گالاکتیکا: جستجو به دنبال زمین
«اخترناو گالاکتیکا» [1] یک سریال علمیتخیلی آمریکایی ساختهی گلن لارسون [2] است. در واقع اولین جرقههای این سریال در سال 1978 زده شد و به دنبال آن سری کوتاهی در 1980 از تلوزیون پخش شد. سپس چند داستان اقتباسی، رمان، کمیک، بازی تختهای و کامپیوتری آن هم به بازار آمد. اما مهمترین حرکت در این دنیای خیالی و داستانی سال 2003 انجام شد؛ در این سال یک سری کوتاه دو قسمتی ساختهی رونالد مور [3] و دیوید آیک [4] پخش شد و این امر مقدمهای بود برای نمایش چهار سیزن کامل میان سالهای 2004 تا 2009. در نهایت دنبالهای با نام «کپریکا» [5] در سال 2010 ساخته شد و قرار است دنبالهی دیگری با عنوان «اخترناو گالاکتیکا: خون و کروم» [6] در سال 2012 پخش شود.
ماجرای «اخترناو گالاکتیکا» در نقطهای دور از کهکشانی ناشناخته، در زمانی نامعلوم میگذرد. در این دنیا تمدن انسانی به اوج پیشرفتهای تکنولوژیک رسیده است و اکنون بر دوازده سیارهی گوناگون که با نام «دوازده کلونی» شناخته میشوند، سکونت دارد. افسانه میگوید که منشا این انسانها سیارهای نامعلوم به نام «کوبول» [7] بوده و آنها سالیان سال قبل به این دوازده سیاره مهاجرت کردهاند. مهمترین گره داستانی در این دنیا، نبردی چندین ساله میان دوازده کلونی با نژادی سایبرنتیک به نام «سایلون» [8] است. آنطور که در مجموعه میبینیم، سایلونها دستساز خود انسانها هستند و از اولین ماشینهای هوشمند منتج شدهاند و حالا خیال نسلکشی و انقراض خالقان خود، انسانها را دارند.
سریال سال 1980
در این مجموعه که از سوی شبکهی ABC ساخته شد، ناوگان انسانهای بازمانده زمین را پیدا کرده و مشغول محافظت از آن در برابر سایلونها میشوند. متاسفانه این سریال به دلیل بودجهی اندکی که در اختیار داشت، همچنین داستان پراکنده و زمان پخش نامناسب، با شکست مواجه شد.
خلاصهای از فصلهای سریال سال 2004 (اخطار: ممکن است مطلب زیر تمام یا بخشی از داستان را لو دهد.)
انسان دست به خلقت روبات میزند و کمکم هوش مصنوعی را در آنها جایگذاری میکند تا سرباز و کارگرانی مطیع به دست بیاورد. اما سایلونها به رسم تمامی روباتها، در مقابل انسانها شورش میکنند و با به دست گرفتن کنترل تمامی دستگاههای الکترونیک، وارد جنگی تمام عیار با انسانها میشوند. اما نبرد برابر پیش میرود. سایلونها چندان زیاد نیستند و انسانها هم در مقابل سرکوب خدمتگزاران سابق خود از هیچ قلع و قمعی فروگذاری نمیکنند. بنابراین آتشبس میشود و سایلونها به گوشهای نامعلوم از کهکشان میگریزند و قرار میشود هر سال نمایندهای از انسانها و سایلونها در سیارهای مرزی ملاقات کرده و پیمان صلح را تجدید کنند.
حالا چهل سال از رفتن سایلونها میگذرد. میبینیم که هر سال نمایندهای از انسانها به سیارهی مرزی میرود و به انتظار سفیر سایلونها مینشیند؛ اما آنها چهل سال است که خود را به انسانها نشان ندادهاند. اما این بار اوضاع فرق میکند. در باز میشود و زنی قدبلند و بلوند وارد میشود. او آخرین دستاورد سایلونها است: نمونهای که با انسان مو نمیزند، نامیرا است و خیالی جز نابودی انسان در سر ندارد. ظاهراً سایلونها در این چهل سال جز ساختن نمونههای انسانی، مشغول نفوذ در جامعهی دشمنان خود نیز بودهاند. با پیشرفت داستان این دلهره در ذهن بیننده ایجاد میشود که ممکن است هر شخصیتی سایلون از آب در بیاید؛ همانطور که در برخی موارد همینطور هم میشود.
