقر و نابودی کامل خانواده و تولید مثل به کلی تغییر کرده و تنها هدف انسان ایجاد سعادت و از میان بردن رنجهای غیر ضروری است. این کتاب ضمن آن که پایهگذار مکتب فوتوریسم به حساب میآید، نخستین و از بهترین نمونههای علمیتخیلی پادآرمانشهری و علمیتخیلی اجتماعی است.
۱۹۳۸: در تاریخ ۳۰ اکتبر این سال، اورسون ولز داستان جنگ دنیاهای اچ. جی. ولز را چنان در رادیو به صورت نمایشنامه اجرا کرد که بسیاری از مردم آمریکا باور کردند که واقعاً بیگانهها به زمین حمله کردهاند. این کار علمیتخیلی را اندکی به جلو راند؛ مجلههای تخصصی علمیتخیلی مانند قارچ سر برآوردند و در دوم ژوئن ۱۹۳۹ نخستین کنفرانس جهانی علمیتخیلی در نیویورک برگزار شد. جالب این که تمام حاضران در آن کنفرانس بین المللی آمریکایی بودند و این گونهی ادبی که تا آن زمان اروپایی محسوب میشد، ناگهان تغیر ملیت داد و آمریکایی شد.
۶- عصر طلایی علمیتخیلی
دوران ادبیات عامهپسند تأثیر شگرفی بر ادبیات علمیتخیلی داشت و منجر به شکلگیری دورانی شد که تحت عنوان عصر طلایی علمیتخیلی (The Golden Age) یاد میشود. مهمترین عامل در شکلگیری این دوران جان دبلیو کمپل نویسنده مشهور علمیتخیلی بود که به عنوان ویراستار و چاپ کننده بسیاری از مجلات علمیتخیلی فعالیت داشت. این نامگذاری از سوی یکی از سه غول بزرگ تمام دوران ادبیات علمیتخیلی، آیزاک آسیموف مصطلح شد که آغاز آن را از سال ۱۹۳۹ میداند.
۱۹۳۹: جان دبلیو کمپل به سمت سردبیری مجلهی داستانهای شگفتانگیز منصوب شد و این جایگاه را تا پایان عمر خود حفظ کرد. با سردبیری کمپل بر این مجله، در نخستین گام، نام مجله را به علمیتخیلی شگفتانگیز تغییر داد. در طی ده سال نخست، کمپل با مجلهی خود بسیاری از نویسندگان مطرح علمیتخیلی را به خوانندگان معرفی کرد و نقش بسیاری مهمی در پرورش استعدادهای این نویسندگان ایفا کرد (در اوایل دهه ۱۹۶۰ این مجله به «آنالوگ» تغییر نام داد).
۱۹۴۱: اصطلاح اپرای فضایی نخستین بار در سال ۱۹۴۱ و نه از سوی نویسندگان و ویراستاران، که از سوی یکی از طرفداران داستانهای علمیتخیلی جهت اطلاق به یکی از زیرسبکهای علمیتخیلی ابداع شد. این اصطلاح، نوعی بازی با اصطلاح اپرای اسبی بود که در سالهای پایانی دههی سی میلادی برای اشاره به فیلمهای وسترن به کار میرفت. این سبک در دو مجموعهی راما نوشتهی آرتور سی. کلارک و بنیاد نوشتهی آیزاک آسیموف به اوج خود رسید. از سوی دیگر، جنگهای ستارهای جرج لوکاس، مهمترین اثر غیرداستانی در این سبک به شمار میآید که باعث اقبال گسترده به این سبک شد.
۱۹۴۹: آنتونی بوچر و فرانسیس مککامس برای مقابله با تسلط تک قطبی مجلهی علمیتخیلی شگفتانگیز و سردبیری کمپل، و همچنین چاپ آثار متفاوت و با درونمایههای جدید که کمپل از چاپ آنها خودداری میکرد، مجلهای را با عنوان مجله فانتزی و علمیتخیلی تأسیس کردند و به زودی توانستند بخش عمدهای از خوانندگان را به خود جذب کنند. مجلهی فانتزی و علمیتخیلی یکی از پایههای شکستن اسطورهی کمپل شد.
