پس از پایان یافتن جنگ جهانی دوم مردان جوان که مخاطبان اصلی کمیکها بودند، علاقهی خود را به داستانهای ابرقهرمانی یا به عبارتی مبارزان نقابدار از دست دادند. مردم خواهان خشونت بیشتر در کمیکها بودند و در همین سالها بود که وحشت به عنوان ژانری جدید وارد رسانهی کمیک شد. احتمالا وان شات «کمیکهای وهمآور» [1] منتشر شده در سال 1947، اولین کمیک ترسناک بوده است. «سفرهایی به ناشناخته» [2] که در سال 1948 آغاز شد، اولین مجموعه کمیک وحشت بود که در حدود دو سال انتشارش محبوبیت زیادی به دست آورد.
از سال 1950 تا 1955 انتشارات EC Comics کمیک ترسناک «داستانهایی از سردابه» [3] را منتشر کرد که توجه اصلی داستانهای آن ارواح، مردگان و زامبیها بودند. برخی از داستانهای این مجموعه اقتباسهایی از داستانهای آلن پو، لاوکرافت و دیگر نویسندگان وحشت بود. این مجموعه به همراه دو کمیک ترسناک دیگر انتشارت EC، توانستند مخاطبان زیادی به دست آورند؛ اما اعتراض والدین، معلمان و روحانیون در اوایل دههی پنجاه انتشار این کمیکها را با مشکل روبرو کرد. آنها معتقد بودند این کتابها باعث گسترش بیسوادی و سرپیچی از قانون در بین جوانان میشوند. در نهایت حکم مجلس سنا انتشار این کمیکها را با مشکل مواجه کرد و EC انتشار کمیک های ترسناک خود را به همراه کمیکهای جنایی و علمیتخیلیاش متوقف کرد.
همچنین در سال 1953 داستانی یک قسمتی به نام «زامبی» نوشتهی استن لی [4] و با طراحیهای بیل اورت [5] در «کمیک آنتولوژی» [6] با نام «تهدید» [7] منتشر شد. داستان در مورد شخصی به نام سیمون ویلیام گارث [8] است که دزدیده میشود و قرار است توسط یک گروه کالت وودو [9] قربانی شود. اما دختری به نام لایلا که از کارمندان سیمون بوده و عاشق اوست، خود راهبهی این کالت بوده و سعی میکند او را نجات دهد. تلاش های لایلا بینتیجه میماند و در نهایت او مجبور میشود سیمون را تبدیل به زامبی کند. در طی داستان لایلا سعی دارد به سیمون کمک کند تا بتواند به آرامش ابدی برسد. در اوایل دههی هفتاد، استیو گربر [10] و پابلو مارکوس [11] از این شخصیت در کمیک «داستانهای زامبی» [12] استفاده کردند. این کمیک با وجود داشتن داستان خوب نتوانست در کنار عناوین موفقی مانند «آرامگاه دراکولا» و «گرگینه در نیمهشب» مخاطبان زیادی به دست آورد و در نهایت بعد از 2 سال انتشار آن متوقف شد.
در طول دهههای هشتاد و نود هم کمیکهایی در مورد زامبیها منتشر شدند. از جمله اقتباس کمیکی «ارتش تاریکی» که سم ریمی نویسندهی مجموعهی اول آن بود. کمیک های دیگری نیز در مورد زامبیها منتشر شدند که هیچ کدام موفقیت چندانی به دست نیاوردند.
اما در سال 2003 کمیکی منتشر شد که نه تنها به یکی از موفقترین کمیکهای مستقل تبدیل شد، بلکه باعث ایجاد موج جدیدی در کمیکهای ژانر وحشت و به خصوص زامبیها شد. «مردههای متحرک» [13] نوشتهی رابرت کریکمن [14] در مورد پلیسی به نام ریک گریمز است که در حین انجام ماموریتی زخمی شده و به اغما میرود. ریک بعداً در بیمارستان بیدار میشود و خود را تنها و در میان اجساد زنده مییابد. او پس از اندکی جستجو میتواند همسر و پسرش را در گروه کوچکی پیدا کند و خیلی زود میتواند اعتماد بقیه اعضای گروه را به خود جلب کرده و رهبر این گروه کوچک شود.
رابرت کریکمن خود گفته که این کمیک قرار نیست ترسناک باشد و هدف اصلی او این است که نشان دهد جوامع چه مشکلاتی دارند و انسان ها در شرایط سخت چه واکنشهایی نشان میدهند و چگونه تغییر میکنند. با این حال مردههای متحرک تبدیل به یکی از بهترین کمیکهای ترسناک شد. این کمیک در سال 2010 برندهی جایزهی آیزنر برای بهترین سری دنبالهدار شد و محبوبیت بالای آن باعث شد در همان سال یک مجموعهی تلویزیونی بر اساس آن پخش شود.
