این که به عنوان یک هوادار بدانی از هر کدام از نویسندههای علمیتخیلی یا فانتزی یا وحشت و خلاصه، نویسندههای گمانهزن، کدام کارهایشان روزی روزگاری آن قدر خوششانس بوده که به فارسی ترجمه شود و بیشتر از آن، سعادت دیدن رنگ کاغذ و کتاب شدن را به خودش داشته، حس خوبی میدهد.
این فایده را دارد که بدانی کدام کارها را میتوان در کتابها پیدا کرد و خواند و آنوقت چقدر کار نخوانده روی زمین خواهد ماند که یا باید بگردی و از سر بخت و اقبال، میان مجلات سالهای دور نشانی از بعضیهایشان بیابی، آن هم با کمک حافظهی دیگر هواداران ژانر که اغلب فقط یادشان هست که فلان داستان در بهمان مجله چاپ شده و بسته به سعادتی که داشته باشی، ممکن است حوالی سال چاپش را هم از حافظهشان بیرون بکشند و کمی از زحمت زیر و رو کردن آرشیو آن نشریات (تازه به فرض پیدا کردن دسترسی به آن در بایگانی کتابخانهی ملی یا اگر هنوز نشریه سر پا باشد، بایگانی خود نشریه) برای تو بکاهد. یا این که شاید نسخهی اینترنتیاش را، که چند نفر علاقهمند دیگر مثل خودت پیشتر ترجمه کردهاند، پیدا کنی و با ولع ببلعی و تازه آن موقع برسی به این که حالا چقدر کار به زبان اصلی میماند برای خواندن!
فایده هم نداشته باشد، به این درد میخورد که به عنوان یک علاقهمند ژانر یک گوشهی حافظهات را با چهار تا اسم دیگر پر کنی و هر وقت لازم شد، قیافهای بگیری و به عنوان فرد مطلع، آمار نشر آن نویسنده را بریزی روی دایره و پیگیر بودن خودت را نشان دهی.
برای همین شد که پیش خودمان گفتیم حالا که ویژهنامهی بردبری –دیگر- فقید است، خوب است فهرست کارهای –داستانی- ترجمه شدهاش را هم بنویسیم؛ چون فهرست کردنش به درد هیچ کدام از موارد بالا هم که نخورد، مطمئنا جایش در ویژهنامهی بردبری هست و شاید بعدها یک جایی به کار بیاید.
الف. کتاب
(تابستان موشکی، ییلا، شب تابستانی، زمینیها، مالیاتدهنده، هیأت اعزامی سوم، همچنان دل عاشق است و ماه تابان، مهاجرانه، بامداد سبز، ملخها، ملاقات شبانه، ساحل، گذار، نغمهپردازان، راهی میان آسمان، آشر دو، مردم سالخورده، مریخی، چمدانفروشی، فصل تعطیلی، تماشاگران، شهرهای خاموش، سالهای طولانی، نمنمک باران خواهد آمد، گردش هزار هزار ساله)
(قو، یکی از آن روزها، پسرک نامرئی، لبخند، در فصلی از هوای آرام، رهگذر، صدای پای تابستان، اژدها، یک ساقهی علف، ماشین پرنده، پدربزرگ، مادربزرگ، درود و بدورد، عطر شب تابستان، مسافر زمان، ماشین کلیمانجارو)
(تماس شبانه به خرج مقصد، موشکران، زنان، بزرگراه، آخرین شب جهان، نه شب نه روز، مرد، شهر)
· ری بردبری، امپراطور و مرد پرنده، 1383، زهرا امرایی، تهران: تلاونگ
(دشت آفریقایی، کالئیدوسکوپ، پای دیگر، بزرگراه، مرد، باران طولانی، آشر دو، آخرین شب جهان، موشک، نه شب نه روز، روباه و جنگل، ملاقات کننده، شرکت مریونت، شهر، ساعت صفر)
(جلگه، کالیدوسکوپ، پای دیگر، شاهراه، مرد، باران طولانی، خلبان راکت، بالونهای آتشین، آخرین شب جهان، تبعیدیها، یک شب یا صبح ویژه، روباه و بیشه، ملاقاتی، بتون مخلوطکن، کمپانی عروسکسازی، شهر، ساعت صفر، راکت)
ب. گلچینهای ادبی
(داستان باران نمنم خواهد باید از کتاب The Martian Chronicles)
(دو داستان کسی که انتظار میکشد و تعطیلات از مجموعهی The machineries of Joy)
پ. مجلات و نشریات