۱۹۵۰: هوراس لئونارد گولد، مجله گلکسی (کهکشان) را منتشر ساخت و یکی دیگر از پایههای نگارش داستانهای علمیتخیلی برای بزرگسالان را بنیان نهاد. مشخصات داستانهای مجله گلکسی عبارت است از هوشمندی، رنجیدگی و پارانویایی شهری. این مجله دیگر عامل مهم در تنزل مقام مجلهی علمیتخیلی شگفتانگیز به شمار میرفت.
۱۹۵۹: اولین کتاب رابرت ای. هاینلاین در زیر سبک نظامی، با نام جنگاوران اخترناو منتشر شد و در آن پیشرفت خشونت و استعمال مواد مخدر در مدارس را تا حد تأسفبار امروزی پیشبینی کرد، آن چنان که این رمان به یکی از جنجالیترین کتابهای علمیتخیلی تاریخ تبدیل شد. هاینلاین که در جوانی در نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا خدمت میکرد، به دلایل پزشکی مجبور به ترک خدمت شد، اما تا آخر عمر به آن دلبستگی داشت و جلوهی آن در بسیاری از آثار او و به طور شاخص در جنگاوران اخترناو دیده میشود. این کتاب را بهترین نمونهی علمیتخیلی نظامی نام بردهاند.
۱۹۶۱: هاینلاین کتاب غریبهای در سرزمین غریب را روانه بازار کرد. کتابی دربارهی پسری که مریخیها او را در مریخ بزرگ کردهاند و در بزرگسالی به زمین بازگشته است. این کتاب در زمان خودش با سانسور شدیدی روبهرو شد و تا سی سال بعد اجازهی چاپ به صورت کامل پیدا نکرد. غریبهای در سرزمین غریب جدا از داستان جذاب، از آن جهت در تاریخ علمیتخیلی اهمیت دارد که تنها کتابی است که امروزه هر دو نسخهی کامل و نسخهی سانسور شده آن به چاپ میرسد. این کتاب یکی از مهمترین نمونههای علمیتخیلی اجتماعی به حساب میآید.
۶-۱- زیرسبکهای علمیتخیلی عامهپسند
دوران ادبیات عامهپسند به شدت باعث گسترش دامنهی نفوذ و خلق زیرسبکهای جدید علمیتخیلی شد. این گونهی ادبی که جریان اصلی ادبیات زمانی آن را به هیچ میانگاشت، چنان رشد پیدا کرد که به عنوان جریانی مستقل از جریان اصلی راه خود را در پیش گرفت. رشد آن چنان غیر قابل کنترل بود که اختلافات جدی در گروههای منتقدان، ویراستاران، نویسندگان، طرفدارن بر سر دستهبندی آن به وجود آمد. دستهبندی این گونهی ادبی نه تنها بر مبنای سال چندان اعتباری ندارد، که الگوهای مختلف دیگر نیز در بسیاری موارد با یکدیگر تداخل پیدا کردهاند. دستهبندی و زیردستههایی این گونهی ادبی را میتوان به صورت زیر بیان کرد.
۶-۱-۱- دستهبندی از منظر محتوای علمی
این دستهبندی بر اهمیت، صحت و انواع علوم تاکید دارد و زیرسبکهای آن عبارت است از:
۶-۱-۱-۱- علمیتخیلی سخت؛ که دقت بیشتر بر علم و صحت آن، بارزهی اصلی آن به شمار میرود. علمیتخیلی سخت، بیشتر از شخصیتپردازی، به ایده میپردازد. مثلاً اگر داستان در مستعمرهی ماه رخ بدهد، جزییات مربوط به چگونگی زندگی بر روی ماه نسبت به شخصیتهای ماجرا اهمیت بیشتری دارند. برای داشتن داستانهایی خوب در این زیرسبک، نویسنده باید درک قدرتمندی از قوانین فیزیکی داشته باشد. بیشتر علمیتخیلیهای کلاسیک که شامل بخش اعظم داستانهای آسیموف و هاینلاین میشود، در این دسته قرار میگیرد.