تقریباً در همان زمان شروع انتشار مردههای متحرک، کمیک موفق دیگری در مورد زامبیها توسط انتشارات دارکهورس منتشر شد. با این تفاوت که فضای این کمیک به جای ترسناک بودن، مخلوطی از طنز و خشونت بود و فضایی شبیه بازیهای «سام و مکس» داشت. این کمیک که «ابله» [15] نام دارد، در مورد کشیشی دیوانه است که قصد دارد ارتشی از نامردهها را برای خودش ایجاد کند و در این میان شخصی به نام گون سعی دارد این کشیش و سپاهیانش را سر جایشان بنشاند.
حدود دو سال بعد و در سال 2007، مارک میلار [16] کمیکی با محوریت گروه «چهار شگفتانگیز» [17] نوشت که در آن اعضای این گروه به جهان موازی سفر میکنند که در آن قهرمانان به زامبی تبدیل شدهاند. این داستان کوتاه ایدهی اولیهی مجموعه زامبیهای ماورل شد. رابرت کریکمن که توانسته بود در طی این مدت شهرتی به دست آورد، نویسندهی سریهای اول این مجموعه شد. در سری اول این مجموعه میبینیم که همهی ابرقهرمانهای مارول [18] با پخش ویروسی روی کرهی زمین تبدیل به زامبی میشوند. تفاوت آنها با زامبیهای معمولی این است که هم قدرتهای خاص خود را دارند و هم هوش و عقل انسانی خود را از دست ندادهاند. به نظر میرسد که مگنیتو [19] تنها شخصی است که هنوز تبدیل به زامبی نشده است. در این میان موج سوار نقرهای [20] از راه میرسد و اعلام می کند که گالاکتوس [21] قرار است به زودی از راه برسد و کل سیاره از متلاشی کند.
از سال 2005 هر ساله حدود یک یا دو کمیک از این مجموعه منتشر میشود، ولی هیچ کدام از آنها نتوانسته مانند مجموعههای دوم و سوم که نوشتهی فرد ونلنته [22] هستند، نظر مخاطبان را جلب کند. در این دو مجموعه ددپول [23] که تبدیل به زامبی شده، وارد جهان اصلی مارول میشود و بعضی از ابرقهرمانان را تبدیل به زامبی میکند.
اما شاید معروفترین کمیک در مورد زامبیها، «سیاهترین شب» [24] به نویسندگی جف جانز [25] و با طراحیهای ایوان ریس [26] باشد. این کمیک که یکی از داستانهای متقاطع بزرگ دیسی محسوب میشود، در حقیقت بخشی از داستان طولانی جف جانز و پایانی بر سهگانهی است که با «گرین لنترن: تولد دوباره» شروع شد و در جنگ سپاه سینسترو ادامه یافت. در این کمیک موجودی به نام نکرون قصد دارد با زنده کردن اجساد ابرقهرمانان، حیات و احساس را در جهان نابود کند. بسیاری از ابرقهرمان از جمله بتمن [27] و مارشن منهانتر [28] کشته شدهاند. گرین لنترن [29] و فلش [30] که اخیراً زنده شدهاند، از معدود ابرقهرمانهای باقیماندهی زمین هستند. جانز که به انتقال بسیار ماهرانه احساسات در کمیکها معروف است، در این کمیک سراغ ماهیت «احساس» میرود.
حالا نه سال از انتشار مردههای متحرک گذشته و این مجموعه از معدود کمیکهای مستقلی است که شمار فصلهای آن از صد میگذرد. انتشار مجموعههای موفقی مانند «من، زامبی» [31] وThe New Deadwardians توسط انتشار ورتیگو نشان دهندهی افزایش محبوبیت کمیکهای ژانر وحشت در چند سال اخیر است.
پانویسها:
[1] Eerie Comics
[2]Adventures into the Unknown
[3] Tales from the Crypt
[4] Stan Lee
[5] Bill Everett
[6] Anthology Comic Book
[7] Menace
[8] Simon William Garth
[9] Voodoo Cult
[10] Steve Gerber
[11] Pablo Marcos
[12] Zombie Tales
[13] The Walking Dead
[14] Robert Kirkman
[15] The Goon
[16] Mark Millar
[17] Fantastic Four
[18] Marvel
[19] Magneto
[20] Silver Surfer
[21] Galactus
[22] Fred Van Lente
[23] Deadpool
[24] Blackest Night
[25] Geoff Johns
[26] Ivan Reis
[27] Batman
[28] Martian Manhunter
[29] Green Lantern
[30] Flash
[31] I, Zombie