اولین باری که در جلسات حضوری آکادمی فانتزی در محل انجمن نویسندگان شرکت کردم مطمئن نبودم قرار است با چه چیزی روبهرو شوم. مسلما انتظار نداشتم از «درهای پشتی» ماتریکسی عبور کنم یا با گاندالف و دار و دستهاش ملاقات کنم. نمیخواهم بگویم اتفاقی که افتاد دقیقا همین بود. اما حسی مشابه داشت. به عنوان یک Geek (که حتی مترادفی برای آن در زبان ما وجود ندارد) حس کردم بعد از شکنجهای طولانی که در آن نسبت به حقانیت خودم به شک افتاده بودم، بالاخره به خانه رسیدم.
نشستهای حضوری در آکادمی فانتزی سابقهی طولانی دارند. بیایید نگاهی به کارنامهی گروه ادبی در این زمینه در طی شش سال گذشته بیندازیم:
برگزاری بیش از ١۰۰ نشست حضوری (در محل موسسه فرهنگی-هنری کاروان) با موضوعهای همخوانی داستان و ترجمه، معرفی نویسنده و مانند آن. (زمستان ١٣٨۴ – زمستان ١٣٨۶)
دورههای آشنایی با ادبیات علمیتخیلی، آشنایی با ادبیات فانتزی و آشنایی با اسطورهشناسی با همکاری کانون کتاب دانشگاه امیرکبیر (تابستان ١٣٨٧)
برگزاری ١۰ نشست حضوری در فرهنگسرای IT (پاییز و زمستان ١٣٨٧)
مشارکت در برگزاری مراسم بزرگداشت آرتور سی. کلارک با برنامهی آسمان شب شبکهی ۴ و باشگاه نجوم (فرهنگسرای ارسباران -١٣٨٧)
برگزاری شب نویسندگان علمیتخیلی و فانتزی: رابرت هاینلاین (سرای اهل قلم - زمستان ١٣٨٧)
برگزاری شب نویسندگان علمیتخیلی و فانتزی: فیلیپ ک. دیک (انجمن نویسندگان کودک و نوجوان - زمستان ١٣٨٨)
برگزاری شب نویسندگان وحشت با همکاری فرهنگسرای ملل (آذر ١٣٨٩)
کارگاه داستاننویسی با همکاری بنیاد نیشابور و با مدیریت سرکار خانم فریبا معزی (تابستان ١٣٨٩)
برگزاری ۷۴ نشست حضوری با مشارکت انجمن نویسندگان کودک و نوجوان با موضوعهای بررسیهای ساختاری، معرفی نویسنده، کارگاه داستاننویسی و مانند آن (زمستان ١٣٨٨- پاییز ١٣٩۰)
برگزاری این جلسات را بیش از هر چیز مدیون همکاری دوستانمان هستیم که با حضور خود باعث ادامهی برگزاری جلسات شده اند و هر بار ما را در ادامهی مسیری که در آن قدم گذاشتهایم تشویق میکنند. مسیری که دیگر برای اعضای گروه ادبی یک سرگرمی ساده نیست. امروز ما به این سرگرمی ساده به چشم یک شغل نگاه میکنیم. شغلی که برای ما نهتنها دست کمی از شغل اصلیمان ندارد، مهمتر هم هست. بارها وقتی در مسیر رسیدن به جلسات هفتگی هستم از این موضوع تعجب میکنم و از خودم میپرسم چرا؟ یا چطور بین مردمی که در زبانشان حتی کلمهای برای چیزی که ما هستیم وجود ندارد، توانستهایم شش سال تمام را بدون توقف به جلو برویم؟ واقعیت این است که جدای از تمام چیزهایی که از برگزاری این جلسات بدست میآوریم، -از جمله فرصتی برای نشان دادن جدیتمان و تلاشمان برای گسترش این گونهی ادبی در کشورمان- با در کنار هم قرار گرفتن و بودن در کنار انسانهایی که شبیه خودمان هستند، درد درک نشدن را، که مطمئنم همهی آنهایی که اندکی با محیط اطراف خود متفاوتاند حس کرده اند(یا به قول معروف زجر کرگدن بودن را) اندکی کمتر حس میکنیم. جدای از این موضوع نباید از لذتی که از شنیدن و گفتن حرفهای "غریب" میزنیم چشم بپوشیم. واقعیتش این است که وقتی چهارشنبهها از ساعت پنج تا هفت بعد از ظهر پشت میز بزرگ انجمن مینشینم و مردمی را میبینم که بدون این که مسئلهی مرگ و زندگی یا پول در میان باشد ، دور آن میز جمع شده اند، از غدهی هیپوتالاموسم موجی از اندورفین آزاد میشود و با خودم میگویم من دقیقا همانجایی هستم که باید باشم.
فرزین سوری