کارگردان: مارتین اسکورسیزی
فیلمنامهنویس: جان لوگان
بر اساس رمان اختراع هوگو کابره، نوشتهی برایان سلزنیک
بازیگران: سر بن کیگزلی(ژرژ ملییس)، آسا باترفیلد(هوگو)، ساشا بارون کوهن(مامور ایستگاه)، کلوئه گریس مورتز(ایزابل)، جود لا(پدر هوگو)
موسیقی: هوارد شور
مدیر فیلمبرداری: رابرت ریچاردسن
تدوین: تلما شونمیکر
ژانر: ماجرایی، درام، خانوادگی
زمان: ۱۲۶ دقیقه
محصول: ۲۰۱۱ آمریکا
خلاصهی داستان
هوگو، پسربچهای است که در دههی ۱۹۳۰ در ایستگاه قطاری در پاریس زندگی میکند. او تعمیر ساعت را از پدر و عمویش یاد گرفته است که از تعمیرکاران ساعت ایستگاه راهآهن بودند. تنها چیزی که از پدرش برای او باقی مانده رباتی است که هوگو سعی دارد آن را تعمیر کند. در ادامهی داستان، هوگو با مغازهداری به نام ژرژ ملییس آشنا میشود. هوگو یاد میگیرد چگونهروبات را تعمیر کند و ژرژ ملییس هم با گذشتهاش روبرو میشود.
ساخت فیلم
«اختراع هوگو کابره» کتابی است ۳۰۰ صفحهای. مارتین اسکورسیزی با جزئیاتی که از داستان میشنود، حق ساخت فیلم را پیش از انتشار کتاب از برایان سلزنیک میخرد. سپس جان لوگان، فیلمنامهنویس آثاری چون گلادیاتور و هوانورد که قبلاً هم با اسکورسیزی همکاری داشته است، داستان هوگو را با بیشترین وفاداری به کتاب به فیلمنامه تبدیل میکند. و مارتین اسکورسیزی برای اولین بار یکی از فیلمهایش را به صورت سهبعدی میسازد.
کتاب «اختراع هوگو کابره»
اختراع هوگو کابره کتابی است که برایان سلزنیک در ۳۰۰ صفحه نوشته است. این کتاب نه به صورت کامل برای کودکان نوشته شده است و نه به صورت کامل یک رمان محسوب میشود. در حقیقت این کتاب ترکیبی از دنیای فانتزی و خیالانگیز کودکان و دنیای واقعی بزرگسالان است و همینطور ترکیبی از رمان، کمیک و سینما. داستان در این کتاب هم از طریق واژهها روایت میشود و هم از طریق تصویر. در جایی که واژهها حضور دارند، تصویری نمیبینیم و در جایی که تصاویر حضور دارند، داستان را با دیدن تصاویر دنبال میکنیم. شاید به نوعی بتوان این کتاب را رمان-سینما نامید.
فیلم هوگو، سینما، ژرژ ملییس، سینمای فانتزی و علمی تخیلی و سینمای سهبعدی
فیلم هوگو دو خط داستانی را دنبال میکند. داستان کودکی که در ایستگاه قطار و بدون پدرش زندگی میکند و رباتی دارد که در پی تعمیر آن است و داستان پیرمردی که مغازهای در همان ایستگاه دارد و گذشتهای باشکوه داشته و اکنون تنها در پی تعمیر اسباببازی کوچک است. و از تضاد بین این دو خط داستانی است که داستان هوگو شکل میگیرد. داستانی دربارهی به دست آوردن آینده و داستانی دربارهی از دست دادن گذشته. و هر چه بیشتر در داستان جلوتر میرویم، شاهد نزدیک شدن این دو خط داستانی به هم هستیم تا جایی که در پایان داستان این دو خط به هم میرسند.
داستان هوگو به تاریخ سینما نیز اشاره دارد و به یکی از بزرگان هنر هفتم، ژرژ ملییس. ژرژ ملییس سینماگری بود که از نخستین روزهای اختراع سینما توسط برادران لومیر شیفتهی این هنر شد و به ساخت نخستین فیلمهای فانتزی و علمیتخیلی سینما دست زد. وی با تجربیاتی که از شعبدهبازی به دست آورده بود، استودیویی را برای خودش تأسیس کرد و در آن با استفاده از دستگاههای مکانیکی و عکس و رنگی کردن دستی فیلمها نخستین فیلمهای گمانهزن تاریخ سینما را ساخت. اگر در اولین فیلم سینما قطاری به سمت مردم میآید و آنها از ترس فرار میکنند، در فیلمهای ملییس مردم اوایل سدهی بیستم میتوانستند چیزهایی را ببینند که سالها بعد اتفاق میافتد: فیلم سفر به ماه!
و شاید پایهی فیلم سهبعدی نیز توسط ملییس گذاشته شده باشد. ملییس از فیلمهایش دو کپی تهیه میکرد، یکی برای نمایش در اروپا و یکی هم برای نمایش در آمریکا. و هماکنون یکی از کمپانیها توانسته با ترکیب این دو نسخه به فیلمی دست یابد که شاید پایهی فیلمهای سهبعدی باشد.
روبات به نشانهی کلیت داستان
روباتی را که پدر هوگو برای او به جا گذاشته است، میتوان به عنوان کلیت داستان فرض کرد که با کامل شدن هر بخش ربات، بخشی از داستان نیز کامل میشود و یا با کامل شدن بخشی از داستان بخشی ازروبات نیز تعمیر میشود. و آنجا که داستان(شخصیتها) به بنبست میرسد،روبات دست به کار میشود و گره داستان را باز میکند.
پیش به سوی رویاها
هوگو فیلمی است دربارهی رویاها، دربارهی اینکه شعبدهباز بزرگی شویم (هوگو)، نویسندهی بزرگی شویم (ایزابل) و در یاد و خاطرهی مردم باقی بمانیم (ژرژ ملییس). هر سهی این شخصیتها به دنبال رویاهایشان هستند و طبیعتاً در این راه با سختیهایی هم روبهرو میشوند؛ اما سرانجام در پایان راه به رویاهایشان میرسند و رویاهایی تازه را آغاز میکنند.