۶-۱-۱-۲- علمیتخیلی نرم؛ که بر شخصیتهای انسانی و روابط و احساسات آنها تمرکز دارد و در عین حال، بر جزییات تکنولوژیک و قوانین فیزیکی هم تاکید میکند.
۶-۱-۱-۳- علمیتخیلی اجتماعی؛ که روی شخصیتها تأکید دارد و تغییرات اجتماعی، روانشناسی فردی و تعامل انسانها در آن اهمیت دارند. ممکن است تکنولوژی نقشی در داستان داشته باشد، ولی روی چگونگی عملکرد این تکنولوژی تمرکز نمیشود. آنچه اهمیت دارد، تأثیر آن تکنولوژی بر افراد یا گروههای اجتماعی است. اورسولا لگویین یکی از مطرحترین نویسندگان سبک جامعهشناختی علمیتخیلی است.
۶-۱-۲- دستهبندی از منظر درون مایه
دستهبندی درون مایههای مربوط به علم، تکنولوژی، فضا و آینده، به همراه خصوصیات پلات یا محیط داستانی از قرار زیر است:
۶-۱-۲-۱- علمیتخیلی آپوکالیپتیک و پستآپوکالیپتیک؛ بر پایان جهان یا جهان پس از پایان تمرکز دارند. به عنوان مثال زمین بر اثر سقوط شهابسنگی نابود شده و باید بازسازی شود. یا بشریت بر اثر انفجاری اتمی از بین میرود، یا پس از یک بیماری همهگیر، باقیماندهی انسانها برای زنده ماندن تلاش میکنند. این نوع علمیتخیلیها به خصوص بعد از جنگ جهانی دوم و به وجود آمدن این وحشت که شاید روزی جهان با بمبهای اتمی به پایان برسد، بیشتر مورد توجه قرار گرفت.
۶-۱-۲-۲- علمیتخیلی زمین در حال مرگ؛ این داستانها در پایان زمان و در حالی رخ میدهد که خورشید در حال خاموش شدن است . فرق این سبک با سبک آپوکالیپتیک این است که در اینجا جهان بر اثر فاجعهای به پایان نمیرسد، بلکه بر اثر فرسودگی آنتروپی در نظام جهان، پایان مییابد. برای مثال لرد بایرون شعری به نام تاریکی دارد که مربوط به زمین پس از مرگ خورشید است. کتاب شهر و ستارگان آرتور سی. کلارک یکی از نمونههای معروف این سبک است.
۶-۱-۲-۳- علمیتخیلی نظامی؛ که به نبرد در زمان آینده (در جایی مثل فضا یا سیارهای دیگر)، علیه یک دشمن (انسانهای دستکاری شده، بیگانهها، ماشینها) میپردازد و از سلاحهایی پیشرفته و مربوط به آینده (شامل سربازهایی که از نظر ژنتیکی دستکاری شدهاند) نام میبرد. در حالی که بعضی از نویسندهها تنها به دلیل علاقه به جنگ و نبرد از این سبک استفاده میکنند (برای مثال هاینلاین)، برخی دیگر از نویسندهها هستند که از این زیرسبک برای بیان نظریههای ضدجنگ سود میبرند.
۶-۱-۲-۴- علمیتخیلی زمینی؛ یکی از جدیدترین سبکهای علمیتخیلی است که در سال ۲۰۰۲ رسماً به عنوان زیرسبکی مستقل شناخته شد و شامل داستانهایی میشود که مستقیماً روی زمین یا در نزدیکی زمین رخ میدهد. اغلب در این داستانها خبری از سفرهای بین ستارهای نیست و احتمال چنین سفرهایی به طور فیزیکی نفی شده است. به همین دلیل اگر بیگانهایی هم جایی در فضا باشد، به دلیل عدم امکان ارتباط، حضور آنها نفی میشود. در این داستانها، آینده اغلب داستان انسانهایی است که به همین زمین محدود هستند و هیچ وقت پا را از منظومهی شمسی فراتر نمیگذارند. قصد علمیتخیلی زمینی بیشتر تأکید بر این امر است که زمین تنها خانهی بشریت است و از همین جهت، بر لزوم نگهداری بهینه از آن اصرار دارد.
