معرفی کتاب: برج تاریک [1]
نویسنده: استیون کینگ [2]
مترجم: ندا شادنظر
ناشر: انتشارات افراز
ناشر نسخهی زبان اصلی: انتشارات گرنت [3]
چاپ اول: 1389
مجموعهی برج تاریک برعکس بسیاری از مجموعههای بلند فانتزی، مجموعهای نیست که هر جلد آن داستانِ به خصوص و جدایی از سیر داستان کلی داشته باشد؛ بلکه کل این مجموعهی 7 جلدی یک داستانِ واحد دارد، پس نمیتوان کتاب اول را به تنهایی معرفی کرد؛ چرا که مستقل نیست. از این رو کتاب اول یعنی «هفت تیرکش» را بهانهای برای معرفی این مجموعه قرار میدهیم.
میتوان گفت معرفی برج تاریک – مجموعهای که خود نویسنده آن را مهمترین کار هنری خود میداند- تا حدودی آسان است. آسان برای این که کافی است به شما بگوییم، به داخل کتابفروشی بروید و مقدمهی کتاب هفت تیرکش را به قلم خود استیون کینگ بخوانید. مطمئناً برای شناخت این کتاب به چیز بیشتری احتیاج نخواهید داشت. اما سعی میکنم در این معرفی، دلایلی بیاورم که شما را توجیه کند این کتاب را حتماً بخوانید.
چرا برج تاریک را حتماً باید خواند؟
اول از همه این مجموعه را استیون کینگ نوشته است، نویسندهی آمریکاییِ 64 سالهای که او را یکی از سه نویسندهی بزرگ وحشت میدانند؛ کسی که تعداد بسیار زیادی کتاب و مجموعه نوشته، شاهکارهای بینظیری در ژانر گمانهزن خلق کرده، بیش از 350 میلیون نسخه از آثار او در جهان به فروش رسیده و از زمرهی نویسندگانی است که به طور متعدد برندهی جایزهی ادبی برام استوکر (جایزهی ادبیات وحشت) شده است و میزان اقتباسهای سینمایی از کتابهای او در بین فانتزینویسان بسیار زیاد است. خوشبختانه اکثر اقتباسهای سینمایی از رمانهایش بسیار موفق بودهاند. مثل فیلم فوقالعادهی «درخشش» (1980) به کارگردانی استنلی کوبریک [4] و «رهایی از شائوشنگ» و همینطور فیلم زیبای «مسیر سبز» (1999) و «مه» (2007) به کارگردانی فرانک دارابونت [5] و «میزری» (1990) به کارگردانی راب راینر [6] و «1408» (2007). محبوبیت این رمانها و فیلمها و موفقیت آنها در میان اکثر مخاطبان ژانر گمانهزن نشانگر این است که این نویسندهی آمریکایی داستانپرداز، بسیار خوب و تأثیرگذار است و شایستهی احترام.
دلیل دوم شاید داستان خلق این مجموعه است.
استیون کینگ در دوران نوجوانی تحت تأثیر شاهکار فانتزی حماسی جی. آر. آر. تالکین [7]، یعنی سهگانهی ارباب حلقهها و همینطور هابیت، تصمیم گرفت حتماً یک کتاب فانتزی حماسی بزرگ و اسرارآمیز که قابل قیاس با ارباب حلقهها باشد، بنویسد. البته همانطور که خود نیز اعتراف میکند موفق نمیشود مجموعهای همسطح ارباب حلقهها خلق کند، اما تمام تلاش خود را کرده و انصافاً مجموعهای فوقالعاده خلق کرده است.
کینگ برای نوشتن داستان سالها صبر میکند و آن را به تعویق میاندازد تا این که روزی فیلم وسترن سرجیو لئونه [8]، «خوب، بد، زشت» [9] را میبیند. تحت تأثیر شکوه و ناکجاآبادی فیلم (این صفت را خود کینگ برای این فیلم به کار میبرد) قرار گرفته و ایدهی یک داستان فانتزی وسترن در ذهنش شکل میگیرد؛ یا همانطور که خود او میگوید:
«...هنوز نیمی از فیلم نگذشته بود که فهمیدم میخواهم رمانی در ادامهی جستجوگریها و سحر و جادوهای تالکین بنویسم که شکوه فیلمهای وسترن را داشته باشد.»
