یکی از رفقای علمیتخیلیباز و فانتزیدوست، روی دیوار یکی از شبکههای اجتماعی این طور برایم نوشت:
خدمتتان عارضم که از این اپراتورهای تلفن بی نام و نشان رمان زمانلرزهی ونهگوت هم گیرمان نمیآید که سر صبحی زنگ بزند و بگوید: «تو بیمار بودی و حالا مداوا شدی و کارهای زیادی برای انجام دادن داری. ساعت هفت بامداد و دمای هوا سی و دو درجهی فارنهایت یا صفر درجهی سانتیگراد است.»
به این فکر میکردم اگر قرار باشد در زمینهی همین ادبیات گمانهزن فارسی، فهرستی دربارهی «چه کارهای زیادی برای انجام دادن» درست کنیم، و صرفاً هم به درج عناوین، بدون توضیح، بسنده کنیم، چند صفحه خواهد برد؟ دستهبندیهایش را چطور باید درست کنیم؟ فهرست کتابهای ترجمه نشده؟ شیوههای داستاننویسی نیاموخته؟ پروژههای نظری انجام نداده؟ فهرستهای موضوعی و کتابشناسی تدوین نشده؟ مقالهشناسی تألیفات ژانر در مجلات فارسی؟
خب، تا همین جایش به حد کافی افسردگی میسازد، و چیزی که به مناسب سی شماره انتشار «شگفتزار» نیاز نداریم، همین افسردگی و ناامیدی است! پس بگذارید برای بزرگداشت سی شماره ماهنامهی ادبیات گمانهزن، کمی از تاریخ ژانر بگویم و از آن دست اطلاعاتی را مرور کنم که صحبت از آن در جمع رفقای ژانرباز، به تمام جمع لذت و هیجان میدهد.
دوست دارم در این چند سطر از چیزی بگویم که حتی با در نظر گرفتن تمام بیمهریها و بیتوجهیها به ادبیات گمانهزن در طول تاریخ ادبیات معاصر ایران –که البته دههی 80 به نوعی از آن مستثنی شده است- نشان از این دارد که ادبیات گمانهزن فارسی با تمام این کملطفیها، آن چنان هم بیریشه نیست و نه تنها سابقهای طولانی دارد؛ که با وجود مونههایی آن چنان تاریخی مباهات طرفداران ژانر را به همراه دارد.
ورود علمیتخیلی به ادبیات ایران را میتوان با ترجمهی آثار علمیتخیلی نخستین در دورهی قاجار دنبال کرد. نخستین اثر علمیتخیلی که در ایران به چاپ رسیده است، «دور دنیا در هشتاد روز» اثر «ژول ورن» است که محمدحسین خان ذکاء الملک (فروغی) در سال 1278 با عنوان «سفر هشتاد روزه به دور دنیا» به فارسی ترجمه کرد (تهران، شرکت طبع کتب: 1278) و به این ترتیب، علمیتخیلی به واسطه یکی از مشهورترین کتابهای آغاز این گونهی ادبی وارد ایران شد. در گام بعد، «سفرهای گالیور» (که به اعتقاد برخی منتقدان سرچشمه علمیتخیلی محسوب میشود) است که با عنوان «تفصیل مسافرت گولیور در مملکت لیلیپوت» و به همت علیرضای مترجمالسلطنه در سال 1280 چاپ شده است (تهران: علیرضای مترجمالسلطنه، 1280). البته این برگردان تنها شامل دو بخش اول کتاب اصلی (سفر گالیور به لیلیپوت و بعد سفر به سرزمین غولها) میشود که در آن تخلیص نیز صورت گرفته است. به فاصلهی دو سال بعد، کتاب «ماجراهای ناخدا هاتراس» اثر ژول ورن با عنوان «شرح مسافرات کاپیتان اطراس» توسط محمدحسن خان اعتمادالسلطنه در سال 1282 ترجمه میشود (تهران: چاپخانه مروی، 1282).
این طور شد که علاقمندیهای شاهان قاجار به سفر فرنگستان و به سوغات آوردن مصنوعات و پیشرفتهای ممالک خارجه، برای آنها اگر چه آب نشد، برای ما علاقمندان به ژانر نان شده است! اگر چه در این میان نباید فراموش کرد که اشتباه در برگردان اسامی و برخی کاستیها در ترجمه و حذفیات متن، جزو لاینفک آن ترجمهها بوده است.
نخستین اثر علمیتخیلی تألیفی ایرانی هم بسیار زود از راه میرسد. در سال 1305، عبدالحسین صنعتیزاده کرمانی، داستانی به نام «مجمع دیوانگان» مینویسد که در آن، عدهای از اهالی یک دیوانهخانه، به واسطه خوابی اشراقی، جامعه آرمانشهری دو هزار سال بعد را تجربه میکنند. یکی از ویژگیهای این آرمانشهر، دیوارهای تمام شیشهای خانهها است که بسیار به آنچه «یوگنی زامیاتین» در کتاب «ما» آورده است شباهت و نشان از بده بستانهای فرهنگی علاقمندان ژانر با نمونههای خارجی دارد!
با وجود این سابقهی طولانی و ریشهی کهن، و با پشتوانهی بیش از ده سال کار گمانهزن در حوزهی وب فارسی، آن کارهای نکردهای را که بالاتر اشارهای به برخیشان داشتم، یادمان نمیرود. نمونهی فعالیتهایی که در سالهای آینده به همراهی و پشتیبانی و حمایت یکدیگر باید انجام دهیم، تا جایی که دستمان میرسد؛ و البته در کنارش هم یادمان نمیرود نسل بعدی را راهنمایی و تشویق کنیم. تنها به این شیوه مسیری که در این سالها شروع شده است، دست کم تا روزی که اولین برخورد نزدیک از نوع سوم شکل نگرفته، میتواند ادامه داشته باشد.
حالا تا «فردای روز» که بهتر از «امروز»مان شویم، این شما هستید... «شگفتزار» بخوانید، و البته خواندن آن را به دوستان دیگر هم توصیه کنید!
محمد حاج زمان