۶-۱-۲-۵- سفر در زمان؛ نظریهی خاص و عام نسبیت، جایی که به مسألهی منحنیهای بستهی زمان میپردازد، در واقع احتمال سفر در فضا را مطرح میسازد. اما اغلب فیزیکدانها از کلمهی سفر استفاده نمیکنند، چون به فرض وجود چنین منحنیهایی، هیچ تضمینی وجود ندارد که یک شیء بتواند از طریق آن به مختصاتی از زمان برود که پیشتر نیز در آن بوده است. استفن هاوکینگ زمانی گفت: «نبود جهانگردانی از زمان آینده ثابت میکند سفر در زمان هیچ وقت محقق نخواهد شد.» البته این امر امکان فیزیکی سفر در زمان را نفی نمیکند، چون به گفتهی فیزیکدانان امکان دارد نقطهی محتمل برای سفر در زمان در جایی از فضا قرار گرفته باشد که دسترسی به آن ممکن نباشد. کارل ساگان، دانشمند و نویسندهی علمیتخیلی گفته است: «شاید جهانگران آینده در میان ما هستند، اما خود را پنهان کردهاند تا ما آنها را نشناسیم.»
در این داستانها، شخصیتها به گذشته یا آینده سفر میکنند، یا افرادی از گذشته یا آینده به سراغشان میآیند. ماجراها از این که «بزن بریم ببینیم مزوزئیک چه شکلی بوده» تا مسائل متناقضنما (پارادوکسها؛ چه میشود اگر به گذشته سفر کنی و پدربزرگ خودت را بکشی؟)، و مداخله در روند تاریخ (امکان دارد لگد کردن یک پروانه در عهد پارینه سنگی، تأثیر عمیقی بر آینده به جا بگذارد) متفاوتند. بخشی از زیرسبکهای این سبک، مربوط به سبک تاریخ موازی میشود که هر تغییری در روند زمان، باعث به وجود آمدن جهانی جدید و موازی با جهان قبل میشود.
۶-۱-۲-۶- اپرای فضایی؛ که در آیندهای بعید و در مواجهه با تمدنهای میان ستارهای، تکنولوژیهای بیگانه و جنگهایی در مقیاسهای بزرگ سپری میشوند، اختصاص دارد. این داستانها همانند اپراهای اسبی وسترن، اغلب شامل «آدمهای خوبی» میشوند که مشغول نبرد با «آدمهای بد» (که ممکن است بیگانهها، روباتها، یا سایر انسانها باشند) در اعماق فضا یا در سیارهای دوردست هستند. اپراهای فضایی خود را مشغول غیرممکنهای علمی ماجرا نمیکنند. در این داستانها، توضیحات تکنیکی اغلب مبهم هستند. اپراهای فضایی بر ماجراهای رمانتیک، فضایی بیگانه و شخصیتهای قهرمانانه تاکید دارند.
۶-۱-۲-۷- علمیتخیلی جاسوسی؛ که اغلب شامل جاسوسی است که یا از زمان آینده آمده و قصد تغییر گذشته را دارد، یا جاسوسی است که برای اطلاع از تکنولوژیهای آینده که احتمالاً به دست خرابکاران افتادهاند، وارد عمل میشود. از این سبک بیشتر در فیلمهای علمیتخیلی استفاده شده است و شاید بتوان فیلمهای ترمیناتور را بخشی از این سبک دانست.
۶-۱-۲-۸- نخستین برخورد؛ که برخورد احتمالی میان انسانها و بیگانهها را بررسی میکند و از داستانهای وحشتناک حملهی فضاییها گرفته تا داستان بیگانههای پیشرفتهای را که برای برقراری صلح ابدی آمدهاند، شامل میشود. این برخورد ممکن است روی زمین، یا روی فضا یا بر روی سیارهای دیگر رخ دهد. جنگ دنیاهای اچ. جی. ولز به تعیین حد و مرز این زیرسبک کمک کرد.
