نام کتاب: مرد پوزیترونی [1]
نویسنده: آیزاک آسیموف[2]، رابرت سیلوربرگ[3]
مترجم: پیمان اسماعیلیان
ناشر: نشر قطره
نوبت چاپ: اول - پاییز 1389
شمارگان: 1100
6500 تومان
آیزاک آسیموف بزرگترین نویسندهی داستانهای روباتی و یکی از سه غول علمیتخیلی تاریخ ادبیات است و به نظر نمیرسد معرفی خاصی از او در این مقاله احتیاج باشد. رابرت سیلوربرگ هم نویسندهی آمریکایی داستانهای علمیتخیلی، متولد 1935 است که تاکنون چندین بار نامزد دریافت جایزهی هوگو، نبیولا، لوکاس و جان کمپبل شده است و از این بین دو بار برندهی جایزه نبیولا برای رمانهای «زمان تغییرات»[4] (1971) و «سفر به بیزانس»[5] (1984) و یک بار برندهی جایزه لوکاس برای رمان «قلعهی لرد والنتین»[6] شده است.
«مرد پوزیترونی» یکی از سه داستانی است که آیزاک آسیموف و رابرت سیلوربرگ با همکاری یکدیگر نوشتهاند (دو داستان دیگر «پسرک زشت»[7] و «شبانگاه»[8] هستند). هر سه داستان، رمانهای بلندی هستند که سیلوربرگ بر اساس داستانکوتاههای آسیموف نوشته است. داستان اصلی این کتاب، داستانی کوتاهی با نام «مرد دو قرنی»[9] بود که سیلوربرگ آن را توسعه داده و به صورت یک داستان کامل درآورده است. داستان کوتاه را آسیموف در سال 1976 نوشت و بابت آن در همان سال جایزه هوگو و نبیولا برای بهترین ناولت علمیتخیلی را برنده شد. طبق گفتهی خود آسیموف در مقدمهی کتاب «رؤیای روباتها»، قرار بوده که در سالگرد دویستمین سال استقلال ایالات متحدهی آمریکا، تعدادی از نویسندگان علمیتخیلی داستانهایی با مضمون مرد دو قرنی بنویسند؛ اما تنها داستانی که به انجام رسید و چاپ شد، متعلق به آسیموف بود.
در سال 1993 سیلوربرگ رمان مرد پوزیترونی را بر اساس این داستان نوشت و در سال 1999 فیلم «مرد دو قرنی» با هنرنمایی رابین ویلیامز[10] و کارگردانی کریس کلمبوس[11] (کارگردان دو قسمت از مجموعههای «تنها در خانه» و «هری پاتر») ساخته شد.
مترجم کتاب، مترجم آشنایی برای علاقمندان به ادبیات گمانهزن، پیمان اسماعیلیان خامنه است. از کتبی که او ترجمه کرده میتوان به عناوین ذیل اشاره نمود: مجموعهی «دریازمین» نوشتهی ارسولا ک. لوژوان، چند جلد واپسین از مجموعهی «بنیاد»، «پایان ابدیت» و «ستارگان همچون غبار» نوشتهی آیزاک آسیموف، «جنگاوران اخترناو» نوشتهی رابرت هاینلاین، مجموعهی «نارنیا» نوشته سی. اس. لوییس، «شکست در کوئینتا» و «شکستناپذیر» هر دو نوشتهی استانیسلاو لم، «عملیات آخر – تالاسا» و «آخرین اودیسه» نوشتهی آرتور سی. کلارک، «پایگاه روباتهای شورشی» نوشته فرد سابرهاگن و در آخر گردآوری و تألیف مجموعهی «انسانها و بیگانگان».
خلاصهی داستان:
کتاب زندگینامهی روباتی خانگی با سریال NDR-113 است که دختر کوچک خانواده او را با نام آندرو [12] میخواند. آندرو روباتی است با قابلیت یادگیری و صدالبته تحت حاکمیت قوانین سهگانهی روباتیک. اما این قوانین مانع رشد و بالندگی ذهن او نمیشوند و او ابتدا برای کسب رضایت اعضای خانواده و سپس برای رضایت خودش، دست به آفرینش صنایع دستی خلاقانهای با چوب میزند. با پیر شدن پدر خانواده و آزاد شدن آندرو از وظایف روزمره، او چشم به پیشرفتهای بیشتری میدوزد تا آنجا که بتواند پیشرفتهترین و مشهورترین روبات تمام دورانها گردد.
