مورخ (1)
نویسنده: الیزابت کاستووا (2)
مترجم: ژاله نوینی
ناشر: انتشارات کاروان
شمارگان: 2000 نسخه
چاپ اول: 1388
قیمت: 14500تومان
830 صفحه
قبری بزرگ وجود داشت که از بقیهي قبرها بسیار باشکوهتر بود. بسیار بزرگ با ابعاد باشکوه و شاهانه. روی آن یک کلمه نوشته شده بود:
دراکولا
برام استوکر (3)، دراکولا، 1897
الیزابت کاستووا متولد دسامبر 1964 است و در نیولاندن کنتیکت به دنیا آمده است. اولین و معروفترین اثر او که در سال 2005 رکورد سریعترین فروش در تاریخ آمریکا را شکست کتاب مورخ است. مبلغ عادی قرارداد برای اولین اثر یک نویسندهی گمنام در آمریکا 30000دلار است، اما شرکت انتشاراتی لیتل براون و شرکا با پیشنهاد مبلغ 2 میلیون دلار در مناقصه برای خرید حق انتشار این کتاب پیروز میشود. در توضیح برای این مبلغ سنگین این ناشر پاسخ میدهد که همه مطمئن بودند این کتاب راز داوینچی بعدی خواهد بود.
با تبلیغات بالایی که برای این کتاب شد (هر چند زیاد اما نه بیشتر از استحقاق واقعیاش) این کتاب به زودی به بیست و هشت زبان ترجمه شد و تا مدتها پرفروشترین کتاب در بسیاری از کشورها بود. همچنین خیلی زود کتاب به خاطر سبک نگارش و تلفیق دو گونهی ادبی ماجراجویی و تاریخی به سیاق «راز داوینچی» به «راز دراکولا» معروف شد.
این کتاب را در سبکهای ادبی مختلفی طبقهبندی کردهاند. از جمله گوتیک، ماجراجویانه، کارآگاهی، سفرنامه، رومان تاریخی پستمدرن، داستان مجموعهنامهای و تاریخی-حادثهای. هرچند بخشی از این کتاب بر پایهی کتاب دراکولای برام استوکر نوشته شده است، ترسناک نیست و بیشتر وهمی و حادثهایست.
الیزلبت کاستووا ریشهی الهامهای خود برای نگارش این کتاب را پدرش و داستانهای او دربارهی دربارهی دراکولا میداند. خانوادهی او هنگامی که پدرش در دانشگاهی در سلوونی تدریس میکرد ساکن اروپا بودند و در اروپا سفر میکردند. همچنین مادر الیزابت کتابدار بود و او و خواهرش میتوانستند تا 30 کتاب را از کتابخانه خارج کنند.
وی از دانشگاه ییل مدرک کارشناسی و در دانشگاه میشیگان در رشتهی هنر کارشناسی ارشد گرفته است. همچنین مطالعات گستردهای در تاریخ و هنر و معماری اروپای شرقی دارد. در 1994 اولین بار فکر نوشتن داستانی دربارهی دراکولا به ذهنش میرسد. لحظهی طلایی برای نوشتن رمان مورخ برای او وقتی بود که فهمید بقایای ولد تپش (4)، شاهزادهی والاشیا هرگز یافت نشده است.
ولاد سوم یا ولادیسلائوس که در تاریخ او را به نام ولد صلابهگر و در ادبیات به نام کنت دراکولا میشناسند، شاهزادهی والاشیا یا همان ترانسیلوانیای فعلی بودهاست که در زمان سلطان محمود دوم فرمانروای عثمانی دربرابر یورش او به امپراطوری روم مقاومت میکند. پدر او ولد دراکول یکی از اعضای گروه شوالیهگری «سوسیتاس دراکونیستراروم» (5) بود که عبارتیست لاتین به معنی فرقهی اژدها. از ولد تپش به همین دلیل در بسیاری از مدارک تاریخی با نام دراکولیا نام برده شده است که به معنی پسر دراکول است. باور بر این است که حداقل نام او الهام بخش برام استوکر برای نام گذاری خونآشام معروفش بوده است.