۶-۱-۲-۹- علمیتخیلی آیندهی نزدیک؛ که در زمان حال یا در چند دههی آینده رخ میدهد. عناصر محیط باید برای خواننده آشنا باشند و تکنولوژی استفاده شده یا باید در حال ساخت یا بهبود باشد. داستانهای مربوط به نانوتکنولوژی یا ژنتیک اغلب در این دسته قرار میگیرند.
۶-۱-۲-۱۰- مستعمرهسازی فضا
۶-۱-۳- دستهبندی از لحاظ ترکیب عناصر داستانی
سبکهایی که دو سبک داستاننویسی مختلف را به کار برده یا حالات سبک مختلفی را با هم ترکیب میکنند عبارتند از:
۶-۱-۳-۱- تاریخ بدیل؛ یا داستانی که در دنیایی با تاریخی متحول شده نسبت به تاریخ این جهان بگذرد. این داستانها اغلب جواب به سوال «چه میشد اگر تاریخ طور دیگری پیش میرفت» را دنبال میکنند. این داستانها بر پایهی حوادث حقیقی تاریخی رخ میدهند، در حالی که ماجرایی باعث شده اتفاقات آن طوری پیش نروند که ما با آنها آشنایی داریم. برای مثال داستان مردی در قلعهی مرتفع که شاهکار فیلیپ کی. دیک محسوب میشود، داستان جهانی است که آلمان نازی و امپراطوری ژاپن پیروز جنگ جهانی دوم هستند. این داستان باعث شهرت دیک و سبک تاریخ بدیل حتا در میان نویسندگان جریان اصلی شد.
۶-۱-۳-۲- علمیتخیلی فکاهی؛ داستان ممکن است در هر کدام از این زیرسبکها رخ دهد یا این زیرسبکها را دست بیندازد. راهنمای مسافران مجانی کهکشان اثر داگلاس آدامز یکی از بهترین موارد علمیتخیلی فکاهی است.
۶-۱-۳-۳- علمیتخیلی گوتیک؛ زیرسبکی از علمیتخیلی که شامل نمادهای گوتیک میشود. این داستانها گاهی شامل خونآشامهایی میشود که برای وجود آنها علتی علمی فراهم شده است؛ مثلاً آنها بیگانگانی از فضای خارج هستند یا ویروسی باعث تغییر ژنتیکی آنها شده است.
۶-۱-۳-۴- فانتزی علمی؛ سبکی مخلوط از داستانهایی که هم المانهای علمیتخیلی دارد و هم خصوصیات فانتزی. در تعریف این سبک گفته شده است: «علمیتخیلی دست نیافتنی را ممکن به نظر میرساند، در حالی که فانتزی علمی غیرممکن را باورکردنی میکند.» یعنی علمیتخیلی شرایط غیرممکنی را توصیف میکنند که ممکن است تحت شرایط خاصی رخ بدهند، در حالی که فانتزی علمی روی اتفاقاتی که به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی امکان رخ دادن در جهان واقعی را ندارند، روکشی از واقعنمایی میکشد. برای مثال برون از سیارهی خاموش اثر سی. اس. لوئیس (خالق ماجراهای نارنیا)، از سیارهای بیگانه و ماجراهای علمی برای بیان مفاهیم برتری استفاده میکند، در حالی که احتمال وجود جنگل و موجوداتی آرام و صلحدوست بر روی مریخ، غیرممکن است.
۶-۱-۳-۵- علمیتخیلی وسترن؛ که شامل المانهای علمیتخیلی و داستانهای وسترن است. علمیتخیلی وسترن در گذشته رخ میدهد، یا در دنیایی که به نظر گذشته میرسد. در اینجا مانند استیمپانک، با دنیایی نسبتاً عقبمانده از نظر تکنولوژی روبهرو هستیم که برخی خصوصیات، آن را تبدیل به فضایی علمیتخیلی میکند. از مشهورترین نمونههای این سبک، میتوان به مجموعهی هفت جلدی برج تاریک اثر استفن کینگ اشاره کرد.