بالاخره شروع به نگارش این مجموعه میکند و یکی از حجیمترین و وسیعترین فانتزیهای معاصر را خلق میکند : مجموعهی برج تاریک. به طوری که چهار جلد اول بیش از 2000 صفحه و دستنویس سه جلد آخر به بیش از 2500 صفحه میرسد. این مجموعه اقبال زیادی داشت و توانست طرفداران بسیاری پیدا کند و محبوبیت زیادی بین خوانندگان فانتزی پیدا کرد؛ به طوری که بعضی خوانندگان که از مرگ خود قبل از به اتمام رسیدن مجموعه میترسیدند، طی نامههایی از کینگ میخواستند که سرانجام داستان را برای آنها تعریف کند!
خلاصهی داستان:
به جهت اجنتاب از هدر رفتن حتا کوچکترین لذت خواندن داستان، میلی به نوشتن خلاصهی داستان ندارم؛ اما علیرغم میل باطنی و از آنجا که رسم بر این است برای معرفی یک کتاب یا مجموعه خلاصهای از داستان و پوستهی داستانی نوشته شود تا خواننده بر اساس داستان کتاب مورد علاقهی خود را انتخاب کند، چند خطی هم در مورد خلاصهی داستان مینویسم:
داستان با تعقیب و گریز هفتتیرکش و مرد سیاهپوش شروع میشود. رولند (هفتتیرکش)، آخرین بازمانده از نسل هفتتیرکشها، برای انتقام و پی بردن به ماهیت برج تاریک به دنبال مردی است که در گذشته و حال و آیندهاش رخنه کرده است: مرد سیاهپوش. مردی مرموز و شیطانی و از خادمان برج تاریک که بر سر راه خود همه چیز را به هلاکت میرساند و تمام اینها به خاطر این است که رولند را طی سفری طاقتفرسا به دنبال خود بکشاند. یا شاید رولند را به برج تاریک بکشاند. برج تاریک: مرکز جهان، دستگاهی برای ادارهی هستی و نیستی. برجی مسلط بر هر چیز. برجی که در سرنوشت رولند مانند هیولایی متجاوز رخنه کرده.
و رولند به دنبال غروبی است که به برج تاریک برسد و فرجامی غیر قابل تصور برای این نبرد رقم بزند.
کتاب شناسی
کتاب اول این مجموعه هفتتیرکش [10] نام دارد که کینگ ادعا کرده نوشتن آن 12 سال طول کشیده است! این کتاب شامل 5 بخش است که ابتدا در مجلهی «فانتزی و علمیتخیلی» [11] در بازهی زمانی سالهای 1978-1981 منتشر شد. این 5 بخش عبارتند از : هفتتیرکش (1978)، ایستگاه فرعی قطار [12] (1980) ، پیشگو و کوهستان [13] (1981)، جهشیافتههای کند[14] (یا آنطور که مترجم آورده: عجیبالخلقهها) (1981) ، هفتتیرکش و مرد تاریک[15] (یا آنطور که مترجم آورده: هفتتیرکش و مرد سیاهپوش) (1981).
