حجمستان: رمانی از بعد چهارم [1]
نویسنده: رودی راکر [2]
انتشارات: Tor Books
سال انتشار: 2003
زبان اصلی: انگلیسی
داود ابراهیمی
رودی راکر، متولد 1946، ریاضیدان، فیلسوف و نویسندهی علمیتخیلی معاصر آمریکایی است که از پیشگامان زیرگونهی سایبرپانک در داستانهای علمیتخیلی محسوب میشود. او که کتابهای متعدد داستانی و غیرداستانی دارد، بیشتر به عنوان نویسندهی مجموعه 4 جلدی «افزار» [3] شهرت دارد که دو جلد اول این مجموعه («نرمافزار» [4] و «خیسافزار» [5]) برنده جایزهی «فیلیپ ک. دیک» شدهاند. او هم اکنون سردبیر مجلهی علمیتخیلی آنلاین «فلرب» [6] است.
یکی از زمینههای علمی و فلسفی مورد علاقهی رودی راکر، بعد چهارم است و او داستانهای علمیتخیلی و کتب علمی متعددی در این زمینه تألیف نموده است. البته تنها کتاب ترجمه شده از او در ایران، کتاب «بعد چهارم» (ترجمه جواد سید اشرف – نشر آویژه – 1375) در همین زمینه بوده است.
کتاب حجمستان هم یکی از کتابهای علمیتخیلی راکر در زمینه بعد چهارم است که در سال 2002 برای اولین بار منتشر شد. این کتاب، تضمینی از کتاب مشهور «پختستان» [7] نوشته ادوین آبوت آبوت [8] میباشد. همان طور که در کتاب پختستان شخصیت اصلی آقای مربع [9] است که بعد سوم را کشف مینماید، در کتاب حجمستان، شخصیت اصلی داستان آقای جو کیوب [10] (کیوب به معنای مکعب!) است که طی ماجراهایی وارد بعد چهارم شده و استفاده تجاری از آن مینماید.
خلاصهی داستان:
جو کیوب یک مدیر فنی جوان، متأهل و امیدوار به پیشرفت در سیلیکونولی [11] است که در شب کریسمس زنی از بعد چهارم به نام مومو [12] با او تماس میگیرد. مومو یک برنامهی تجاری به جو پیشنهاد میکند و در واقع او را مجبور به قبول آن مینماید. تجارت پیشنهادی مومو، تولید محصولی مخابراتی با استفاده از آنتنهایی در بعد چهارم است. مومو برای ترغیب جو به انجام این کار، به او چشم سومی در بعد چهارم میدهد که میتواند به کمک آن همه دنیای قدیمی سهبعدی را از زاویهی جدیدی ببیند.
بعد از بروز مشکلاتی در آغاز تجارت که توسط موجودات چهاربعدی دیگری به نام واکل [13] برای جو پیش میآید، جو وارد دنیای چهار بعدی میشود که دنیای عادی سه بعدی او آن را به دو قسمت تقسیم کرده است. طی این سفرها او متوجه میشود که سرنوشت دنیای او به تصمیمات سریعی که او میگیرد، بستگی دارد...
کتاب در یک نگاه:
کتاب حجمستان ابتدا تقلید صریح و واضحی از پختستان به نظر میرسد، حتا بعضی جملات و صحنهها مستقیماً از داستان مبدأ منتقل شدهاند. واضحترین شاهد این وضعیت خوابهایی است که جو کیوب در مورد حجمستان میبیند و به درک بهتر او از دنیای چهار بعدی کمک میکند که عیناً در پختستان هم همین روال داستانی وجود دارد. اما با پیشرفت داستان مهمترین نقطه قوت آن، خود را نشان میدهد؛ منظور قدرت بسیار بالای نویسنده در مجسمسازی یک دنیای چهار بعدی است. راکر که یک ریاضیدان و دانشمند متخصص در بعد چهارم محسوب میشود، به خوبی میتواند گشت و گذارهای جو در دنیای چهار بعدی را به تصویر بکشد. از سوی دیگر رودی راکر که خود از متخصصین ساکن سیلیکونولی است، به خوبی توانسته جو اجتماعی زندگی در آن محیط و مسائل فنی و مدیریتی شرکتهای الکترونیک را به تصویر کشد.
هرچند تمام تم اصلی داستان –به غیر از صرفاً معرفی بعد چهارم– استفاده از تکنولوژی در ابعاد بالاتر و مزایا و معایب آن است، که با توجیهات کامل و شرح و تفصیل علمی بیان شده، با این حال نمیتوان این کتاب را یک کتاب علمیتخیلی سخت دانست، زیرا ساختار اجتماعی واکلهای گیاه/حیوان، حیوانات هوشمند چهار بعدی، انسانهای چهار بعدی و قسمتهای مربوط به زندگی در ابعاد بالاتر را به هیچوجه نمیتوان در حیطهی علمیتخیلی سخت تقسیمبندی کرد.
در انتها
همان طور که گفته شد، این کتاب تضمینی از کتاب پختستان است. البته شایان ذکر است که از این دست کتب بسیار نوشته میشود. کتابهای مختلفی پس از پختستان در همین تم داستانی نوشته شده و از آن دسته میتوان به کتابهایی مانند «پخترستان» [14]، «کرهستان» [15] و کتابهای دیگر اشاره کرد. تمام این کتابها به غیر از دیدگاه فلسفی که نسبت به بعد سوم/چهارم دارند، به دنبال معرفی بهتر دنیایی که در آن زندگی میکنیم هستند و به همین دلیل خواندشان میتواند تجربهی ارزشمندی به حساب آید.
ترجمهی قسمتی از کتاب:
مومو در حالی که کنار من راه میرفت، گفت: «بسیار خوب جو، این حرکت رو قبل از این که لِمش یادت بره، تمرین کن.»
من به یخشکن روی زمین که هنوز در چوب ایوان فرو رفته بود، نگاه کردم و سعی کردم احساس ترس را در خودم احیا کنم. اما برای لحظاتی شکمم با سرسختی سر جایش باقی ماند، لخت زیر آفتاب زمستانی!
مومو یخشکن را برداشت و به طرف من تکان داد و گفت: «یالا! تو میتونی!»
مشاهده یخشکن که به طرف من میآمد، بس بود. این مثل اولین لحظهای است که چوب اسکیهای زیر پایت شروع به حرکت میکنند و بعد با سرعت به سمت پایین سر میخوری. فقط یک تکان ناگهانی برای شروعش لازم است. با یک حرکت محکم و خاص، قسمت وسط بدن من به جهت خورج [16] در بعد چهارم منتقل شد.
مومو گفت: «حالا نوبت بازویت است.»
این دفعه سادهتر بود. لِمش این بود که قسمتی از بدنم را در نظر بگیرم و بخواهم آن را به جای دیگری ببرم. بازویم ناپدید شد!
پینوشتها:
[1] Spaceland: A Novel of the Forth Dimension
[2] Rudy Rucker
[3] Ware Tetralogy
[4] Software
[5] Wetware
[6] Flurb
[7] Flatland
[8] Edwin Abbott Abbott
[9] A Square
[10] Joe Cube
[11] Silicon Valley
[12] Momo
[13] Wackle
[14] Flatterland
[15] Sphereland
[16] Vout: نام جهتی خیالی در بعد چهارم که از out مشتق شده است، من هم به جای آن «خورج» مشتق از خارج را گذاشتم. جهت دیگر هم Vin است که شاید بتوان آن را «دوخل» نامید!