۶-۱-۳-۶- وسترن فضایی؛ زیرسبکی از علمیتخیلی که پسزمینههای داستانها و فیلمهای وسترن آمریکایی را در محیطی فضایی و در آینده روایت میکند.
۶-۱-۳-۷- رمانس علمیتخیلی؛ شامل المانهای علمیتخیلی و رمانس.
۶-۱-۳-۸- علمیتخیلی اروتیک
۶-۱-۳-۹- جریان کناری؛ که با المانهای داستانهای جریان اصلی سر و کار دارد، ولی شامل خصوصیات گمانهزن نیز میشود. بعضی از این داستانها مهر جریان اصلی میخورند.
۶-۱-۳-۱۰- سبک متقاطع؛ داستانهایی که از تمایز کامل میان علمیتخیلی و سایر سبکها مثل فانتزی دفاع میکنند (مثلاً اگر داستان در مورد قدرت فکر است، داستان علمیتخیلی است و اگر جادو دارد، فانتزی است). به عنوان مثال داستان نویسندهای به نام کریستوفر استاشف داستان مأموری بین کهکشانی است که روی سیارهای مملو از ساحره، گرگینه و سایر موجودات فانتزی فرود میآید. چنین داستانهایی ممکن است خصوصیات سایر سبکها مانند رمانس، معمایی، سبک تعلیق و حتا وسترن را هم به کار ببرند.
۷- علمیتخیلی پس از عصر طلایی
آسیموف اعتقاد داشت عصر طلایی علمیتخیلی در اواخر سالهای دههی ۱۹۵۰ میلادی به پایان رسید و در این میان، دو عامل فراوانی بیش از حد مجلات عامهپسند و پیشرفتهای سریع علمی، مانند ماهوارهی اسپوتنیک ۱ که فاصلهی میان دنیای علمیتخیلی و واقعی را پر میکرد، بیشترین تأثیر را در پایان آن داشتند.
۷-۱- موج نو
موج نوی علمیتخیلی از سال ۱۹۶۴ آغاز شد. در دههی ۱۹۷۰ نویسندگانی همچون فرانک هربرت، ساموئل آر. دلانی، راجز زلازنی و هارلن الیسون، ایدهها، گرایشات و سبکهای نگارشی متفاوتی را وارد فضای علمیتخیلی کردند و در کنار گروهی از دیگر نویسندگان که به طور عمده انگلیسی بودند، پایهگذار موج نو در علمیتخیلی شدند. اغلب نویسندگان این سبک، علمیتخیلی عامهپسند را مورد تمسخر قرار داده و عدم تلاش داستانهای آن برای آزمودن سبکهای جدید نویسندگی را دلیل نازل بودن آن میدانستند. شاید ری بردبری را بتوان یکی از مهمترین نویسندگانی دانست که در نوشتن علمیتخیلی، دست به نوآوری زد.
بعد از حرکات نوآورانهی نویسندگانی همچون لری نیون و پل اندرسون که علمیتخیلی سخت را از نو تعریف کردند، و دیگرانی همچون اورسلا لگویین که پیشگام علمیتخیلی نرم شدند، نویسندگان وفادار به علمیتخیلی کلاسیک در طی دههی هفتاد و هشتاد میلادی سعی در کنار زدن عملیتخیلی موج نو کردند و با حل شدن این گونهی ادبی در ادبیات جریان اصلی و از سویی، از راه رسیدن سایبرپانک، موج نو به فراموشی سپرده شد.
۸- علمیتخیلی پس از دهه هشتاد میلادی
پس از سالهای ۱۹۸۰ اتفاقات گستردهای در حوزهی ادبیات علمیتخیلی افتاد. تعداد خوانندگان علمیتخیلی افزایش یافت و این گونهی ادبی، طیف گستردهتری را در بر گرفت. داستانهای علمیتخیلی مکتوب بیشتر به صورت کتاب عرضه میشد و از تعداد آنها در مجلات به شدت کاسته شده بود. داستان علمیتخیلی مکتوب جایگاه خود را به عنوان شکل پیشفرض این گونهی ادبی از دست داد و بسیاری از مصرف کنندگان این گونه، از طریق فیلم و تلویزیون و بازیهای کامپیوتری، و بی آن که اساساٌ داستان علمیتخیلی بخوانند، به این موارد دسترسی یافتند. از سوی دیگر، برخی از آثار مکتوب در حکم اثر تبلیغی بودند که پس از ورود یک فیلم یا سریال یا بازی علمیتخیلی، به عنوان محصول جنبی در کنار آن وارد بازار میشدند. به این ترتیب بخشی از بازار علمیتخیلی مکتوب متعلق به شرکتهایی شد که به این آثار به شکل تجاری نگاه میکردند.