سایلونها با حملهای یک باره و غافلگیر کننده، هر دوازده کلونی را با خاک یکسان میکنند. حالا تنها انسانهای معدودی در فضا باقی ماندهاند که تعدادشان به زحمت به پنجاه هزار نفر میرسد. و امید همه فقط یک چیز است: اخترناو گالاکتیکا.
اخترناو گالاکتیکا بازماندهای از جنگ چهل سال پیش است. یکی از آخرین نمونههایی که به شبکهی کامپیوتری مجهز نشده و در روزهای پیش از حملهی سایلونها آمادهی بازنشستگی و ورود به موزهی هوافضا را میشود. اما با از راه رسیدن جنگ و از کار افتادن تمامی اخترناوهای مدرنی که تماماً کامپیوتری – و در نتیجه مناسب برای نفوذ سایلونها – هستند، گالاکتیکا میماند و فرماندهی پیر و معاون دائمالخمر و مشتی افسر مشکلدار و کجاخلاق و بعضاً روانی که باید در خط مقدم بایستند و بازماندهی بشریت را به سر منزل رهایی برسانند.
تم و شخصیتها
داستان اخترناو گالاکتیکا از پیچیدگی خاصی برخوردار است. علاوه بر تم سنگین و جذاب، با شخصیتهای بسیاری روبرو هستیم که اغلب چندوجهی هستند و شناخت آنها نیاز به زمان دارد. در تم داستان همه چیز، از انتقام و مذهب گرفته تا عقدههای فروخفته و دلاوری و ترس و عشق را میتوان پیدا کرد. سریال جنبهای اجتماعی نیز دارد؛ به این معنا که بر روی روابط انسانها و جامعهایی که حاصل تعاملات آنها است، بسیار تاکید و تمرکز دارد. همه چیز منطقی پیش میرود – البته منظور خردهجریانات داستان است، چرا که بسیار انتهای سریال را رضایتبخش و منطقی نمیدانند. از یک طرف انسانهای سرخورده و وحشتزده و بازمانده از جنگی نابرابر را داریم که در فضا سرگردان هستند و جز امید به افسانهای دور و خیالی، هیچ چیز دیگری در اختیار ندارند. و در مقابل سایلونها که رنگ و بوی انسانی گرفتهاند و گرچه خود را انسان نمیدانند و از آنها متنفرند، اما میتوان به راحتی آنها را طرف خصم هر جنگی دانست و غرایز و انگیزههایشان را درک کرد. در واقع نه انسانها سفید و قربانی هستند و نه سایلونها سیاه و ستمگر.
سایلونها
سایلونها نژادی سایبرنتیک هستند که در هر دو مجموعهی 1978 و 2004 حضور دارند، با این حال خصوصیات و منشا آنها در این دو سری با هم تفاوت بسیاری دارد. البته در هر دو مجموعه سایلون رایدرها و مقر سایلونها و سنتورینها را میبینیم و در «کپریکا» هم مشخص میشود سایلونها چطور خلق شدهاند که البته این هم روایتی کاملاً متفاوت با نسخههای قبلی است.
سایلونهای 1978 یک نژاد مصنوعی نیستند، بلکه موجوداتی خزندهشکل هستند که به دلیل سقوط ناگهانی رشد جمعیت و پیش آمدن خطر انقراض، روباتهایی همنام خود برای خدمتگزاری و تشکیل ارتش خلق میکنند.
سایلونهای 2004 به دست انسانها و به عنوان کارگران و سربازان سایبرنتیک ایجاد میشوند. درست مثل نسخهی قدیمیتر سریال، اینجا هم سایلونها جمعیت بسیاری از انسانها را نابود کرده و در فضا به دنبال بازماندههای آنها به راه میافتند. اما نکتهی متفاوت آنجا است که حالا سایلونها سیزده مدل مشابه انسان دارند. با این که تمرکز سریال بر این سیزده مدل قرار دارد، اما سنتورینهای [9] مشابه سریال قدیمی هم دیده میشود. تکنولوژی سایلونها به جای روباتیک، بر پایهی مهندسی ژنتیک و بیولوژی مواد مصنوعی قرار دارد. انسانها سنتورینها را از سر تحقیر «تستر» و مدلهای انسانگونه را «پوست پوشیده» [10] مینامند.