همانند کتاب استوکر که به صورت نامههایی است که شرح سفر چندین ماجراجو و نهایتا ملاقات با خونآشام را در بر دارند، کتاب کاستووا مجموعهی نامههای دو تاریخدان است و نیز نامههایی از گذشتهی تاریخ به طوری که برخی از این نامهها در زمان تصرف اروپای شرقی توسط امپراطوری عثمانی نگاشته شده است. همچنین داستانسرای اصلی دختر یکی از تاریخدانان است و ماجرای اصلی کتاب توسط او شرح داده میشود. کتاب در سه بخش نوشته شده است و از شهر آمستردام شروع میشود و در ترکیه و مجارستان و بلغارستان به پیش میرود.
همانطور که گفته شد این کتاب با استقبال بینظیری روبهرو شد به طوری که در آمریکا تا سال 2005 رکورد سریعترین فروش را شکست و همچنین جایزهی کیل و بوک سنس را به ترتیب در 2005 و 2006 بدست آورد و در سال 2005 نیز نامزد جایزهی اینترنشنال هارر گیلد شد. بخشی از این استقبال شاید به خاطر شباهت ضمنی کتاب با راز داوینچی دن براون باشد. اما اگر کتاب را بخوانیم میبینیم که کتاب از لحن روزنامهنگارانهی کتابهای براون بدور است و متن کتاب کاملاً فاخر است و قدرت توصیف نویسنده بسیار بالاست. همچنین بر خلاف کتابهای براون در داستان از مکانهای واقعی صحبت نمیشود. بجز مکانهایی چون سوفیه، بوداپست و استامبول که حقیقی هستند شهرهای کوچک و دهکدههایی که داستان اصلی در آنها رخ میدهد یا صومعههایی که بقایای دراکولا باید در آنها باشد وجود خارجی ندارند. کاستووا گفته مایل نیست خواننده را با مکانهای حقیقی گیج کند.
از خصوصیات دیگر کتاب تفاوت عمدهایست که با کتابهای خونآشامی نسل جدید دارد. کتاب بجای تمرکز بیش از حد روی خون و خونریزی و ایجاد وحشت از این طریق، بر روی دانش و تاریخ تمرکز دارد و با ایجاد حس تعلیق و واقعینمایی شما را به فکر فرو میبرد و گاهی عمیقاً میترساند. نویسنده سعی دارد هر چه بیشتر به خواننده بباوراند که ماجرای کتاب واقعی است و همانطور که امپراطوری عثمانی وجود داشته است، این حوادث نیز رخ داده است.
و اما خونآشامهای کتاب مورخ تقریباً خونآشامهایی کلاسیک هستند. پوستشان زیر نور خورشید مثل الماس برق نمیزند و جذاب و خوشچهره نیستند. طریقهی تبدیل شدن به خونآشام نیز سه بار گزیده شدن توسط یک خونآشام دیگر است. خونآشامها توسط خنجر نقرهای در قلب یا گلولههای نقره کشته میشوند و از صلیب و چشم زخمهای آبی رنگ میترسند. البته شایان ذکر است که در افسانهها این گرگنماها هستند که با نقره کشته میشوند و همانطور که در این کتاب هم نوشته شده در امپراطوری عثمانی برای کشتن خونآشامها از فرو کردن چوب در قلب استفاده میشود. در ضمن خونآشامها در این کتاب همانند کتاب استوکر قدرت تبدیل شدن به مه و خفاش را نیز دارند.
کاستووا خونآشامها و دراکولا را استعارهای از وحشت و وحشیگریهایی میداند که در طول تاریخ بشر اتفاق میافتد. به طور مثال در بخشی از کتاب مینویسد:
«...چیزی که بیش از هر چیز دیگر آن روز مرا آزار میداد، تصویر محو دراکولا یا توصیف به صلابه کشیدن نبود. بلکه این واقعیت بود که این چیزها-آن طور که به نظر میرسد- حقیقتاً رخ داده بودند. اگر خوب گوش میسپردم شاید حتی صدای نالههای پسرانی از «خاندانهای بزرگ» را میشنیدم که در حال جان دادن بودند. با وجود علاقهی عظیمی که پدرم به تاریخ مبذول داشته بود یک چیز را فراموش کرده بود که به من یاد بدهد: تاریخ واقعیت دارد. و امروز دهها سال بعد از آن اتفاقات میفهمم که نمیتوانسته این کار را بکند. تنها خود تاریخ است که میتواند این موضوع را به شما بیاموزد. و وقتی این موضوع را عمیقاً و واقعاً بیاموزید دیگر نمیتوانید از آن فرار کنید.»
