مقدمه
«پیشتازان فضا» که ترجمهی درست نامش میشود «سفرهای ستارهای» (Star Trek)، نوستالژی نسل من هم نیست، چه برسد به جوانهایی که آنقدر به ادبیات علمی و فانتزی ارادت دارند که رنج خواندن یک مجلهی الکترونیک را بر خود هموار کنند. اما این اظهار نظر چندان هم درست نیست. «سفرهای ستارهای» (بگذارید به اسم درستش از آن یاد کنیم، مهم نیست که در این کشور چهل سال است پیشتازان فضا صدایش میزنند) نوستالژی تمام علاقهمندان ادبیات عملی از گذشته تا به حال است و خدا میداند تا کی همینطور خواهد بود. میشود گفت خلق سفرهای ستارهای یک جور ابرنواختر در آسمان رسانهی علمیتخیلی بود که حالا حالاها نورش در آسمان خواهد ماند.
اگر دارید این متن را میخوانید، به احتمال زیاد میدانید خالق اولیهی ایده «جین رادنبری» [1]، نویسندهی ادبیات علمی و تولید کنندهی سریالهای تلویزیونی بود. این مجموعه در سال 1966 با پخش اولین قسمت از شبکهی تلویزیونی NBC متولد شد و از آن زمان تا به حال، شش مجموعهی تلویزیونی و یازده فیلم بر اساس ایدهی اولیهاش ساخته شدهاند. سری اولیهی این مجموعه که به نام «اصلی» [2] شناخته میشود، سه فصل داشت که در فاصلهی سالهای 1966 تا 1969 پخش میشد. بعدها پنج مجموعهی دیگر بر اساس آن ساخته شدند و تعداد کتابها و فنفیکشنهایی هم که دربارهاش نوشته شدهاند آنقدر زیاد است که جمعکردن آمارش گمان نکنم به درد کسی بخورد.
همان موقعها که عشق به فضا و داستانهای علمیتخیلی در دلم افتاده بود، فهمیدم که این سریال زمانی هم از تلویزیون ایران پخش میشده و نوستالژی آن نسلهای دور و دراز گذشته است. برایم خیلی عجیب بود و کلی حیرت کردم، باور نمیکردم تلویزیون ما چیزی به باشکوهی یک سریال فضایی پخش کند. اما خب حقیقت داشت. شهرت این مجموعهی تلویزیونی به حدی رسیده بود که حتا از تلویزیون ملی ایران آن زمان هم پخش شد.
شهرت جهانی «سفرهای ستارهای» و طرفداران جنجالیاش مربوط به زمان پخش خود سریال نیست. کمی پس از اتمام پخش فصل سوم آن از NBC، این شبکهی تلویزیون که از ابتدا هم چندان رغبتی به سریال نداشت و در چندین جای خط داستان اصلیاش دست برده بود، بالاخره کار خودش را کرده و مجموعه را کنسل کرد. گفته میشود همین که پخش سریال به سه فصل رسید، مدیون طرفدارانش است که با درخواست و تقاضا خواستار ادامهاش بودند. پس از کنسل شدن سریال امتیاز پخش آن از ایستگاههای تلویزیون محلی به شرکتی فروخته شد و به این ترتیب دهها ایستگاه تلویزیونی کوچک و بزرگ در آمریکا و بعد در تمام دنیا شروع به پخش مجموعه کردند و بدین ترتیب این سریال به یکی از محبوبترین مجموعههایی تلویزیونی در تمام دنیا تبدیل شد؛ تا جایی که در سالهای اخیر رکورد بینندههای مجموعههای پرطرفدار (نظیر «گمشدگان» [3] یا «دوستان» [4]) را با مجموعهی «سفرهای ستارهای» مقایسه میکنند.
پخش این مجموعه در سالهای پیش از اولین سفر فضایی انسان به ماه شروع شد. اما زمانی بود که اذهان مردم از مصایب جنگهای جهانی آن قدر دور شده بود که به فکر فضا و سفر به دوردستها بیفتد. «سفرهای ستارهای» خیلی زود به یکی از خُردهفرهنگهای دههی هفتاد تبدیل شد و آن قدر طرفدار و هوادار پیدا کرد که چند مجموعهی تلویزیونی دیگر و چندین فیلم سینمایی بر اساس شخصیتها و دنیای آن ساخته شد. هوادارن مجموعه خود را Trekkie نامیدند و از آن زمان گردهماییهای سالیانهای برای این مجموعه برگزار میشود که در آنها، طرفداران لباس شخصیتهای محبوب خود را میپوشند و دور هم جمع میشوند و به گپ و گفت دربارهی مجموعهی تلویزیونیِ مورد علاقهشان میپردازند.