کینگ ابتدای این رمان و اسم و شخصیت رولند را تحت تأثیر شعری از رابرت براونینگ [16] با عنوان: «رولندِ سلحشور به برج تاریک آمد» [17] نوشت. سپس در سال 1982 جلد اول توسط انتشارات «گرنت» منتشر شد (به ترتیب و با نام همان بخشهایی که پیش از این در نشریات منتشر شده بود) و در سال 2003 برای اصلاحات جزئی و تغییراتی برای حل و فصل مغایرات کتاب اول با ادامهی مجموعه، نسخهی جدید چاپ شد. این کتاب، کوتاهترین کتاب این مجموع و به نوعی مقدمهای بر داستان فانتزیِ جذاب و فضای فوقالعاده وهمناک و وسترن داستان است. کتابهای بعدی با صفحات بیشتر و سیر طولانی که ادامهی داستان برج تاریک را بازگو میکردند، طی فاصلههای زمانی مختلف منتشر شدند و این سلسله تا 6 کتاب ادامه پیدا کرد و بدین ترتیب مجموعهی برج تاریک به یک هفتگانهی فانتزی وسترنِ موفق تبدیل شد. قرار بود این مجموعه هفت جلدی باشد و بعد از انتشار کتاب هفتم، داستان مجموعهی برج تاریک تمام شده به حساب بیاید؛ اما کینگ طی مصاحبهای در مارس 2009 از ایدههایی برای نوشتن یک کتاب دیگر برای این مجموعه صحبت کرد و سپس در سایت خود به طور رسمی اعلام کرد که در آینده آن را خواهد نوشت. فعلاً عنوان کتاب هشتم «نسیمی از میان سوراخ کلید» [18] است که البته این عنوان قطعی نیست. قرار است در سال 2012 این کتاب منتشر شود. کتابهای این مجموعه به ترتیب عبارتند از :
1-هفتتیرکش (1982)
2-انتخاب سوم (1987) [19]
3-سرزمینهای متروک (1991) [20]
4-جادوگر و جام (1997) [21] / نامزد بهترین رمان فانتزی جایزهی ادبی لوکاس سال 1998
5-گرگهای کالا (کالا=گل شیپوری) (2003) [22]/نامزد بهترین رمان فانتزی جایزهی ادبی لوکاس 2004
6-ترانهی سوزانا (2004) [23]/نامزد بهترین رمان فانتزی جایزهی ادبی لوکاس 2005
7-برج تاریک (2004)[24]/برنده ی بهترین رمان فانتزی جایزهی ادبی لوکاس 2005
8- نسیمی از میان سوراخ کلید (2012)
تصویرگران مجموعه
برای تصویرگریهای مجموعهی برج تاریک، هنرمندان و طراحان صاحب نام و خوبی با استیون کینگ همکاری کردهاند. مایکل ویلن [25] که طراح جلد کتابِ فانتزی حماسی «راه پادشاهان، طلوع آفتاب سیاه» (1991) و کتابهای «2010 : ادیسهی دو» و «2061 : ادیسهی سه» و همچنین طراح جلد بسیاری از کارهای رابرت هانلاین هم بوده است و جایزههای زیادی برای نقاشیهای فانتزی و علمیتخیلی خود دریافت کرده است. او علاوه بر طراحی جلد کتاب اول و هفتم، طراحیهایی از وقایع مختلف مجموعه نیز انجام داده است که چند تا از آنها در این مقاله وجود دارند و پیشنمایش باقی آنها نیز در سایت رسمی وی موجود است.
همچنین هیل فیل [26] که برای کتابهای دیگر استیون کینگ نیز طراحی کرده، طراحی جلد کتاب دوم و تصویرگریهای کل مجموعه (طراحیهایی که در بین فصول مختلف و یا در سر فصلهای کتابها دیده میشوند) را انجام داده است.
برای کتاب سوم نیز نید دامون [27]، طراح خوشذوق و ماهر طراحی جلد را انجام داده است. برای کتاب چهارم، دیو مکین [28]، طراحی که با تصویرگریهای منحصر به فردش در رمانهای نیل گیمن و داستانهای مصور «سندمن» (نوشتهی نیل گیمن) و کارگردانی انیمیشن «میرور ماسک»(2005) [29] خود را به عنوان یک طراح برجسته معرفی کرده، علاوه بر طراحی جلد، تصویرگریهای کتاب چهارم را نیز انجام داده است.