از سوی دیگر، چهارچوب اصلی خوانندگان مستقل متون علمیتخیلی نیز دچار دگرگونی شد. از ۱۹۸۰ به بعد، رابطهی داستان علمیتخیلی و جهان، به گونهای از رابطه تغییر یافته است که به منزلهی نوعی کنترل و استفادهی متقابل محسوب میشود. میان دنیایی که در آن زندگی میکنیم، و دنیاهای آیندهای که تجسم میشوند، شباهت کاهشپذیری وجود دارد. سالها است که نوعی رکود در مضمون و تکنیکهای این گونهی ادبی فراگیر شده است، هر چند که برخی گونههای جدید متأثر از تغییر فرهنگ و تکنولوژی بشری به آن افزوده شد.
۸-۱- سایبرپانک
در دههی ۱۹۸۰ دو سبک اصلی به ادبیات علمیتخیلی اضافه شدند. نخست سایبرپانک که به دلیل تمرکز بر تکنولوژی برتر و سطح زندگی پایین شهرت دارد و نام خود را از ترکیب سایبرنتیک و پانک گرفته است. سایبرپانک نخستین بار در رمان نرومنسر نوشته ویلیام گیبسن، چاپ شده به سال ۱۹۸۴ مطرح شد. از نویسندگان مهم این سبک میتوان بروس استرلینگ، جان شرلی و متأخر از آنها، نیل استفنسون را نام برد. دو زیرسبک سایبرپانک عبارت است از:
۸-۱-۱- بایوپانک
از خصوصیات رمانهای پلیسی رده بالا، فیلمهای نوآر، انیمههای ژاپنی و نثر پستمدرن برای شرح آن روی سکهی بیوتکنولوژی، بخش پوچگرایانه و کریه آن استفاده میکند. داستان اغلب ماجرای گروهی کوچک از انسانهای جهش یافته است که به دلیل تفاوت خود با انسانهای عادی، از جامعه طرد میشوند. برای مثال کتاب و فیلم پارک ژوراسیک، ماجرای گروهی دانشمند است که به قصد تحقیق و برپایی مهیجترین باغوحش تاریخ بشریت، دایناسورها را بازسازی ژنتیکی میکنند، ولی این موجودات ماقبل تاریخ از کنترل خارج شده و به انسانها هجوم میبرند.
۸-۱-۲- استیمپانک
وجه مشخصهی آن (یا قسمت اعظم آن) مربوط به دورهای میشود که نیروی بخار هنوز به طور گسترده به کار میرود. زمان آن معمولاً قرن نوزدهم میلادی و بیشتر اوقات انگلستان دوران ویکتوریایی است. تفاوت ماجرا در این است که اختراعاتی مانند آنچه در کتابهای اچ. جی. ولز و ژول ورن آمده، وجود دارند و یا اختراعاتی مانند کامپیوتر پیش از زمان خود به وقوع پیوسته است.
۸-۲- اپرای فضایی نو
سبک دیگری که در این دوران به ادبیات علمیتخیلی افزوده شد، اپرای فضایی نو بود. هر چند داستانهای سبک اپرای فضایی در سالهایی با بیمهری روبه رو شد، اما این زیرسبک هرگز از میان علمیتخیلیهای عامهپسند حذف نشده است. در سالهای دههی ۱۹۸۰ این سبک قدیمی با آثاری چون مجموعه اندر (Ender) نوشتهی اورسون اسکات کارد، حماسهی تعالی اثر دیوید برین و کیهاندولتهای متحد نوشته سی. جی. شری وارد دورانی جدید شد. پس از این دوران، داستانهایی همچون شیزماتریکس بروس استرلینگ، گلهای خلاء شاهکار مایکل سوانویک، چهارصد میلیارد ستاره اثر پل مکآولی و زمان ازلی نوشتهی گرگ بیر، به کلی این سبک را دگرگون ساخت و پایهگذار سبکی شد که از آن با عنوان اپرای فضایی نو یاد میشود.
