مرده ای که حالش خوب است
نویسنده : احمد آرام
نشر : افق
سال چاپ : 1383
در زمان های نزدیک و کنونی، سعیهای زیادی در ادبیات گمانهزن داخلی برای خلق آثاری در چارچوب ادبیات گمانهزن غربی به صورت بومی شده است. در این بین آثار کمی بودهاند که بتوانند هر دو ساختار را به صورتی صحیح در آثارشان به تکاپو بیندازند. چنان که گاهی حتا رونوشت و تاثیرپذیری مستقیم آثار داخلی از آثار خارجی کاملاً هویداست.
اثر «مرده ای که حالش خوب است» اثر احمد آرام، هرچند شروعـی کاملاً واقعگرایانه دارد و روند آن از شلوغی جادو و عناصر دیگر دنیای فانتزی خالی است، اما کمکم با فضاها و اسطورهها و عناصر فانتزی در داستان مواجهه میشویم. نگرش گمانهزنی در اثر، خلوت و آرام است. خبری از رنگارنگی جادوگرانه یا نبرد شر و خیر در اثر نیست. بلکه گمانهزنی در اثر فضاهای غیرواقعی، شخصیتهای دارای قدرتهای ماورائی و اتفاقات و رویاهای تخیلی و عجیب مانوس شده است. رسوب اسطورهها و نگرشها و خیالپردازیهای بومی و تاریخی در اثر چنان رنگ و بوی دقیق و بومی به اثر داده است که از جهت بومینگاری، شاید یکی از برترین آثار گمانهزن مدرن ادبیات ایران باشد.
با جذابیتهای فراوان اثر، فضاهای بسیار شلوغ و اتفاقات بینظم و پرسر و صدا و بدون ترتیب، اثر را کمی تا قسمتی غیرقابل درک و همخوانی همزمان میکند. فضاهای سوررئال اثر بسیار زیاد و عمیق و پررنگ و گیج کننده هستند. مرزهای زمان و مکان و اتفاقات و رویا و واقعیت و روان شخصیتها کاملاً کمرنگ میشود و این به پردازش سوررئال اثر کمک بسیار کرده است. اما در عین حال گیجکنندگی را نیز به آن الصاق کرده است؛ به طوری که خوانش و فهم همزمان اثر به سختی امکانپذیر است و شاید یکی دیگر از عوامل این موضوع، فضاپردازیها و اتفاقات بسیار و مداوم باشد، در عین حالی که اثر تعلیق خاصی را حاکم بر جریان فکری خواننده نمیکند. برای مثال شخصیت دشمن و منفی در داستان وجود ندارد و جنگی میان شخصیتهای مثبت و منفی صورت نمیگیرد (چنان که در تعریف فانتزی در اساسنامهی آکادمی فانتزی، جنگ سنتی علیه خیر و شر از ویژگیهایی است که هویت اصلی فانتزی هستند) و تمام جذابیت در همان فضاها، توصیفها و اتفاقات ساده و سریع و پررنگ نهفته شده است. هرچند خود شخصیت و موضوع ممکن است بتواند ایجاد انگیزه و علاقه کند .
داستان که نگارش جالبی نیز دارد، از نگاه پسربچهای است که زندگی خود با پدر عیاش و عجیب و دوست داشتنیاش را روایت میکند. داستان در زادگاه نویسنده یعنی بوشهر روایت میشود و ویژگیهای سنتی که در گویش و دیالوگها، فضاسازیها، سنتها و... رعایت شده است، اثر را به یکی از آثار برجسته در زمینه پردازش بومی تبدیل کرده است.
قطعهای از متن کتاب
... مطمئن بودم که صداهای توی دهانم تمام شده و زبان بیخاصیتم به لثهام چسبیده.
«گوشهاتو واز کن تا از اون پرنده برات حرف بزنم. بعدش خودت در اتاق رو به روی ما واز میکنی. اینطوری بهتری نیس؟ معلومه که بهتره.»
برگشتم و دوباره به ننهام نگاه کردم. هنوز به دیوار تکیه داده بود و انگار خود او هم از جنس دیوار شده بود.
«به اون کاری نداشته باش، گوشات با منه؟ از درز در دارم تماشات میکنم. گوش کن، تنها موجود زندهای که در اونجا دیده شد پرندهای بود که به زبان ما حرف میزد و اسم همهی ما رو میدونست. هر چه به او نزدیک میشدیم، به آدم شبیهتر میشد. وقتی ازش دور میشدیم، دوباره مث همون پرنده روی ستون یکی از خونهها مینشست و گریه میکرد.»