همان گونه که علاقهمندان به داستانهای روباتی آسیموف اطلاع دارند، قوانین سهگانهی روباتیک مهمترین اصولی هستند که آسیموف آنها را اجزاء لاینفک مغز هر روباتی می داند (هر چند عملاً هنوز هیچ راهی برای تدوین این قوانین در مغز روباتهای موجود پیدا نشده است). از آنجایی که در مطالب قبلی به این قوانین اشاره شده است، از ذکر مجدد آنها خودداری میشود.
آسیموف در داستان مرد پوزیترونی در واقع مجموعهی قوانین خود را به چالش میکشد. چالشهایی از قبیل این: انسانی که بایستی از او اطاعت کرد، کیست؟ اولویت دستور انسان (خصوصاً انسانی که هیچ مسئولیتی نسبت به روبات ندارد) نسبت به حفظ موجودیت روبات چیست؟ اصلاً انسان کیست؟ وجه تمایز روبات و انسان چیست؟
در واقع این داستان قدری به جنبههای فلسفی قوانین روباتی میپردازد و نویسندگان سعی کردهاند جوابهای مناسبی برای چالشهای مذکور بیابند و صدالبته سنجش موفقیت نویسندگان با خوانندگان است.
داستان مرد پوزیترونی اسماً جزء دنیای بنیاد آسیموف خوانده میشود (به دلیل تشابهات ساختاری و ارجاعات تاریخی)، اما تضادهای آشکار این داستان با مجموعه اصلی بنیاد باعث میشود که نگارنده از چنین بیانی پرهیز کند. مهمترین تفاوت این داستان با مجموعه بنیاد، وضعیت زمین است. در کتاب مرد پوزیترونی زمین به وضعیت ایدهآلی می رسد که نویسنده آن را به یک پارک تشبیه میکند. جایی که انسانهای اندکی در آن به صلح و هماهنگی با طبیعت رسیدهاند و سایر انسانها به کرات دیگر مهاجرت کردهاند و این منظرهی کاملاً متفاوت با منظرهی زمین در کتاب «غارهای پولادین» (اولین جلد رسمی مجموعهی بنیاد) است و تفاوت دو منظره هم به حدی است که نمیتوان قبول کرد زمین از حالت آرمانی این کتاب به حالت بدوی و پرجمعیت غارهای پولادین برسد. در واقع منظرهی زمین در این کتاب بیشتر شبیه سیارهی «اورورا» در مجموعهی بنیاد است تا زمین.
قسمتی از متن کتاب:
همان شب، در سکوت اتاق، همان جایی که اندرو هر شب پس از انجام وظایف روزانه خود را انبار میکرد، تختهپاره را تقریباً پانزده دقیقهی تمام با دقت بررسی کرد و بافت، تراکم و خمش آن را تجزیه و تحلیل کرد. کارد کوچک را نیز بررسی کرد و آن را روی یک تکه چوب که در باغ پیدا کرده بود آزمود تا از میزان کاراییاش آگاه شود. سپس قد و بلندی و اندازهی لازم گردنبند را به ترتیبی که کاملاً در قوارهی دخترکی باشد که همچنان در حال رشد است، در نظر گرفت.
سرانجام تکهای از یک سر تختهپاره را جدا کرد. چوب بسیار محکمی بود، اما اندرو نیز توان جسمانی یک روبوت را داشت، بنابراین تنها مسألهی استحکام کار در فشاری بود که اندرو بر آن وارد میآورد. کارد دوام آورد...
پینوشتها:
[1] The Positronic Man
[2] Isaac Asimov
[3] Robert Silverberg
[4] A Time of Changes
[5] Sailing to Byzantium
[6] Lord Valentine’s Castle
[7] The Ugly Little Boy
[8] Nightfall
[9] The Bicentennial Man
[10] Robin Williams
[11] Chris Columbus
[12] Andrew