قبل از حملهی اصلی سایلونها، انسانها آنها را قدرتمند اما بیضرر میدانستند. تکنولوژی انسانها و سایلونها در مواردی چون جهش فرافضا و کنترل موشکی بسیار مشابه بود و مثلاً در قسمت اول میبینیم که فرمانده آداما [11] اجازهی ورود خبرنگارانی را که کامپیوترهای شبکهای دارند، نمیدهد و اعلام میکند که سایلونها هم اول از همین دستگاهها زاده شدند. از نظر تکنولوژیهای روباتیک و کامپیوتر، سایلونها بسیار پیشرفتهتر از انسانها هستند و فرمانده آداما اعتقاد دارد تا زمانی که انسانها از شبکههای کامپیوتری متصل دوری کنند، به دلیل برتری تعداد و منابع صنعتی خود دست بالا را در اختیار خواهند داشت. اما وقتی گایوس بالتار [12] دسترسی به فریم اصلی سیستم دفاعی دوازده کلونی را به مدل شش سایلونها میدهد، همه چیز فرو میپاشد. شش ناوگان انسانها را خلع سلاح کرده و سایلونها یک شبه حمله میکنند و انسان را تا مرض انقراض پیش میبرند.
در نسخهی سال 2004 میبینیم که دلیل اصلی حملهی سایلونها مذهب است. آنها انسانها را به دلیل چندخدایی و ایرادات شخصیتی گناهکار دانسته و معتقدند باید تکتکشان را نابود کرد. اما در نسخهی 1978 سایلونها به این دلیل وارد جنگ با انسانها میشوند که نژادی از موجودات بیگانه و بردهی خالقین سایلونها – همان موجودات خزنده شکل – از انسانها کمک میگیرند و به همین دلیل جنگ بالا میگیرد.
لازم به ذکر است که در نسخهی سال 2004 کلمهی سایلون از عبارت Cybernetic Lifeform Node گرفته شده است.
مذهب انسانها
شاید مهمترین تم مذهبی سریال، جستجوی انسانهای بازمانده به دنبال زمین باشد. این جستجو به انگیزهی متون مذهبی کهنی انجام میشود که از سیزده قبیلهی انسانی سخن میگوید؛ زمانی یکی از این قبایل از بقیه جدا شده و در سیارهای دوردست و ناشناخته به نام زمین، تمدنی جدید بر پا کرده است. انسانها در جستجوی خود به دنبال این سیارهی افسانهای و برادران گمشدهی خود، با خرابهها و نشانههای بسیاری در سرتاسر کهکشان روبرو میشوند که هر کدام نشانی است از موقعیت احتمالی زمین. همچنین در بخشهای حساسی از داستان، شخصیتها را میبینیم که به یاری قدرتهایی فراتر از سطح درک بشر، به سوی زمین و رستگاری هدایت میشوند.
باید اشاره داشت که انسانهای دوازده کلونی چندخدایی هستند و ایزدان کوبول را ستایش میکنند. مردمان دوازده کلونی مثل انسانهای معمولی بعضاً مذهبی، بعضاً لامذهب و برخی نیز میانهرو هستند. جالب این که اسامی ایزدان کوبول مطابق با ایزدان یونان باستان است؛ در دوازده کلونی زئوس، هرا، آتنا، پوزایدون، آرس و آپولو ستایش و پرستش میشوند. اما این ایزدان بسیار اخلاقگراتر از همنامان یونانی خود هستند و انسانها اعتقاد دارند آنها بر رفتار انسانها نظارت داشته و در صورت لزوم، برای خیر آنها وارد عمل میشوند. در واقع ایزدان مورد پرستش مردمان دوازده کلونی بیشتر به خدایگان دورههای کلاسیک و هلنیستیک یونان نزدیک هستند تا ایزدان بیشرم و بیاخلاق یونان باستان. همچنین نام دوازده کلونی از روی گاهشمار یونانی-رمی انتخاب شده است. احتمالاً قصد نهایی سازندگان سریال آن بوده که به طور تلویحی نشان دهند ایزدان یونان باستان و تقویم آنها با ورود انسانهای دوازده کلونی به زمین، به دست ما رسیده است.