نگاهی عمیقتر به درونمایهها
فضا
آخرین مرز
و اینک ماجراهای سفینهي فضایی اینترپرایز
سفر اکتشافی پنجسالهی سفینه چنین است:
جست و جوی دنیاهای غریب و شگرف
جستجوی اشکال جدید حیات و تمدنهای بیگانه
و سفر بدان جایی که تا کنون هیچ انسانی نرفته [5]
«سفرهای ستارهای» در مقایسه با دیگر مجموعههای علمیتخیلی تلویزیونی، چندان حرفی برای گفتن ندارد؛ مجموعههایی نظیر سری اولیهی «بتلاستار گالاکتیکا» [6] و یا «فضا: 1999» که در زمان پخش «سفرهای ستارهای» از شبکههای مختلف، در حال پخش بود، از زاویهی دید نقادانه به المانهای علمیتخیلیشان، باورپذیرتر و نزدیکتر به مفهوم علمیتخیلی هستند.
جلوههای ویژهی مجموعه اصلاً چنگی به دل نمیزد. اتاق فرمان سفینه، یک اتاق ساده است. دو صندلی در قسمت جلو مقابل پنجرهی بزرگ اتاق فرمان قرار دارد. انگار قرار باشد رهیابها از میان ستارهها ویراژ بدهند. پشت سر آنها صندلی محقر ناخدای سفینه قرار دارد که حتا کمربند سادهی اتوموبیلهای معمولی را هم ندارد. کاپیتان کِرک [7] با شلوار کوتاه و چکمههایی که آدم را یاد کابوی فیلمهای یک دههی قبل میاندازد، روی آن صندلی مینشست و به منظرهی ستارهی آن بیرون خیره میشد. پشت سرش تجهیزات ارتباطی و راهبری سفینه قرار داشت که چیزی شبیه به سوییچهای مخابرات به نظر میرسیدند. این طوری سفر میکردند و هنوز هم در فیلمها و سریالهای دیگری که بر اساس آن ساخته شدهاند، شکل و شمایل کلی اتاق فرمان سفینه همان است؛ و اگرچه ویلیام شاتنر [8] سالخورده و چاق شده، اما هنوز شبح خاطرهاش در اتاق فرمان اینترپرایز - که چون نوستالژی نسلها است قرار نیست هیچ تغییری بکند - پرسه میزند. ساکنان دورترین سیارات کهکشان در این مجموعه، به زبان انگلیسی، آن هم با لهجهی آمریکایی صحبت میکنند و بیشتر سیاراتی که برای کاوش انتخاب میکنند، جو مناسب برای تنفس دارند. همهی اینها را اگر از زاویهی دید یک هوادار مشکل پسند علمیتخیلی، نگاه کنی، میبینی که نتیجهی کار اصلاً نباید طرفدار داشته باشد، چه برسد به این که تبدیل شود به یکی از پربینندهترین مجموعههای تلویزیونی.
اما «سفرهای ستارهای» علیرغم تمام این ضعفهای علمی، محبوب و ماندگار میشود و بتلاستارگالاکتیکا حتا پس از پخش مجموعهی بازسازی شدهاش که پایش به مجمع سازمان ملل هم باز شد، به گردش هم نمیرسد.
دلیلش در یک کلام خیلی ساده میشود «خلاقیت». دید خوب و ایدهی ناب خالقش - جین رادنبری - که علیرغم محدودیتهای فناوری در آن زمان و از آن مهمتر محدودیتهای بودجهی سریالهای تلویزیونی، توانست چیزی خلق کند که فراتر از درامهای متداول آن روزگار و این روزگار بود. صدها مدل تلفن همراه در بازار وجود دارد، اما خلاقیت یک نفر میتواند «آیفون» را به محبوبترین تلفن همراه تبدیل کند. قیاس نامربوطی نیست اگر بگوییم خلاقیت رادنبری در آن روزگار توانست «سفرهای ستارهای» را از تمام مجموعههای تلویزیونی متمایز کند.