اصطلاح اپرای فضایی نو به آثاری اطلاق شده است که از سالهای دهه ۱۹۹۰ در میان ادبیات علمیتخیلی غیر آمریکایی، در انگلستان و استرالیا توسط نویسندگانی همچون نیل آشر، استفن بکستر، پیتر همیلتون، ریچارد مورگان، آلستر رینولدز و چارلز اشتراوس به بازار عرضه شد. این نویسندگان حجم عظیمی از اپرای فضایی را به رشتهی تحریر در آوردند و در آنها جدیدترین پیشرفتهای علمی همچون نانوتکنولوژی، هوش مصنوعی، درگاههای انتقال جسم و فیزیک مدرن را به کار بستند. پس از این بود که برخی نویسندگان آمریکایی همچون ویل مککارتی، لیندا ناگاتا، رابرت رید، والتر ویلیامز و جورج زیروسکی به این سبک روی آوردند و این مسیر را ادامه دادند.
۹- نتیجه
علمیتخیلی از گونهی بسیاری چیزهایی است که در فهم بشر میگنجد. در آن، محال و ممکن به شکلی جدانشدنی در هم میآمیزند و در هم میجهند. داستانهای علمىتخیلی، همه بر پرسشهایی متمرکز بودهاند که انسانها از هنگام آغاز تمدن همواره از خود پرسیدهاند. شاید به همین دلیل باشد که ریشههای آن را تا کهنترین دوران ادبیات بشری میتوان جستجو کرد. با تمام اینها، علمیتخیلی پدیدهای جدید و حاصل صنعتی شدن دو قرن اخیر و انقلابهای علمی و اجتماعی است و تأثیر متقابل میان زندگی بشری و ادبیات علمیتخیلی قابل پنهان ساختن نیست. آن چنان که خط سیر تاریخی ادبیات علمیتخیلی، آیینهای از پیشرفتها، تفکرات و مخاطرات نسل بشر است. با این وجود، هر چند علمیتخیلی سوار بر موج انقلاب صنعتی شکل گرفت و خود را به پیش راند، با گذشت زمان و تغییر دغدغههای بشر و به تبع آن نویسندگان، این جریان مسیر خود را با انفجار اطلاعات در قرن نوین همراه نساخته است؛ تا آن حد که اکثر قریب به اتفاق آثار برجستهی علمیتخیلی به نیمهی اول قرن بیستم تعلق دارند. علمیتخیلی امروز مملو از رکود است، و گذشتهی علمیتخیلی شامل اسناد مرده، مجلات مرده، نویسندگان مرده، خاطرات مرده و با این حال، کلمات زنده است. بی تردید گذشتهی داستان علمیتخیلی نسبت به وضعیت حال آن از کفهی سنگینتری برخوردار است.
منابع و مأخذ:
٨. برایان اسپیلفورد، ”سرآغاز علمیتخیلی، پیش از شکلگیری ژانر“، فصلنامهی فارابی، دورهی چهاردهم، شمارهی اول، شمارهی مسلسل ۵٣، پاییز ١٣٨٣، صص ٢٠٦-١٩٣.
٩. ری بردبری، ”آخرین شب جهان“، حسین شهرابی، چاپ اول، تهران، نشر نزدیک، ١٣٨٤.
١٠. آیزاک آسیموف، ”من: آسیموف“، مهرداد تویسرکانی، چاپ اول، تهران، انتشارات کاروان، ١٣٨٨.
١١. دانشنامهی علمیتخیلی و فانتزی، مدخل علمیتخیلی، تیر ١٣٨٨، (wiki.fantasy.ir).