اقتباس سینمایی
سینماگران هالیوودی هم مجذوب این مجموعهی موفق شدهاند؛ قرار است این داستان را کمپانی یونورسال [30] به صورت یک سهگانهی سینمایی و دو مینیسریال بسازد و مینیسریالهای آن نیز از شبکهی انبیسی پخش شود. هرچند هنوز هیچچیز دربارهی ساخت این فیلم قطعی نیست.
این فیلم به کارگردانی ران هاوارد [31]، کارگردان فیلمهایی موفقی چون «ذهن زیبا» (2001) با فیلمنامهی آکیوا گلدزمن [32]، فیلمنامهنویس فیلمهایی چون «من ربات هستم» (2004)، «راز داوینچی» و «ذهن زیبا» (2001)، در 3 فیلم بلند و 2 مینی سریال ساخته میشود تا بدین ترتیب داستان بلند برج تاریک در سینما و تلویزیون هم به تصویر کشیده شود.
کمیکها
مجموعه کمیکی نسبتاً طولانی از روی مجموعهی برج تاریک منتشر شده که به طور مفصل دربارهی آن در این شماره میخوانید!
با چه نوع مجموعهای طرف هستیم؟!
نمیشود این کتاب را یک فانتزی حماسی خالص دانست، در صورتی که خود کینگ اسرار دارد این کتاب وجه حماسی خود را از تالکین الهام گرفته است (که البته تا حدودی هم درست میگوید!) ولی جای پای افسانهپردازی و اسطورهسازی و آن جادوی مرموز و مبهم و غریبِ دنیای تالکین (که در آثار خود تالکین ناب و بکر هم بود) در آن بیشتر به چشم میخورد. فضای وسترن داستان کاملا مخاطب را یاد فیلم «خوب، بد، زشت» میاندازد. همان راکد بودن فضا، سکوتها و لحظات ساکن. پهنههای وسیع بیسکنه که یک آدم در آن پرسه میزند و همان حس ناکجاآبادی که کینگ از آن سخن میگوید. این دو وجه اساسی داستان در اولین پاراگراف کتاب مشهود است و در آغازِ عالی و وهمناک داستان هویدا میشود. از طرفی نباید فراموش کرد که کینگ وحشتنویسی ماهر و مشهور است و به خوبی از پتانسیل دو وجه اصلی داستان (فضای وسترن و فانتزیِ ناشناختهی آن) برای خلق اتفاقات وحشتانگیز و ترسناک استفاده کرده و بسیار عالی عمل میکند. طوری که میتوان در جایجای داستان ترس و ناامنی را که شخصیتهای داستان در آن گرفتار میشوند، حس کرد.
در مجموع میتوان به این نتیجه رسید که این مجموعه معجونی است از فانتزی، وسترن و وحشت که دنیایی جدید و فوق العاده را خلق میکند و همین ترکیب، آش خوشمزهای به نظر میرسد.
مؤخره
به نظر من مجموعهی برج تاریک، مجموعهای است که هر فانتزیخوان و هر نویسندهای که در ژانر گمانهزن فعالیت میکند، باید آن را بخواند؛ چرا که برای خوانندگان تجربهای لذتبخش، برای نویسندگان تازهکار نوعی درس و برای نویسندگان حرفهای آشنایی با تلفیقی هوشمندانه و تأثیرگذار است که دانستن آن بسیار الهامبخش مینماید. کینگ این داستان را به شیوهی خود نوشته است و سعی کرده دنیای اسرارآمیزِ تالکینگونهای را با شکوه داستانهای وسترن و فضای ترسناک در هم بیامیزد و یک مجموعهی فانتزی وسترن با داستانی خوب و با عظمتی تحسینبرانگیز خلق کند.
دو قطعه از متن کتاب:
×××
مرد سیاهپوش به بیابان گریخت و هفتتیرکش تعقیبش کرد. بیابان، پهنهای وسیع، سرآمد تمام بیابانها بود و از هر سو، آسمان بر فراز آن خودنمایی میکرد. سفید، خیرهکننده، خشک و بیآب؛ بی آن که در آن سرپناهی یافت شود. در افق کوههای مهآلود رخ مینمود و علف افیونی، رؤیایی شیرین و ترسناک و مرگ را به ارمغان می آورد. ردیف سنگهایی که نامنظم بر هم انباشته شده بودند، مسیر را نشان میدادند؛ گویی این مسیر تا پایان دنیا امتداد داشت؛ دنیایی تهی از هر چیز.