مهمترین منبع مذهب دوازده کلونی، طومارهای مقدس هستند. این طومارها از روزهای آغازین انسانها سخن میگویند و تعریف میکنند چطور انسانها و ایزدان در کنار هم بر سیارهای به نام کوبول زندگی میکردند. ظاهراً در برههای از زمان انسانها تقسیم به سیزده بخش شدهاند؛ دوازده تای آنها کلونیها را تشکیل داده و سیزدهمی رهسپار زمین شده است. جالبترین کلام این طومارها، جملهی آغازین آنهاست: «زندگی در اینجا جایی آن بیرون آغاز شد.» و این امر به منشا بیگانهی انسانها اشاره دارد.
داستان چندان به این طومارهای مقدس و محتویات آنها نمیپردازد. یکی از آنها که «کتاب پیتیا» [13] نام دارد، سرگذشت پیشگویی باستانی است که به همراه قبیلهی سیزدهم به زمین رفت. پیتیا به زبانی شعرگونه هجرت دوازده کلونی و سرنوشت آنها را ذکر میکند. همچنین پیشگویی میکند در زمان بدبختی، رهبری رو به مرگ فرا میرسد و قبایل را به رستگاری میرساند. همین پیشگویی است که لارا رازلین [14] مبتلا به سرطان را متقاعد میسازد منظور از این رهبر، باید خودش باشد.
در ساخت مذهب مردمان دوازده کلونی، سازندگان از هندوییسم استفادهی فراوانی بردهاند. مثلاً آهنگ آغازین هر بخش با نسخهای تازه از مانترای گایاتری همراه است که مذهبیون هندوییسم وقف الههی خورشید، ساویتر میکنند. همچنین در یکی از مراسمهای دفن و یادبود، کشیشی نشان داده میشود که برای آمرزش کشته شدگان دعایی هندی و بسیار مهم از یکی از اوپانیشادها به زبان میآورد.
مذهب سایلونها
بسیاری از سایلونها مذهبی و خداپرست هستند. البته مذهب آنها از زمین تا آسمان با انسانها تفاوت دارد؛ چرا که آنها یک خدا را میپرستند و عقایدشان بسیار به مکاتب ابراهیمی نزدیک است. آنها باور دارند ایزدشان دانای کل و تماماً خیر و حضور است و روزی دست به کار شده و سرنوشت جهان را تعیین میکند. البته میزان ایمان هر سایلون به مدلش هم بستگی دارد؛ مثلاً مدل کاویل [15] لامذهب است. از سوی دیگر مذهب سایلونها بعداً از سوی گایوس بالتار – که شمارهی شش اصلی او را به کیش درآورده - در میان انسانها تبلیغ شده و طرفدارانی هم پیدا میکند.
بازتاب جامعهی مدرن در اخترناو گالاکتیکا
روزنامهی تایمز در مورد این سریال اینطور نوشته است: «اخترناو گالاکتیکا یک علمیتخیلی تمثیلی از جنگ و ترور است؛ همه چیز، از اصول مذاهب امروزی گرفته تا زندان و قتل و زیر پا گذاشته شدن آزادی و حتا رسوایی شکنجهی زندانیان در آن به چشم میخورد.» در واقع این سریال کوشیده است رگهی واقعگرایی خود را با ارجاع به اتفاقات تاریخ حال حاضر زمین به دست بیاورد؛ مثلاً تحلیف لارا رازلین بعد از نابودی دوازده کلونی، درست مانند مراسم تحلیف لیندون جانسون [16] بعد از ترور کندی است. یا شرایطی که در عرشهی گالاکتیکا میبینیم، آینهی تمامی اضطرابها و آشفتگیهای بعد از یازده سپتامبر است. خیلیها سایلونها را تصویری کج و معوج از القاعده میدانند و حتا گاردین نوشته است: «اخترناو گالاکتیکا تنها درام تقدیر شده است که جرات سر و کله زدن با مسالهی جنگ با ترور را به خود داده است.» این سریال با شجاعت قدم به دنیای تروریستهایی میگذارد که از سر خشم و انتقام ناشی از سرکوبی، دست به عملیات انتحاری میزنند. مثلاً سایلون مدل 5 که پنهانی وارد گالاکتیکا میشود و در کریدوری پر رفت و آمد بمب همراه خود را منفجر میکند؛ یا شارون والری [17] (بومر [18]) که وقتی نیمهی سایلونش بیدار میشود، به روی فرمانده آداما اسلحه کشیده و شلیک میکند. داستان آنقدر به خوبی و دقت دنبال میشود که با پیشرفت سریال، انسانها را میبینیم که تبدیل به بمبگذاران انتحاری میشوند.