در جایی دیگر از کتاب دراکولا از یکی از تاریخدانان که به دنبال او بوده میپرسد: «تاریخ به ما میآموزد که طبیعت بشر عمیقاً شیطانی است. خیر به کمال نمیرسد اما شر چرا. چرا ذهن خود را در خدمت چیزی در نیاوریم که به کمال میرسد؟... هیچ کمالی به پایهی کمال عذابی نیست که در تاریخ به چشم میخورد. شما به همان چیزی دست خواهید یافت که آرزوی هر مورخی است. تاریخ برایتان واقعیت خواهد بود. اذهانمان را در خون خواهیم شست و پاک خواهیم کرد.»
در نهایت این کتاب از سوی منتقدین نیز از هر دو سو با استقبال بالایی روبهور بوده است. از سویی کاستووا به خاطر قدرت تخیل بالا و تصویرپردازی حقیقیاش مورد تمجید واقع میشود. فضاهای زنده و توصیفات دقیق از شهرهای اروپایی مثل استامبول، آمستردام، بوداپست، آکسفورد و سوفیه و کشورهای ایتالیا، فرانسه، بلغارستان و اسلوونی به کتاب روحی گوتیک و ماهیتی قرون وسطایی میدهد. اما از سویی کتاب به خاطر یکنواختی بیش از حد مورد انتقاد قرار گرفته است.
یکی از جالبترین نکات این داستان این است که نام داستانسرای اصلی داستان که شخصیت اصلی نیز هست در طول کتاب در هیچجا به چشم نمیخورد. همانطور که یکی از منتقدین مینویسد شاید این موضوع به خاطر این است که سفر به نیمهی تاریک وجود بشری چیزی نیست که بتوان آن را محدود به تنها یک شخصیت کرد.
این کتاب را به همهی دوستداران دراکولا و بیش از آن همهی دوستداران تاریخ پیشنهاد میکنم و امیدوارم قبل از خواندن آن به کتاب دراکولای برام استوکر نیز سری بزنید. این کتاب به کسانی که اطلاعات تاریخی محدودی دارند پیشنهاد نمیشود.
بخشی از متن کتاب:
حالا باید به دقت و سریع فکر میکردم. اول آن که خودم شخصاً آن چه را راسی در گزارش آورده بود، با چشمانم دیده بودم: کسی خارج از تهدید فوریای که راسی دریافت کرده بود – در این مورد، کتابداری کثیف با قیافهای عجیب – جای گزیدگی در گردنش داشت. در حالی که از فکرهای احمقانهای که شروع به باورشان کرده بودم، خندهام گرفته بود، به خودم گفتم، فرض کنیم کتابدار ما را یک خونآشام گزیده باشد و اخیراً این اتفاق افتاده باشد. راسی دو شب است که از اتاقش ناپدید شده... به خودم یادآوری کردم: با خونریزی. دراکولا اگر آزاد باشد، ظاهراً هم میل زیادی به بهترینهای دنیای آکادمیک دارد (مانند هجز بیچاره)، و هم از کتابداران آرشیو خوشش میآید. نه – ناگهان راست نشستم؛ تازه متوجه جریان شده بودم – او به کسانی علاقمند بود که آرشیو برگهدان مربوط به افسانههای او را جابجا میکردند. اول آن مرد دولتی که نقشههای راسی را در استانبول از او ربود. نامهی آخر راسی را به یاد آوردم... این بلا سر محقق اسمیتسون هم آمده بود. و البته خود راسی هم که یک نسخه از این کتابها را داشت و اسناد مرتبط به آن را مطالعه کرده بود، در معرض تهدید و خطر بوده است. و بعد آن کتابدار، گرچه هنوز مدرکی ندارم که آن مرد اسناد دراکولا را جابجا کرده باشد. و نهایتاً ... خود من؟
پینوشت:
1. Historian
2. Elizabeth Kostova
3. Bram Stoker
4. Vlad Ţepeş
5. Order of the Dragon