سخن ماه نوشتن برای یک شمارهی تأخیردار کار سختی است؛ تلخی تأخیر در ذهن باقی مانده و اصلاً نمیخواهی به هیچ چیز فکر کنی. نه به نوشتن و ترجمه، نه حتا شمارهی بعد که تاریخ تحویل مطالبش به شکل ترسناکی در حال نزدیک شدن است. ولی بعد که مجبور میشوی روبهروی ورق سفید بنشینی و دست روی صفحه کلید ببری و بنویسی، یاد سفر در زمان میافتی یا قالیچهی پرنده، یا چوبدستیهای جادویی و سفینههای فضایی که میتوانند خیلی راحت وارد جو داخلی هم بشوند و حتا اگر شرایط اقتضا کرد، باله در بیاورند و زیر آب بروند و خلاصه، همه فن حریف باشند.
چیزی که به نظر میآید این وسط کمی کم باشد، عنصر ترس و وحشت است. مثلاً هیولایی چهلتکه با چشمهای زرد که در شبهای سرد و طوفانی پشت شیشهی خانههای روستایی ظاهر شود و صبح بلند شوی و ببینی که دامها به شکل عجیب و غریبی سلاخی شدهاند. یا ماهیتی پنهان در یک ساختمان که به روح ساکنینش نفوذ میکند و آنها را تا منتهیالیه وجودیشان میلرزاند و باعث میشود دست به کارهایی بزنند که حتا دیدن آنها در خواب، کابوس به دنبال میآورد.
شگفتزار از مدتها قبل تلاش کرده علاوه بر علمیتخیلی و فانتزی به وحشت هم روی بیاورد و آن را مهجور باقی نگذارد. شاید حس کنیم وحشت به اندازهی عتف دور از چشم مخاطب عام نیست، اما وقتی میبینیم نویسندههای وحشتی هستند که آن را با عناصر علمیتخیلی و فانتزی آمیخته کردهاند و چیزی نتیجه شده که دیگر نه وحشت است و نه عتف، میبینیم چقدر چیزهای دیگر برای خواندن باقی مانده است.
شاید به همین دلیل باشد که این شماره با تأخیر اما با دو داستان وحشت از استاد وحشتنویسی -اچ. پی. لاوکرفت- منتشر میشود؛ قبلاً هم داستان وحشت داشتهایم، اما وحشتهای گوتیک لاوکرفتی، قلعههای دورافتاده، ایزدان غولآسایی که از ستارههای دور آمدهاند و جایی از زمین منزل دارند، صداهایی که نیمهشبها از پشت درهای بسته و توی اتاقهای خالی شنیده میشود، همه و همه، عنصری بودند که جای خالیشان در شگفتزار احساس میشد و این شماره سعی کرده این جای خالی ترسناک را پر کند.
تحریریهی شگفتزار امیدوار است شمارهی 26 ترسناک خوبی داشته باشید و از هیچ نترسید!
شیرین سادات صفوی
سردبیر شگفتزار