البته رونالد مور – تهیه کنندهی سریال – اشاره کرده است که سایلونها و القاعده تماماً برابر نیستند؛ «سایلونها کمی شبیه القاعده، کمی شبیه کلیسای کاتولیک و کمی شبیه آمریکای مدرن هستند.» در واقع در این داستان نشان داده میشود که انسانهای تحت سلطه و رو به انقراض، چطور به بمبگذاری روی میآورند. خیلیها عقیده دارند که فصل سوم داستان، بازگویی تلخی از اشغال عراق به دست آمریکا است. هر بینندهی اخباری در آمریکا به خوبی میتواند صحنهی اشغال شهرها به دست سایلونها را مشابه ویدیوهای اخباری از اشغال عراق بداند. منطق سایلونها هم بسیار آشنا و وحشتآور است؛ آنها دوست ندارند خشن باشند، اما طاقت شکست هم ندارند. شاید سریال میخواهد نشان دهد که اشغال هر نقطه از دنیا، هر چقدر که با قصد خیر باشد، باز هم جنبههایی منفی خواهد داشت و یکی از نتایج آن بمبگذاری خواهد بود. «نقطهی اوج فصل سوم آنجاست که داستان یک بمبگذار انتحاری را از چشمان خود او دنبال میکنیم و درکش میکنیم ... چرا که دلیل او با منطق ما میخواند. در واقع تماماً با این تروریستها همدردی میکنیم.»
بازخورد
«اخترناو گالاکتیکا» در زمان پخش بازخوردهای مختلفی از تایمز، نشنال ریویو، رولینگ استون، نیوزدی، نیویورک تایمز، نیویورکر، شیکاگو تریبون و امثالهم دریافت کرد. یکی از منتقدان دربارهی آن اینطور نوشته است: «میتوانید هر طور که دوست دارید این سریال را ببینید ... به عنوان یک درام سیاسی، یک بحث مذهبی، یک ساسپنس روانشناسی، یک ماجرای علمیتخیلی، یک تمثیل عمیق از شرایط جهان امروز یا سرگرمی صرف ... و از هر طرف که به آن نگاه کنید، نقصی نخواهید دید.»
رابرت بیانکو [19] از یواسای تودی نوشته است: «این سریال سرشار از خشونت و خشم است و شاید سیاهترین اپرای فضایی در تاریخ تلوزیون آمریکا باشد. در دنیای گالاکتیکا، انسانها مشغول فرارند و زمانی که از دست دشمنان خارجی خلاص میشوند، اختلاف داخلی به جانشان میافتد... شما آنها را با تمام وجود درک میکنید؛ چرا که با تمام پیچیدگیهای خارقالعادهشان، برای ما آشنا هستند. و به همین دلیل گالاکتیکا یک سریال تلوزیونی بینظیر است.»
همچنین در 17 می 2009، سازمان ملل متحد همایشی با موضوع «اخترناو گالاکتیکا» برگزار کرد و افرادی چون ماری مکدانل [20]، ادوارد جیمز اولموس [21]، رونالد مور و دیوید آیک به نمایندگی از خالقان سریال به صحبت دربارهی حقوق بشر، تروریسم و جنگهای مسلحانه پرداختند. در واقع سازمان ملل متحد به این روش قدردانی خود از سریالی تلوزیونی را نشان میداد که مستقیماً به مسایل حساس جهان پرداخته و از سرپوش گذاشتن بر آنها خودداری کرده بود.
پینوشتها:
[1] Battlestar Galactica
[2] Glenn Larson
[3] Ronald Moore
[4] David Eick
[5] Caprica
[6] Battlestar Galactica: Blood and Chrome
[7] Kobol
[8] Cylon
[9] Centurion
[10] Skin-job
[11] Commander Adama
[12] Gaius Baltar
[13] The Book of Pythia
[14] Laura Roslyn
[15] Cavil
[16] Lindon Johnson
[17] Sharon Valerie
[18] Boomer
[19] Robert Bianco
[20] Mary McDonnel
[21] Edward James Olmos