اگر چه تم سریال سفرهای فضایی و اکتشاف تمدنهای ناشناخته و دوردست است، اما دغدغههای سریال و ماجراهایش، دغدغههای آمریکای دههی شصت بود و حتا حال و هوای درامش هم همانند دیگر مجموعههای در حال پخش بود. تفاوت مجموعه این بود که راهی پیدا کرده بود تا کلیشههای همیشگی را در فضایی نوین و جذاب بازگو کند. «جین رادنبری» خود در این باره میگوید: «من که فکر نمیکنم سفرهای ستارهای واقعاً آینده را به تصویر بکشد، بلکه زمان حال ما را تصویر میکند و آنچه که باید دربارهی خود و اکنون بدانیم.» دیوید جرالد یکی از نویسندههای مجموعه نیز چنین گفته: «داستانها دربارهی خلق و خوی انسان قرن بیستم است در دنیای آینده. داستانها دربارهی ما هستند.»
هر کدام از قسمتهای مجموعه داستان مستقل خودش را دارد. معمولاً در هر قسمت اینترپرایز به یک سیارهی جدید سفر میکند و با ساکنانش که غالباً هوشمند هستند، ملاقات میکند. گاه هم پیش میآید که با ویرانههای یک تمدن رو به رو میشوند یا با موجوداتی که هنوز راهی دراز تا هوشمند شدن پیش رو دارند. به هنگام رویارویی با موجودات هوشمند، با چالشهایی رو به رو میشوند که این چالشها مسائل اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و مذهبی را که خود دغدغهی دور و دراز بشریت هستند، پوشش میدهند. در یک جا با مسئلهی خلق هوشمصنوعی و مسائل اخلاقی حاشیهی آن طرف هستند و در دنیایی دیگر با مسئلهی نژادپرستی و بردهداری رو به رو میشوند.
واکنش کاپیتان کرک و به طبع او، دیگر خدمهی اینترپرایز با مسائل اخلاقی و اجتماعی، معمولاً بر محور اخلاقیات پذیرفته شدهی آن روزگار استوار است.
حال که صحبت به اینجا کشید، میتوان خود مجموعه را در یک نگاه کلی از نظر موضعگیری نسبت به مسائل داغ آن روزگار مورد بررسی قرار داد. از این نظر چند مؤلفهی برجسته در این مجموعه وجود دارد.
۱- موضع مجموعه نسبت به مسئلهی نژادپرستی: سفینهی اینترپرایز نمایندهی گونهی بشر در کهکشان است؛ بشری که میخواهد به دیدار دیگر تمدنها برود، اگر با خودش صلح نکرده باشد، چه پیامی دارد که به هوشمندان کهکشان برساند؟ سفرهای ستارهای تلاش دارد اثبات کند که به برابری انسانها معتقد است و از مسئلهی دعواهای نژادی و قومی فراتر رفته. امروزه دیدن چهرهی نژادهای مختلف در یک مجموعهی تلویزیونی بسیار عادی شده. در بسیاری از مجموعهها، حتماً یک نقش کلیدی در اختیار یک سیاهپوست، یکی در اختیار اهالی شرق دور، یکی در اختیار کسی از خاورمیانه (هر چند که معمولاً ساکنین خاورمیانه آدم بدهی ماجرا هستند!!) و.. است. اما در روزگاری که سفرهای ستارهای روی آنتن میرفت، ماجرا به این شکل نبود و از این نظر این سریال، در زمان خود پیشرو محسوب میشد. یکی از رهیابهای اصلی اینترپرایز (سولو [9]) ژاپنی است، دیگر افسر رهیاب سفینه یعنی آقای چخوف [10] روسی است، افسر ارشد مخابراتی سفینه که دست بر قضا زن هم هست، سیاهپوست است و افسر شمارهی یک سفینه یعنی آقای اسپاک [11] معروف، اصلاً انسان نیست و از نژادی بیگانه به نام ولکان [12] است. قرار دادن یک ژاپنی و یک روس، آن هم در دوران پس از جنگ جهانی دوم و در دههی شصت، حرکتی بسیار جسورانه و پیشرو محسوب میشود. به این ترتیب اینترپرایز میعادگاه تمام نژادها و گونههای هوشمند است.