×××
مرد سیاهپوش سیگارش را در آتش افکند و گفت: «اما همهاش این نیست. هیچکس قدرت خاصی رو در تو به وجود نمیآره. این قدرت در تو وجود داره و من موظفم تو رو از وجودش مطلع کنم. این یه قانونه. یه قانون طبیعی. همونطور که آب از سرازیری تپه جاری میشه، تو هم باید این حقیقت رو بدونی. تو سه کارت تاروت انتخاب میکنی... من معنای کارتهای تاروت رو میدونم. البته مفهوم اونها برام اهمیتی نداره و واقعاً هم نمیخوام بدونم کارتهای تو چه معنایی دارن.»
هفتتیرکش که یاد پیشگویی افتاد، گفت: «سه»
«بازی از اینجا شروع میشه. من دیگه باید برم. خداحافظ هفتتیرکش. من وظیفهام رو انجام دادم.»
رولند گفت: «هنوز یک چیز دیگه هست که باید به من بگی، درسته؟»
«بله» مرد سیاهپوش این را گفت و با چشمان کمعمقش به هفتتیرکش نگریست و لبخند زد. بعد یکی از دستهایش را به سوی او دراز کرد. «این آتش رو بگیر»
آتشی در دستانش شکل گرفت.
آتش که به خاکستر نشست، رولند بیدار شد و خود را ده سال پیرتر یافت؛ موهای کنار شقیقهاش کمپشتتر و خاکستری شده بود، مانند تار عنکبوتهای اواخر پاییز. خطوط روی چهرهاش عمیقتر و پوستش زبرتر شده بود.
باقیماندهی چوبهایی که هفتتیرکش گرد آورده بود، تبدیل به چوب درخت آهن شده بود. اکنون در آن مکانِ پر از جمجمه و استخوان، از مرد سیاهپوش جز اسکلتی خندان در ردایی سیاه و پوسیده، چیزی باقی نمانده بود.
× انتشارات افراز که تا به حال «بلیز»، «مسیر سبز»، «خواهران کوچک ایلوریا و مرد کت شلوار مشکی»، «هر آن چه دوست داری از دست خواهی داد» و «تلفن همراه» را منتشر کرده است و به همین دلیل هم ستودنی است، قول داده کل مجموعهی «برج تاریک»، «زیر گنبد»، «اتاق شمارهی 4 کالبدشکافی»،« فصول گوناگون» (که یک مجموعهی 4 جلدی است) و «پنجرهی مخفی، باغ مخفی» از استیون کینگ را هم منتشر کند.
پینوشتها:
[1] The Dark Tower
[2] Stephen King
[3] Grant
[4] Stanley Kubrick
[5] Frank Darabont
[6] Rob Reiner
[7] J. R. R. Tolkien
[8] Sergio Leone
[9] The Good, the Bad and the Ugly
[10] The Dark Tower: The Gunslinger
[11] The magazine of fantasy and science fiction
[12] The way station
[13] The Oracle and the Mountains
[14] The slow Mutants
[15] The Gunslinger and the Dark Man
[16] Robert Browning
[17] Childe Roland to the Dark Tower Came
[18] The Dark Tower: The wind through the keyhole
[19] The Dark Tower II: The Drawing of the Three
[20] The Dark Tower III: The Waste Lands
[21] The Dark Tower IV: Wizard and Glass
[22] The Dark Tower V: Wolves of the Calla
[23] The Dark Tower VI: Song of Susannah
[24] The Dark Tower VII: The Dark Tower
[25] Michael Whelan
[26] Phil Hale
[27] Ned Dameron
[28] Dave McKean
[29] MirrorMask
[30] Universal Pictures
[31] Ron Howard
[32] Akiva Goldsman