۲- موضع مجموعه در مورد زنها: دههی شصت آمریکا دوران پر سر و صدای جنبشهای دفاع از حقوق زنان بود. در آن زمان زنها در مجموعههای تلویزیونی نقشهای جزیی و غیرکلیدی داشتند و نگرش نسبت به زنها، نگرش ابزاری بود. زنها در فیلمها نقش کلاسیک بلوند کم اهمیت را بازی میکردند. حال در اینترپرایز یکی از نقشهای کلیدی به عهدهی یک زن گذاشته شده و این زن نقشی مقتدر را بازی میکند و از این نظر، ایفای نقشش تفاوتی با افسران مرد ندارد. در دستنویس اولیهی سریال قرار بود که افسر شمارهی یک سفینه زن بوده و حتا لباسش هم تقریباً مشابه افسران مرد باشد، اما مسئولین شبکهی NBC آن را رد کردند و گفتند که جامعه آمادگی پذیرش یک زن در نفش افسر اول را ندارد.
3- دیدگاه مجموعه دربارهی نزاعهای بشری، جنگ و صلح: ماجراهای سفرهای ستارهای در قرن بیست و سوم اتفاق میافتند. در آن زمان حکومت زمین و تعدادی از سیارات مسکونی دیگر فدراسیون شدهاند؛ فدراسیون زمین متحد. دیوید جرالد [13]، از نویسندگان مجموعه، این فدراسیون را نمایندهی آمریکا و حکومتهای غربی میداند و معتقد است همانطور که آمریکا در آن روزگار قصد داشته نقش پلیس کرهی زمین را بازی کند، در استارترک هم فدراسیون نقش پلیس کهکشان را دارد و به این ترتیب هدف اولیهی مأموریت که علمی بوده، به تبلیغ و گسترش حقیقت، عدالت و شیوهی زندگی آمریکایی در گوشه و کنار کائنات تبدیل میشود. از تمام مسائلی که گفته شد، مسائل مرتبط با جنگ و صلح در این مجموعه بیش از همه نمود دارند و در کل میشود گفت بر اهمیت برقراری صلح و عدم استفاده از قدرت برای حل تمام مشکلات تأکید میشود. یکی از ماجراهای زمینه در سفرهای ستارهای نبرد میان فدراسیون و کلینگانها [14] و رومولوسها [15] است. کلینگانها و رومولوسها هر دو نژادهای هوشمند بیگانهای هستند که عضو فدراسیون کهکشانی نشدهاند و دائم در نبرد با آن به سر میبرند. میشود گفت به نوعی نمایندهی دشمنان سرسخت ایالات متحدهی آن دوران هستند.
در بیشتر مواقع، هنگامی که اینترپرایز در مواجهه با یک تمدن هوشمند به مشکل برمیخورد، کاپیتان کرک و دیگر خدمه تلاش میکنند مشکل را به طریقهی مسالمتآمیز و بدون درگیری حل کنند. در حقیقت در کل مجموعه خیلی کم پیش میآید که صحنهی آتش کردن اینترپرایز را ببینیم.
بدین ترتیب مجموعهی تلویزیونی که به ظاهر یک وسترن فضایی است و چندان حرفی برای گفتن ندارد، اگر با دیدی موشکافانهتر بررسی شود، دیگر آنقدرها هم ساده به نظر نمیرسد. با تمام این تفاسیر، سفرهای ستارهای به یکی از مهمترین اتفاقات علمیتخیلی در دنیای رسانههای تصویری تبدیل شد. سریهای بعدی که ساخته شدند، دیگر چندان شباهتی به این مجموعهی اولیه نداشتند؛ بیگانههای رنگ و وارنگ و جلوههای ویژهی استادانهتر وارد مجموعه شدند. با اینحال تِرِکیها کماکان هر سال دور هم جمع میشوند و بعضاً لباسهای خدمهی اینترپرایز دههی شصت را میپوشند.
پینوشتها:
[1] Gene Rodenberry
[2] The original series
[3] Lost
[4] Friends
[5] این متن آغازین هر قسمت از مجموعه است.
[6] Battlestar Galactica
[7] Captain Kirk
[8] William Shutner
[9] Solo
[10] Chekov
[11] Spock
[12] Vulcan
[13] David Gerald
[14] Klingan
[15] Romulus